جدول جو
جدول جو

معنی اسگرگ - جستجوی لغت در جدول جو

اسگرگ(اِ گُ)
دهی از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند، 42 هزارگزی جنوب خاوری حومه بیرجند. کوهستانی، معتدل، سکنه 245. شیعه. زبان فارسی. دارای قنات. محصول آنجا غلات، انگور. شغل اهالی زراعت. راه مالرو دارد. مزرعۀ کشوک جزء همین ده است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9) ، اسلاع فرس، گوشتی که بر هر دو رگ ران اسپ که تا پاشنه اند متعلق بود وقت فربهی آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسگر
تصویر اسگر
خارپشت بزرگ تیرانداز که خارهای بلند ابلق دارد و آن ها را مانند تیر می اندازد، جوجه تیغی
تشی، سیخول، زکاسه، سکاسه، رکاشه، اسغر، سنگر، سگر، پهمزک، پیهن، بیهن، روباه ترکی، کاسجوک، جبروز، قنفذ
فرهنگ فارسی عمید
(رِ)
بیست و پنجمین از حروف فرانسه و ششمین ویل ها است. و به این شکل نویسند: ’Y’
لغت نامه دهخدا
(اُ گُ)
خارپشت بزرگ تیرانداز. (برهان). اسغر
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایگرگ
تصویر ایگرگ
((رِ))
نام حرف بیست و پنجم الفبای فرانسه، حرفی که در معادلات ریاضی نشان دهنده مجهول است، مجهولی دیگر
فرهنگ فارسی معین