جدول جو
جدول جو

معنی اسکلت - جستجوی لغت در جدول جو

اسکلت
استخوان بندی، بخش تحمل کنندۀ بار ساختمان، چوب بست، کنایه از شخص بسیار لاغراندام
تصویری از اسکلت
تصویر اسکلت
فرهنگ فارسی عمید
اسکلت
(اِ کِ لِ)
از یونانی اسکلتس، استخوان بندی بدن آدمی و حیوان.
- مثل اسکلت، سخت لاغر
لغت نامه دهخدا
اسکلت
استخوان بندی بدن آدمی وحیوان
تصویری از اسکلت
تصویر اسکلت
فرهنگ لغت هوشیار
اسکلت
((اِ کِ لِ))
داربست یا چارچوبی از استخوان های مربوط به هم که به بدن جانوران شکل می بخشد، استخوان بندی (واژه فرهنگستان)، بسیار لاغر، چهار چوب، استخوان بندی تحمل کننده بار ساختمان، بتونی ویژگی ساختمانی با اسکلت ساخته
تصویری از اسکلت
تصویر اسکلت
فرهنگ فارسی معین
اسکلت
استخوان بندی
تصویری از اسکلت
تصویر اسکلت
فرهنگ واژه فارسی سره
اسکلت
استخوان بندی، ساختار
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسکات
تصویر اسکات
ساکت کردن، خاموش کردن، آرام کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسکیت
تصویر اسکیت
نوعی کفش دارای چرخ یا تیغۀ مخصوص برای حرکت بر روی سطح هموار، ورزشی که با استفاده از این نوع کفش انجام می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسکله
تصویر اسکله
مکان توقف کشتی ها برای تخلیه و بارگیری، بارانداز
فرهنگ فارسی عمید
قصبه ای است در سنجاق و قضای قیصریه از ولایت انقره (انگوریه). این قصبه قریب هشت هزارگزی شمالی قیصریه بین قزل ایرماق و شعبه آن رود قراسو واقع شده. نفوس آن در حدود 6000 تن است. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اِ کِ لِ)
از ایتالیائی اسکالا، بندر. لنگرگاه. مرفاء. اسقاله. سقاله. اصقاله. (دزی ج 1 ص 23 و 663). بارانداز. رجوع به اسقاله شود
لغت نامه دهخدا
(اِ پِ لِ)
کرسی پیرنۀ (برانس) سفلی از ناحیۀ باین، دارای 1194 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان رستم آباد بخش رودبار شهرستان رشت، 38000 گزی شمال رودبار و 4000 گزی باختر راه شوسۀ رودبار - رشت. سکنه 428 تن، شیعه. زبان گیلکی، فارسی. رود خانه محلی و چشمه سار، محصول برنج، زغال، لبنیات. شغل اهالی زراعت، گله داری، زغال سوزی، شال و جوراب بافی. 20 باب دکاکین مختلف و زغال فروشی و قهوه خانه سر راه شوسه دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ص 13)
لغت نامه دهخدا
قضای اسکلب، قضائی است در جهت جنوب غربی سنجاق قسطمونی و غیر از مرکز، 128 قریه داردو سکنۀ آن مسلمانانند. در داخل قضا 128 مسجد آدینه و مسجد، 6 مدرسه، 5 کتابخانه، 5 تکیه، 5 زیارتگاه، 51 مکتب صبیان، 12 دباغخانه، 2 کاروانسرا، 3 حمام، 482 دکان و 50 دستگاه آسیا وجود دارد. این قضا از سوی شمال بوسیلۀ کوه قایش از قضای طوسیه جدا گشته آبهای آن بجانب جنوب روانست و به نهر معروف قزل ایرماق وارد می شود و این همان نهر است که در سراسر حدود جنوب غربی قضای مزبور جریان دارد و در آن حدود ولایت قسطمونی را از ولایت آنقره (انگوریه) جدا میسازد. قضای مذکور از طرف مشرق بقضای عثمانجق از سنجاق آماسیه و از سوی مغرب بقضای توخت از سنجاق کنغری محدود میباشد. این قضا جنگلهای زیاد دارد. و چند دریاچۀ شور هم در این سرزمین هست و از آن نمک فراوان حاصل میگردد و به اطراف حمل میشود. محصولات آن عبارت است از گندم و جوو حبوبات دیگر و کتیرا و غیره. مصنوعات محلی: گلیم، سجاده، جوراب و کمربند است که از پشم بعمل می آورند. یکی از صادرات عمده آن هم کرک (پشم نرم) میباشد
لغت نامه دهخدا
(اِ کُتْ)
تلفظ فرانسوی اسکات، نام باستانی مردم اسکاتلند
لغت نامه دهخدا
(اِ کُتْ)
جان. یکی از دانشمندان معروف ایرلاند. وی در قرن 9 میلادی میزیست و سمت راهبی داشت. آثار علمی و فلسفی بزبان لاتین دارد و بواسطۀ تمایل بآزادی افکار و دوری از موهومات منظور نظر پاپ نشده و در زمرۀ گناهکاران درآمده است
جان. یکی از دانشمندان مشهور اسکاتلند. وی در قرن 13 میلادی میزیسته و بفلسفه و علوم عقلی اشتغال داشته است
مایکل. یکی از علمای اسکاتلند. وی در قرن 13 میلادی میزیست و به علوم و فنون عصر خود اشتغال ورزید
لغت نامه دهخدا
(اَ)
اوباش.
لغت نامه دهخدا
(اِ کُتْ)
والتر. رجوع به اسکات (والتر) شود، کهنه. مندرس:
آن پسر پاره دوز شب همه شب تا بروز
بانگ کند چون خروز اسکی بابوش کیمده وار.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(اِ کَ / اَ کَ)
اسکه. یکی از اسکتان. (منتهی الارب). رجوع به اسکتان شود
لغت نامه دهخدا
(اِ کِ تُ)
یکی از مشاهیر شعرای انگلستان. مولد کمبرلاند سال 1460 میلادی و وفات در سنۀ 1529. وی در فکاهیات و هجاء اشتهار یافته است. اسکلتن بخانواده ای رهبان منسوب بوده و در عین حال بهجو اخلاق رذیلۀ همین طایفه پرداخته و بهمین علت مورد تعقیب آنان شده است
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
مرد بینی ازبیخ بریده. (منتهی الارب). بینی ازبن بریده. مؤنث: سلتاء. ج، سلت. (مهذب الاسماء).
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
نام پدر ابوقیس شاعر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
والتر. یکی از بزرگترین نویسندگان اسکاتلندی در ربع اول قرن نوزدهم. وی در نظم و نثر هر دو اقتدار و مهارت داشت و آثاری که از خود یادگار گذاشته است از شاهکارهای ادبیات انگلیس بشمار میرود. اسکات در 15 ماه اوت 1771 میلادی در شهر ادیمبورگ از بلاد اسکاتلند متولد شده است. پدر وی مردی معتبر و متدین بود و بشغل وکالت اشتغال داشت. مادر او زنی عفیف ونیکوکار و دارای تعلیم و تربیت عالی و ممتاز بود. شاعر جوان بقدری مهر و علقۀ او را در دل میپرورد که روز بعد از وفات او بعضی از اشیاء کوچک متعلق باو رادر اطراف میز تحریر خود جمع کرده و هر روز صبح پیش از آنکه مشغول کار شود بیاد او بدانها نگاه میکرد.
اسکات در ایام طفولیت بعلت ضعف و کسالت مزاج مجبور شد در املاک ییلاقی پدر بزرگ خود اقامت کندو به این ترتیب توانست روزگار کودکی خود را میان مناظر زیبای طبیعت و متنزهات کوهستانی بسر برد. در مدرسه اسکات به فعالیت و چابکی و غرور و هوش سرشار معروف و عموماً در میان همشاگردیهای خود سمت پیشوائی و قیادت احراز میکرد. از همان زمان طفولیت ممارست غریب در قصه سازی داشت و بمطالعۀ تاریخ و احوال گذشتگان دقت بسیار مبذول میداشت. بعد از آموختن علوم مقدماتی در دارالفنون ادیمبورگ بتحصیل علم حقوق پرداخت و در آنجا بواسطۀ پشت کار و استقامت بسیار و هوش و حافظه معروف به ود.
ذوق ادبی وی بیشتر بزندگانی قرون وسطی تمایل داشت و قصه ها و افسانه ها و اشعار پهلوانی را بمیل و رغبت بی اندازه فرامیگرفت. در این ایام بعشق مطالعۀ آثار سروانتس زبان اسپانیایی را آموخت. در علم حقوق اسکات چندان پیشرفت نکرد و بیشتر میل او بسیاحت در اکناف مملکت و مشاهدۀ آثار تاریخی و اماکن طبیعی آن معطوف بود و بهمین جهت اغلب مورد ملامت و سرزنش پدر واقع میشد که به او میگفت: ’تو برای پیله وری لایق تری تا برای وکالت’. اسکات مدّت چهارده سال بشغل وکالت اشتغال داشت و چون ذوق و میل او متوجه این کار نبود هیچگونه ترقی نکرد و حقوق وی از سالی ششصد لیره متجاوز نشد ولی در طول تمام این مدّت بمطالعۀ فنون ادبی ادامه میداد و برای آثار و نوشته های جاودانی آیندۀ خود دائماً اطلاعات و معلومات کسب میکرد. با آنکه آثار عمده ومهم اسکات به نثر است ولی زندگانی ادبی او با نظم آغاز میشود. اولین اثری که در ادبیات از او منتشر شده ترجمه اشعار شاعر آلمانی بورگر میباشد که سلاست و متانت ترجمه آن بر قدرت شاعر جوان و آتیۀ درخشان اودلالت میکرد. کمی بعد بعض قطعات وطنی را که در ایام کسب علم در مدرسه سروده بود جمع کرد و در دو جلد بنام ’اشعار سواحل اسکاتلند’ انتشار داد و این اثر نخستین او پیشرفت و انتشار کامل یافت و مورد تمجید واقع شد. در سنۀ 1805 میلادی رمان ’سرود آخرین خنیاگر’ را انتشار داد و این کتاب بزودی چنان مشهور شد که متجاوزاز دو هزار نسخۀ آن در سال اول فروش رفت و تا سنۀ1830 میلادی چهل و چهار هزار مجلد آن فروخته شد و معادل هزار لیره منافع آن عاید شاعر گردید. چند سال بعد شاهکار شعری او بنام ’خاتون دریا’ منتشر گردید و در این آثار مخصوصاً در کتاب آخری اسکات روح رمانتیک و قریحۀ سرشار خود را بخوبی بمعرض شهود آورده و بقدری در وصف مناظر طبیعی و تشریح حالات و اخلاق سادۀ انسانی مهارت بخرج داده است که بلافاصله در تمام بریطانیا نام او مشهور شد و دیری نگذشت که کتابهای مزبور بتمام السنۀ قارۀ اروپا ترجمه گردید.
لکارت، داماد او که کتاب مفصلی در تاریخ زندگانی او نگاشته، مینویسد: ’اسکات قسمت اول روز را به کارهای ادبی و تحریر و قرائت اختصاص میداد، صبح در ساعت شش برمی خاست و لباس شکار یا هر لباس دیگر که میل داشت میپوشید و اوراق و کاغذهای خود را بدقت و ترتیب کامل در اطراف میز تحریر مرتب میکرد. کتابهائی که به آنها احتیاج رجوع داشت در پای میز دسته میکرد و همیشه یکی یا دو تا از سگهای او روبرویش می نشستند و به چشم او مینگریستند. به این ترتیب مشغول کار میشد و تا پیش از آنکه افراد خانواده برای صرف صبحانه گرد آینداو مقدار بسیاری چیز نوشته بود’. مدتها بود آرزو میکرد زندگانی عالی و مجللی برای خود فراهم سازد و خانوادۀ بزرگ و معتبری تشکیل دهد و به نیکنامی و افتخار زندگانی کند. این آرزوی او در ’دبوتزفورد’ صورت گرفت و قطعه زمین وسیعی در آنجا بمبلغ بیست و نه هزار لیره خرید و قصر و عمارت مجللی در آن بنا کرد و در این وقت خانه او مطاف و زیارتگاه دائمی مسافرین و مشتاقان دیدار او شده و از چهار گوشۀ دنیا فضلا و دانشمندان و خواستاران علم و ادب بزیارت او می آمدند و اوبا کمال خوشروئی و ملاطفت از آنان پذیرائی میکرد.
اسکات خبط و بی احتیاطی بزرگی کرد و باعث خانه خرابی خود شد، به این معنی که بامید ازدیاد عایدی خویش مؤسسه ای برای طبع و انتشار کتب در ادیمبورگ تأسیس کرد و شخصی را به مدیریت آن گماشت. شخص مزبور بهیچ وجه لیاقت و کفایت نداشت و سؤاعمال او باعث بی نظمی کار تجارتخانه شد. دیری نگذشت که انبار مؤسسه پر از کتب و مطبوعات غیرقابل فروش شد و فقط فروش بسیار آثار خود اسکات تا مدتی از ورشکستن قطعی تجارتخانه جلوگیری کرد لیکن ضربت قاطع بالاخره فرودآمد و در سنۀ 1825 میلادی اسکات ناگهان خود را به تنهائی مسئول صد و سی هزار لیره قرض یافت ! هر کس در این موقع بجای اسکات بود یقیناًاز این ضربت موحش از پا درمی آمد ولی اسکات شجاعت و استقامت بی نظیری از خود بروز داد و بجای آنکه مصیبت و بدبختی باعث خرد کردن و زمین زدن او بشود محرک قوی و قدرت او شد و بلافاصله پس از حدوث این واقعه مشغول کار شده و کتاب متعاقب کتاب از خامۀ خود بیرون دادتا آنکه قوای بدنی او تحلیل رفت و زندگانیش فدای شهامت و بزرگی روح وی گردید. در سنۀ 1814 میلادی آنگاه که تجارت خانه سابق الذکر دچار اختلال و ورشکستگی شده بود اسکات کتابی را که سابقاً به نثر شروع کرده و مدتی ناتمام گذاشته بود در دست گرفت و بعجله آنرا بپایان رسانید. این کتاب رمان مشهور ’ویورلی’ است که بمجردانتشار نام مؤلف در رأس رمان نویسان تاریخی قرار گرفت و با آنکه ابتدا به امضای مجعول و بغیر از اسم اسکات منتشر شد فوراً جلب توجه عمومی را کرده و در اندک مدتی چند مرتبه چاپ شد. بعد از این اسکات شعر را کنار گذاشت و بنوشتن رمانهای تاریخی مشغول شد و در بقیۀ عمر خود علاوه بر چند کتاب ادبی دیگر سالی مرتباً دو کتاب رمان تحریر کرد و در تلو آنها قسمتهای مختلفۀ تاریخ انگلیس و اسکاتلند و سایر ممالک اروپا رااز زمان جنگهای صلیبی تا اواسط قرن هجدهم با مهارت و قدرتی بسیار شرح و توصیف و زندگانی و آداب آن قرون را رنگ آمیزی کرده است. قدرت و مهارت نویسندگی، اطلاع صحیح و دقیق، زیبائی سبک و بزرگی فکر همه از مزایا و خصایص سلسلۀ رمانهای اوست. وصفهائی که در آنها آمده در هیچ جای دیگر نظیر ندارد و انسان وقتی آنها رامیخواند مثل آن است که اشخاص مختلف از صلیبیون، پاپها، کشیشها، شوالیه ها، یهودیها، کولیها، گداها و هزاران اشخاص دیگر از طبقات و درجات مختلفۀ اجتماعی درنظر او مجسم و زنده و باروح در مقابل او ایستاده اند.
پس از ورشکست شدن تجارتخانه و مقروض شدن اسکات بسیاری از دوستان و رفقای او پیشنهاد کمک و مساعدت کردند و حاضر شدند قرض او را بپردازند ولی روح بزرگ او از قبول پیشنهاد آنها امتناع کرد و مصمم شد تا لحظۀ آخر استقامت کند و قروض خود را بپردازد. برای این مقصود تنها وسیله ای که داشت قلم او بود و بهمین جهت شب و روز آرام و خواب را بر خود حرام کرد و تا حد امکان نوشت و تصنیف کرد و بعد از سه سال متجاوز از چهل هزار لیره از عایدات قلم خود بطلبکاران پرداخت. اگر صحت مزاج با او مساعدت میکرد یقیناً تمام قرض را تأدیه میکرد ولی متأسفانه از سنۀ 1829 میلادی آثار نقاهت و بیماری مزاج او هویدا شد و سال بعد به فالج شدیدی گرفتار گشت. و در 1832 میلادی درگذشت. (از مجلۀ آینده سال اول شمارۀ 9- 10 بقلم و ترجمه س. میلادی سعیدی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسکات
تصویر اسکات
ساکت کردن، خاموش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکله
تصویر اسکله
بندر، لنگرگاه، بار انداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکات
تصویر اسکات
((اِ))
خاموش کردن، زبان بستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسکله
تصویر اسکله
((اِ کَ یا کِ لِ))
در اصل ایتالیایی به معنای بندر، بارانداز کشتی
فرهنگ فارسی معین
((اِ کِ))
صفحه مخصوصی به اندازه زیره کفش با چرخ های کوچک که در زیر کفش می بندند و بر روی زمین سخت و هموار یا یخی سر می خورند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسکله
تصویر اسکله
بارانداز، لنگرگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
بارانداز، بندر، بندرگاه، لنگرگاه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اگر دید ایزارش پشمین یا پنبه بود، دلیل که زن او دیندار بود، اگر دید ایزار کهن و چرکین داشت، تاویلش به خلاف این بود. اگر بیند ایزار قزین یا ابریشمین داشت، دلیل که وی را زنی معاشره بود - جابر مغربی
فرهنگ جامع تعبیر خواب
از گیاهان خودرو و تیغ دار سیاه تلو
فرهنگ گویش مازندرانی
چرم گاو، پوست گاو که بوسیله ی میخ هایی چوبی بر زمین پهن
فرهنگ گویش مازندرانی
گوشه ی بیرونی خانه های روستایی
فرهنگ گویش مازندرانی
سبک، چابک، سلامت کامل، پابرجا
فرهنگ گویش مازندرانی