جدول جو
جدول جو

معنی اسکاف - جستجوی لغت در جدول جو

اسکاف
کفّاش، دوزنده کفش
تصویری از اسکاف
تصویر اسکاف
فرهنگ فارسی عمید
اسکاف
کفشگر شدن: اسکف فلان، اسکاف گردید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
اسکاف
(اِ)
ابوحنیفۀ اسکاف، از شعرای مرو بود و در عهد دولت سنجری والی ولایت سخن پروری شد. اگرچه کفشگر بود اما طبعی لطیف داشت و ابیات و اشعار او بسیار است. میگوید:
از بس که شب و روز کشم بیدادت
چون موم شدم زان دل چون پولادت
ای ازدر آنکه دل نیارد یادت
چندانکه مرا غم است شادی بادت.
هم او راست: رباعی
نه گفته بدی غم تو خواهم خوردن
غمهای ترا بطبع بنهم گردن
من خود بمیان عهد گفتم آن روز
بر گفت تو اعتماد نتوان کردن.
و له:
گر کرد خلاف و نامد امشب یارم
من نیز شراب دیدگان پیش آرم
با نومیدی غم کهن بگسارم
خود فردا را دو صد غم نو دارم.
و این قطعه هم او گفته است، شعر:
گرچه او راست کسوت زیبا
ورچه ما راست خرقۀ رسوا
ما چو مغزیم در میانۀ جوز
او چو خسته ست در دل خرما.
و له:
بخور ای سیدی بشادی وناز
هر کجا نعمتی بچنگ آری
دهردر بردنش شتاب کند
گر تو در خوردنش درنگ آری.
(لباب الالباب ج 2 صص 175- 176).
اما ابوحنیفۀ اسکافی مشهور، غزنوی است و معاصر مسعود غزنوی. رجوع به ابوحنیفۀ اسکافی غزنوی شود
لغت نامه دهخدا
اسکاف
(اِ)
دو موضع بنواحی نهروان از اعمال بغداد. (منتهی الارب). نام دو ناحیۀ بزرگ موسوم به اسکاف علیا و اسکاف سفلی در عراق، در جوار نهروان و بین بغداد و واسط. بعد از سلجوقیان به هنگام ویرانی نهروان دو ناحیۀ فوق نیز ویران گشت. جمعی از دانشمندان و مشاهیر از این سرزمین ظهور کرده بنسبت اسکافی معروف شده اند. رجوع به اسکاف بنی جنید شود
لغت نامه دهخدا
اسکاف
(اِ)
ظ. مصحف چکاد، رجوع به سپکار شود. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سر کوه و قلۀ کوه. (برهان) (آنندراج). سر کوه. (اوبهی)، فرق سر. (برهان) (آنندراج). میان سر. (اوبهی)
لغت نامه دهخدا
اسکاف
کفشدوز
تصویری از اسکاف
تصویر اسکاف
فرهنگ لغت هوشیار
اسکاف
((اِ))
کفشگر، کفشدوز
تصویری از اسکاف
تصویر اسکاف
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسکار
تصویر اسکار
اسکار (Oscar) به معتبرترین و معروف ترین جوایز سینمایی جهان اشاره دارد که توسط آکادمی علوم و هنرهای سینما (AMPAS) اهدا می شود. این جوایز از سال 1929 میلادی به افتخار دستاوردهای برجسته در صنعت سینما اهدا می شوند.
تاریخچه و اهمیت جوایز اسکار
1. تاریخچه :
- اولین مراسم : اولین مراسم جوایز اسکار در 16 مه 1929 در هتل روزولت هالیوود برگزار شد.
- پیدایش نام : نام رسمی این جوایز `Academy Awards` است، اما به طور عمومی با نام `اسکار` شناخته می شود. داستان های مختلفی درباره منشأ نام `اسکار` وجود دارد، از جمله این که یک کارمند آکادمی گفته بود که مجسمه شبیه به عموی او، اسکار، است.
2. اهمیت و تأثیرگذاری :
- اعتبار هنری : دریافت جایزه اسکار به عنوان بزرگترین افتخار در صنعت سینما محسوب می شود و اعتبار زیادی به برندگان می بخشد.
- تأثیر تجاری : برنده شدن یا حتی نامزد شدن برای اسکار می تواند تأثیر قابل توجهی بر فروش بلیط فیلم ها و درآمدهای ناشی از آنها داشته باشد.
دسته بندی های جوایز اسکار
جوایز اسکار در دسته بندی های متعددی اهدا می شود که مهمترین آنها عبارتند از:
1. بهترین فیلم (Best Picture) :
- معتبرترین جایزه اسکار که به تهیه کنندگان بهترین فیلم سال اهدا می شود.
2. بهترین کارگردان (Best Director) :
- به کارگردانی که بهترین کارگردانی فیلم را انجام داده باشد تعلق می گیرد.
3. بهترین بازیگر مرد (Best Actor) :
- به بازیگر مردی که بهترین نقش آفرینی را داشته باشد اهدا می شود.
4. بهترین بازیگر زن (Best Actress) :
- به بازیگر زنی که بهترین نقش آفرینی را داشته باشد تعلق می گیرد.
5. بهترین بازیگر مرد نقش مکمل (Best Supporting Actor) :
- به بازیگر مردی که بهترین نقش مکمل را ایفا کرده باشد اهدا می شود.
6. بهترین بازیگر زن نقش مکمل (Best Supporting Actress) :
- به بازیگر زنی که بهترین نقش مکمل را ایفا کرده باشد تعلق می گیرد.
7. بهترین فیلمنامه اورجینال (Best Original Screenplay) :
- به نویسنده ای که بهترین فیلمنامه اورجینال را نوشته باشد اهدا می شود.
8. بهترین فیلمنامه اقتباسی (Best Adapted Screenplay) :
- به نویسنده ای که بهترین فیلمنامه اقتباسی را نوشته باشد تعلق می گیرد.
مجسمه اسکار
- طراحی و ساخت :
- مجسمه اسکار که یک شوالیه را با شمشیری در دست نشان می دهد، توسط سدریک گیبونز طراحی و توسط جورج استنلی مجسمه ساز ساخته شده است.
- این مجسمه از فلز بریتانیا ساخته شده و با طلا آبکاری شده است.
مراسم اسکار
- محل برگزاری :
- مراسم اسکار معمولاً در تئاتر دالبی (Dolby Theatre) در هالیوود، لس آنجلس برگزار می شود.
- پخش تلویزیونی :
- این مراسم به صورت زنده از طریق تلویزیون پخش می شود و میلیون ها نفر در سراسر جهان آن را تماشا می کنند.
جوایز اسکار نه تنها به عنوان یک افتخار بزرگ برای برندگان آن محسوب می شود، بلکه نقش مهمی در شکل دهی به صنعت سینما و تعیین استانداردهای آن دارد. این جوایز هنرمندان و فیلمسازان را تشویق می کنند تا بهترین کارهای خود را ارائه دهند و به این ترتیب به ارتقای کیفیت و تنوع سینما کمک می کنند.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از اسعاف
تصویر اسعاف
برآوردن، روا کردن، برآوردن حاجت، کارگشایی کردن، یاری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسکات
تصویر اسکات
ساکت کردن، خاموش کردن، آرام کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشکاف
تصویر اشکاف
رخنه، چاک، شکاف
قفسه ای دردار داخل دیوار، برای قرار دادن ظرف، پوشاک، کتاب یا چیزهای دیگر در آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسلاف
تصویر اسلاف
سلف ها، گذشتگان، درگذشتگان، جمع واژۀ سلف، کسانی که پیش تر از پدران و خویشان خویش می زیسته اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسراف
تصویر اسراف
زیاده روی کردن در مصرف چیزی، از حد درگذشتن در انجام کاری، زیاده روی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسکافی
تصویر اسکافی
از مردم اسکاف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسیاف
تصویر اسیاف
سیف ها، شمشیرها، ساحل دریاها، ساحل رودها، جمع واژۀ سیف
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
محمد بن عبدالله اسکافی مکنی به ابی جعفر. از ائمۀ معتزلۀ بغداد. متوفی بسال 140 ه. ق. وی در بعض عقاید بشیعه نزدیک است و طایفۀ ’اسکافیه’ بدو منسوبند و او میگفت: ان الله تعالی لایقدرعلی ظلم العقلاء و یقدر علی ظلم الاطفال و المجانین. (مقریزی 2: 346) (اعلام زرکلی ج 3 ص 923) (خاندان نوبختی ص 81 و 85 و 137 و 241) (ضحی الاسلام ج 3 ص 79)
محمد بن عبدالله خطیب اسکافی مکنی به ابی عبدالله. ادیب لغوی. رجوع به محمد بن عبدالله خطیب اسکافی و معجم المطبوعات و روضات الجنات ص 560 ببعد شود
محمد بن همام بغدادی مکنی به ابی علی. رجوع به ابوعلی همام اسکافی و خاندان نوبختی ص 215، 227، 230 و 234 شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
و اسمه... نحو مأتی ورقه. (کذا). (ابن الندیم ص 239)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
منسوب به اسکاف که ناحیه ای است در بغداد در جهت نهروان از سواد عراق. (انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اشکاف
تصویر اشکاف
گنجه، کمد، اشکاب، محفظه، قفسه، دولابجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انکاف
تصویر انکاف
ننگ ستردگی بی ننگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکار
تصویر اسکار
کسی را مست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سیف، شمشیرها، دریا کنارها جمع سیف شمشیرها تیغها. اسید مرکبی است که از ترکیب جسمی بسیط با ئیدرژن حاصل شود و طعم آن ترش مزه است بعضی اقسام آن از ترکیب یک شبه فلز با ئیدرژن بدست آید مانند: اسید برمیدریک اسید سولفیدریک و بعضی اسیدهای اکسیژن دار مانند: اسید سولفورو و اسید سولفوریک و اسید ازتیک از ترکیب انیدریدها با آب تهیه میشوند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکات
تصویر اسکات
ساکت کردن، خاموش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکان
تصویر اسکان
جا دادن، آرام کردن، آرامانیدن، بی حرکت کردنحرف را
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سلف، پیشینیان در گذشتگان نیاکان جمع سلف پیشینیان پدران پیشین مقابل اخلاف. ج سلف، پدران پیشین، قدما، اقدمین، گذشتگان
فرهنگ لغت هوشیار
شامه هشتن (شامه مقنعه (هشته فرو گذاشته رها کرده آویخته، تیرگی چشم، چراغ فرا گرفتن، پرده بر گرفتن، خوابیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسراف
تصویر اسراف
به لغت سزیانی، عبد، بنده وبیهوده خرج کردن
فرهنگ لغت هوشیار
برآوردن، نیاز، نزدیک شدن، دوستی کردن، یاریدهی بر آوردن، روا کردن (حاجت و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
رنگ بر گرداندن، پست گرایی، کناره گزینی، خیره شدن خیره نگریستن تیزنگری، پراکندن افشاندن، دوخبافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسلاف
تصویر اسلاف
جمع سلف، پیشینیان، درگذشتگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسکان
تصویر اسکان
((اِ))
ساکن کردن، خانه نشین کردن
فرهنگ فارسی معین
((اُ))
جایزه ای که از طرف آکادمی هنرهای سینمای آمریکا به عوامل مختلف تولید فیلم تعلق می گیرد
فرهنگ فارسی معین
((اِ))
مأخوذ از اسکاچ برایت که نام تجاری یک نوع لیف ظرفشویی است برای شستن ظروف آشپزخانه، مأخوذ از نام اسکاچ که نام تجارتی نوعی چسب است. نوار چسب بی رنگ، نوعی ویسکی، پارچه چهارخانه، دامن اسکاچ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسلاف
تصویر اسلاف
پیشینیان، گذشتگان، یشینیان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسراف
تصویر اسراف
ریخت و پاش، بد دستی، هدر دادن
فرهنگ واژه فارسی سره