جدول جو
جدول جو

معنی اسیا - جستجوی لغت در جدول جو

اسیا
(اَسْ)
سیاه در مقابل سفید. (برهان) (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
اسیا
(اَسْ)
بلغت زندو پازند بمعنی سینه است که بعربی صدر خوانند. (برهان) (انجمن آرای ناصری). این کلمه هزوارش است و در اصل آسیا ست که در پهلوی ور گویند بمعنی بر و سینه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از احیا
تصویر احیا
(پسرانه)
زندگان، نامی برای شبهای نوزدهم بیست و یکم و بیست وسوم ماه رمضان، در اصل احیاء
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از الیا
تصویر الیا
(پسرانه)
الیاس، خدای من یهوه است، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل و در اسلام یکی از چهار پیامبر جاویدان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اسما
تصویر اسما
(دخترانه)
جمع اسم، نامها، نام دختر ابومسلم خراسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اسرا
تصویر اسرا
(دخترانه)
در گویش سمنان اشک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سایا
تصویر سایا
(دخترانه)
نعمت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اسیاف
تصویر اسیاف
سیف ها، شمشیرها، ساحل دریاها، ساحل رودها، جمع واژۀ سیف
فرهنگ فارسی عمید
مرکب از شا مخفف شاه و سیاه مخفف سیاه، لقبی بود که بمزاح به مرحوم سیدعبداﷲ بهبهانی در دورۀ اول مجلس می داده اند، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
یا: راسیکا، نام قدیم ناحیۀ ینگی بازار، و این اسم پس از قرن نهم میلادی بقومی معروف به راسیان یا راسیکان که در همان ناحیه اقامت داشتند اطلاق میشد، افرادی ازاین قوم امروزه درمجارستان پیدا میشوند، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
دیوی از تابعان اهرمن چنانکه ساستا، (شعوری) (استینگاس) (آنندراج از فرهنگ فرنگ) (ناظم الاطباء) :
در بدی و کدی توئی منحوس
ساستاسا و ساسیا آسا،
فرالاوی،
این بیت در لغت فرس و منابع معتبر نیامده و مأخذ شعوری که خود مأخذ دیگران قرار گرفته معلوم نیست
لغت نامه دهخدا
(اَسْ)
ج سیح. آبهای روان و نوعی از بردها و گلیمهای مخطط
لغت نامه دهخدا
(اَسْ)
جمع واژۀ سیر. دوالها
لغت نامه دهخدا
(اَسْ)
جمع واژۀ سیف. شمشیرها: بقایای اسیاف در مخارم شعاف راه خلاص و طریق نجات طلبیدند. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1273 ص 195، تطبیق با نسخۀ خطی متعلق به کتاب خانه مؤلف).
لغت نامه دهخدا
(اَسْ)
اندوهگین
لغت نامه دهخدا
(اُ)
شاعری اساطیری از اهالی اسکاتلند، در مائۀ سوم میلادی، پسر فن گال، پادشاه مرون. گویند در محاربۀ با رومیان شرکت داشته و دچار بلایا و مصائب گردیده و چشمش نابینا شده است و در هنگام پیری در کوههای اسکاتلند انزوا اختیار کرده و به تغنی اشعاری که درباره محاربۀ با رومیان سروده بود تسلی می یافت. ماک فرس به نام وی در 1760 میلادی مجموعه ای از اشعار را منتشر کرد
لغت نامه دهخدا
نامهای آفریدگار جل جلاله، جمع اسم، نام ها، دانش ها نام نهادن نامگذاری روانه کردن، جمع اسم. نامها، جمع آن اسامی، معارف حقایق علوم. یا اسما اعلام. یا اسما حسنی. اهم نامهای الهی که تعداد آنها را نود و نه دانسته اند. یا اسما خاص
فرهنگ لغت هوشیار
بمعنی ترش در اصطلاح شیمی حاصل ترکیب جسم مفردی رابا ئیدروژن اسید نامند، و این مرکب دارای طعمی گزنده واغلب ترش داردو رنگ کبود تورنسل راسرخ میکندو اسیدهای متعارفی عبارتند ازاسید استیک، اسید ازتیک، اسید سولفوریک و اسید کلرید ریک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسیر
تصویر اسیر
گرفتار، محبوس، دستگیر، ماسور، بسته بندی، بنده، ج اسرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسیس
تصویر اسیس
تای تایگانه، بن بنیاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسیف
تصویر اسیف
اندوهناک، نازکدل، گرفتار، خشمگین، پیر رفتنی
فرهنگ لغت هوشیار
به شب پیمودن، شب گشت جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران. بشب راه رفتن در شب سیر کردن، به سر در آوردن، کسی را در شب، معراج محمدبن عبدالله ص یا حدیث اسرا. حدیث معراج، جمع اسیر، بندیان گرفتاران جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران، جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسنا
تصویر اسنا
بلندکردن، یک سال ماندن، بالا بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسوا
تصویر اسوا
بدتر بتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشیا
تصویر اشیا
جمع شی، پرموته ها چیزها جمع شی چیزها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسلا
تصویر اسلا
فراموشانیدن کسی را چیزی، اندوه بدر بردت، تسلیت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سخی، دست و دل بازان بخشندگان دهشمندان جمع سخی بخشندگان سخاوتمندان جوانمردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسعا
تصویر اسعا
به سخن چینی واداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
استاد از استاییدن یعنی ستایش کن، ستایش کننده ستاینده. آموزنده آموزگار معلم (مطلقا)، در اصطلاح امروز درجه ایست دانشگاهی بالاتر از دانشیار، ماهر حاذق سر رشته دار در کاری، خط یا نقطه یا سطحی که آنرا ماء خذ کار قرار دهند الگو دلیل، مقیاس فلزات قیمتی که ملاک مسکوکات محسوب میشود، عنوانی بود برای برخی درجه داران در سپاه ینی چری عثمانی. استاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احیا
تصویر احیا
جمع حی، زندگان، قبیله ها، خاندانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسیاح
تصویر اسیاح
جمع سیح، آبهای روان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سیف، شمشیرها، دریا کنارها جمع سیف شمشیرها تیغها. اسید مرکبی است که از ترکیب جسمی بسیط با ئیدرژن حاصل شود و طعم آن ترش مزه است بعضی اقسام آن از ترکیب یک شبه فلز با ئیدرژن بدست آید مانند: اسید برمیدریک اسید سولفیدریک و بعضی اسیدهای اکسیژن دار مانند: اسید سولفورو و اسید سولفوریک و اسید ازتیک از ترکیب انیدریدها با آب تهیه میشوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسیا
تصویر آسیا
دندانهای عقب دهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احیا
تصویر احیا
کاهش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسیر
تصویر اسیر
برده، دستگیر
فرهنگ واژه فارسی سره