جدول جو
جدول جو

معنی اسپلیت - جستجوی لغت در جدول جو

اسپلیت
(اِ)
به انگلیسی: نوا اسکاتیا و بفرانسه: نوول اکس، ایالتی در کانادا، شبه جزیره ای واقع در مصب سن لران، دارای 520000 سکنه. کرسی آن هالیفاکس. این ناحیه همان آکادی قدیم مهاجرین فرانسوی است. غلات، میوه جات، تربیت اغنام و احشام ومعادن بسیار از زغال سنگ، آهن، طلا و آنتیمون دارد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسپلایس
تصویر اسپلایس
اسپلایس (Splice) به فرآیند اتصال دو قطعه فیلم یا ویدئو به یکدیگر اشاره دارد. این فرآیند می تواند به صورت فیزیکی در فیلم های سنتی یا به صورت دیجیتال در نرم افزارهای تدوین مدرن انجام شود. در زیر به توضیحات بیشتری درباره اسپلایس در تدوین می پردازم:
1. اسپلایس در تدوین فیلم سنتی
- فیزیکی : در گذشته، اسپلایس کردن به معنای واقعی کلمه به برش و چسباندن فیزیکی دو قطعه فیلم بود. این کار با استفاده از دستگاه های مخصوصی انجام می شد که به دقت دو سر فیلم را به هم متصل می کردند. استفاده از نوار چسب یا چسب های ویژه فیلم برای این کار رایج بود.
- دستگاه اسپلایسینگ : این دستگاه ها برای برش دقیق و اتصال دو قطعه فیلم استفاده می شدند. برخی از این دستگاه ها قابلیت صیقل دادن لبه های برش داده شده را داشتند تا اتصال بهتر و بدون نقص انجام شود.
2. اسپلایس در تدوین دیجیتال
- نرم افزارهای تدوین : در دنیای دیجیتال، اسپلایس کردن به معنای ترکیب دو یا چند کلیپ ویدئویی در نرم افزارهای تدوین مانند Adobe Premiere Pro، Final Cut Pro، یا Avid Media Composer است. این فرآیند به صورت دیجیتالی انجام می شود و به تدوینگر اجازه می دهد که به دقت بخش های مختلف ویدئو را به هم متصل کند.
- ترانزیشن ها : در اسپلایس دیجیتال، می توان از ترانزیشن ها (Transitions) برای نرم تر کردن تغییرات بین دو کلیپ استفاده کرد. ترانزیشن ها می توانند شامل محو شدن، فید، برش سخت (Hard Cut) و دیگر جلوه های بصری باشند.
- دقیق و انعطاف پذیر : تدوین دیجیتال امکان اعمال تغییرات دقیق تر و آزمایش ترکیب های مختلف را بدون نیاز به تغییرات فیزیکی فراهم می کند. این امر به تدوینگر اجازه می دهد که به راحتی و سریعاً تغییرات را اعمال و مشاهده کند.
3. نکات مهم در اسپلایس کردن
- هماهنگی زمانی : در تدوین، اسپلایس کردن باید به گونه ای انجام شود که هماهنگی زمانی بین صحنه ها حفظ شود. این امر می تواند به بهبود جریان داستان و کاهش تداخلات بصری کمک کند.
- استفاده از جلوه های ویژه : در صورت نیاز، می توان از جلوه های ویژه برای بهتر کردن اتصال دو قطعه ویدئو استفاده کرد. این جلوه ها می توانند شامل تغییرات رنگ، روشنایی و کنتراست باشند.
- صدا : هنگام اسپلایس کردن ویدئو، باید به هماهنگی صدا نیز توجه شود. تغییرات ناگهانی و ناهماهنگی های صوتی می تواند تجربه بیننده را مختل کند.
4. ابزارهای مورد استفاده در اسپلایس دیجیتال
- برش و چسباندن : ابزارهای برش (Cut) و چسباندن (Paste) در نرم افزارهای تدوین برای اسپلایس کردن کلیپ ها استفاده می شوند.
- تایم لاین : تایم لاین (Timeline) اصلی ترین ابزار تدوین است که به تدوینگر اجازه می دهد کلیپ ها را به ترتیب دلخواه مرتب کند و تغییرات لازم را اعمال کند.
- پنل های پیش نمایش : پنل های پیش نمایش به تدوینگر اجازه می دهند که نتیجه نهایی اسپلایس را قبل از ذخیره سازی یا رندرینگ مشاهده کنند و هر گونه اشکالی را برطرف کنند.
در نتیجه، اسپلایس در تدوین یکی از مراحل حیاتی برای خلق یک ویدئوی نهایی است که به درستی داستان را روایت می کند و تجربه بصری و شنیداری مطلوبی را برای بیننده فراهم می آورد.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از اسپلنج
تصویر اسپلنج
شنگ، گیاهی بیابانی و خودرو با برگ های باریک خوراکی، اسفلنج، ریش بز، لحیة التیس، مکرنه، سنسفیل، دم اسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسالیب
تصویر اسالیب
اسلوب ها، طرز ها، طریقه ها، شیوه ها، راه و روش ها، جمع واژۀ اسلوب
فرهنگ فارسی عمید
(اَ لُ)
گیاهی است دوائی که آنرا به صفاهان شنگ و در خراسان ریش بز خالدار و بعربی لحیهالتیس خوانند. طبیعت آن سرد و خشک است. خون بینی و جمیع اعضاء ببندد و ریشهای کهنه را نافع باشد و قرحۀ امعاء را سود دارد و اذناب الخیل همانست. (برهان). حکیم مؤمن در تحفه و صاحب مخزن الادویه کلمه را ’اسلنج’ ضبط کرده اند. رجوع به اسلنج شود، اثباطون. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن در ذیل کلمه اسپندان). اسفندان. رجوع به اثباطون شود
لغت نامه دهخدا
(قَ پُ مَ دَ)
تفوق. رجحان. افزونی. اولویت. (ناظم الاطباء) ، جمع واژۀ فعل به اصطلاح صرف یکی از کلمات سه گانه زبان عرب باشد. رجوع به فعل شود.
- افعال بسیط، افعالی که از یک کلمه باشد. آن افعال که از مصادر بسیط باشد مانند بودن، رفتن، گفتن. مقابل افعال مرکب.
- افعال تعجب، در لغت عرب افعالی را گویند که برای انشاء تعجب وضع شده اند و آنها را دو صیغه باشد. ما افعله. افعل به. (از تعریفات جرجانی). و رجوع بهمین ترکیب در ردیف خود شود.
- افعال مرکب، مقابل افعال بسیطه. افعالی که از مصادر مرکب گرفته شوند. مانند: فهم کردن. طلب کردن، سر برآوردن و جز آن.
- افعال منحوته، افعال جعلی و ساختگی. مانند: چاپیدن، طلبیدن، فهمیدن، رقصیدن، قاتی کردن. (یادداشت مؤلف).
- افعال نفسانیه، افعالی که از نفس سرچشمه گیرد و آن را دو قسم بود: یکی افعال نفسانیۀ حسی که همان حواس ظاهره باشد و دیگری افعال نفسانیۀ سیاسیه و آن حواس باطن باشد. (از بحر الجواهر). کردارهای نفس. اعمالی که از نفس سر میزند که آنها را دو قسم است یکی آنکه بتوسط حواس ظاهر سر میزند دیگر آنکه بکمک حواس باطنی بروز میکند. و رجوع به افعال و ترکیبات آن وبحر الجواهر شود
لغت نامه دهخدا
(قِ خوَرْ / خُرْ دَ)
تمامیت و فاضل تر در تکمیل. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ کُ یِ)
در ترکی بمعنی ’نمی داند’، در تداول فارسی زبانان این کلمه مرادف نادان و سخت نادان بکار می رود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اِ کِ)
در جامه، علم. صراح. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ اسلوب. شیوه ها. راهها. طرق. فنها. گونه ها. طرزها. وضعها. انواع. اقسام: و انواع کرامات وصلات و اسالیب مبرّات که نطاق تقریر از شرح آن تضایق گیرد. (جهانگشای جوینی). و به نیابت آن ممالک عزالدین حسین خرجل را به انواع اصطناع و اسالیب مبار قضای حق او را مخصوص گردانید. (جهانگشای جوینی). (شاعر) باید که در افانین سخن و اسالیب شعر چون نسیب و تشبیب و مدح و ذم و آفرین و نفرین و شکر و شکایت و قصه وحکایت... از طریق افاضل شعرا و اشاعر فضلا عدول ننماید. (المعجم فی معاییر اشعارالعجم چ طهران ص 331)
لغت نامه دهخدا
(اَسَ)
موضعی در بیرون بژم از کلارستاق. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 107)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
اسپارته. اسپارتا. لاسدمون. شهر مشهور باستانی در شبه جزیرۀموره. این شهر مرکز و پایتخت خطۀ لاکونیا واقع در منتهای جنوبی شبه جزیره مذکور است و در محلی ناهموار و کوهستانی در ساحل نهر اوروتاس جای دارد. اهالی دلاور و ساده منش آن از آرایش و پیرایش بیزار بودند، فقط چند پرستشگاه مخصوص به بتهای خود و یک میدان اسب دوانی در خارج دروازۀ شهر داشتند. در نزدیکی این شهر پرتگاهی موسوم به باراترون بود. اسپارتی ها اطفال سقطشده و علیل و ناتوان را در آنجا می افکندند. گویند این شهر را پادشاهی مسمی به اسپارتون در سنۀ 1880 قبل از میلاد بنا نهاده و لاکدمون که یکی از احفاد این پادشاه بوده در نزدیکی شهر قدیم، محله ای بزرگ موسوم به لاکدمونه بنا کرد و بمرور زمان شهر وسعت یافت و هر دو بهم وصل شد و از این رو این شهر را گاه اسپارته و گاه لاکدمونه می گفتند. ابتدا پانزده تن از اعقاب اسپارتون مزبور حکومت کرده اند. (اسامی آنان در ذیل ذکر خواهد شد). سپس در سال 1190 قبل از میلاد هرکولیها و دوریالیها اسپارت را متصرف شدند. در این هنگام رئیس آنان آرستوم زمام امور را در دست گرفته حائز عنوان سلطنت گردید. بعداز وفات وی دو پسر توأمان وی به اشتراک حکمرانی و فرمانفرمائی میکردند، نام یکی پروکلیس و دیگری اریستن بود. بعد از این دو همیشه امر سلطنت را دو تن از نژاد آن دو به اشتراک اداره میکردند. در تاریخ 898 قبل از میلاد کودکی خاریلائوس نام از نژاد پروکلیس بحکومت رسید و ازین رو عموی وی لیکورگوس را نایب السلطنه کردند و او حکیمی بود و قانونی برای اسپارتیها وضع کرد که مبنی بود بر محدودیت حقوق دو سلطان و ضمناً حکومت را بشکل یک جمهوری نظامی درآورد. قانون لیکورگوس قانون نظامی شدیدی میباشد. در موقع ضبط و تسخیر اسپارت بدست هرکولیان و دوریالیان دسته ای از اسپارتیان قدیم که از آخائیان محسوب میشدندبه ربقۀ اطاعت درآمده مالیات و سپاهی میدادند و جمعی برعکس قبول اطاعت نکرده مغلوب و اسیر شده بودند واز این رو اهالی اسپارت به سه طبقه: حاکم، محکوم و برده منقسم میشدند. در مائۀ هفتم و ششم قبل از میلاد اسپارتیها بنای محاربه را با اهالی مسینیا گذاردند. این شهر در انتهای جنوب غربی شبه جزیره موره واقع است. محاربه مدت مدیدی ادامه داشت عاقبت بفیروزی اسپارتیان خاتمه پیدا کرد. اهالی را اسیر و دستگیر کردند مگر کسانی را که به جزیره صقلیه (سیسیل) فرار کرده بودند. سپس کینوریا را که در جنوب شرقی موره واقع شده ضبط کردند و نیز قسمت اعظم آرکادیا واقع در وسط همان شبه جزیره را بدست آوردند و تدریجاً به تمام موره استیلا یافته بنوعی حق الریاسه بر بعض شهرهای بزرگ مستقل مانند آرگوس هم نایل گشتند. این مقدمات موجب آن شد که بنای رقابت با آتنی ها را بگذارند و اینان در آن سوی یونان میزیستند و از حیث بحریه بر اسپارتیها تفوق داشتند. این رقابتها موجب جنگهای موره شد و در این مجادلات پیروزی نصیب اسپارتی ها گردید و شهر آتن را تسخیر و ضبط کردند، در نتیجه تمام یونان زیر نفوذ اسپارتیان درآمد. اما آنان قانون لیکورگوس را رعایت نکرده به عیش و عشرت پرداختند و در نتیجه آتنی ها و اهالی تیبه و مردم دیگر جهات آن سرزمین بکمک و تشویق ایرانیان بنای شورش را گذاردند. در این هنگام اسپارتیها بموجب عهدنامه ای جزائر و مستملکات ساحلی آناطولی را به ایران واگذار کرده یونان زمین را مخصوص به خویش ساختند، سپس دلاوری موسوم به اپامینونداس از تیبه ظهور کرد و پس از استرداد استقلال وطن خود مسینیا و آرکادیا رااز چنگ اسپارتیان درآورد و نزدیک بود که خود اسپارت را هم به تصرف درآورد اما اجل امانش نداد و در نتیجه اسپارتیها توانستند فقط استقلال خود را حفظ کنند.
در همین اوان اسکندر کبیر خروج کرده تیبه را ویران و اسپارت را ضبط کرد. پس از وفات اسکندر اسپارت داخل اتحادیۀ آخائیا شد. این اتحاد در شبه جزیره موره از طرف هیئتی بوجود آمده بود. بالاخره بسال 146 قبل از میلاد اسپارت بدست رومیها افتاد و به ایالت اخائیا ملحق شد. در موقع انقسام روم اسپارت سهم امپراطور شرق یعنی قسطنطنیه شد و مرکز ایالت موره گشت. بهنگام فیروزی اهل صلیب یعنی 1204 میلادی در اینجا یک پرنس نشین (امارت) تشکیل شده بود که تحت تسلط شاهزاده ای از نسل پالئولوگ ها درآمد و او حائز عنوان دسپوتی اسپارت گردید. بالاخره در 864 هجری قمری ابوالمغازی سلطان محمدخان ثانی این قطعه را فتح کرد و ضمیمۀ ممالک عثمانیه ساخت ولی پس از سه سال شاهزادۀ ریمینی سجسموند این خاک را ضبط کرد و بسوخت و تخریب کرد. بار دیگر این خرابه بدست عثمانیان افتاد و از انقاض آن قصبۀ میستره را بوجود آورده مرکز لوا قرار دادند. عده نفوس اسپارت باستانی قریب 32000 تن بوده اما در حال حاضر 5800 تن سکنه دارد.
سلاطین قدیم اسپارت از این قرارند:
1) قبل از هرکولیان:
اسپارتون 1880
قبل از میلاد
للکس 1742
قبل از میلاد
میلس 1680
قبل از میلاد
اوروتاس 1631
قبل از میلاد
لاکدمون 1577
قبل از میلاد
آمیکلاس 1480
قبل از میلاد
ارگالوس __
قبل از میلاد
کینورتاس 1415
قبل از میلاد
اومالوس __
قبل از میلاد
هبپونون __
قبل از میلاد
تیندار1328
قبل از میلاد
منلاس 1280
قبل از میلاد
اورست 1240
قبل از میلاد
نیسان 1220
قبل از میلاد
2) هرکولیها:
آرستودم 1190
قبل از میلاد
(شعبه پروکلیس)
پروکلیس 1186
قبل از میلاد
سوئوس از 1142
قبل از میلاد
اریپون
قبل از میلاد
پریتانیس تا 986
قبل از میلاد
اوتوم 986
قبل از میلاد
پونیدکت 907
قبل از میلاد
خاریلائوس (کودک)
898
قبل از میلاد
نایب السلطنه از 898
قبل از میلاد
لیکورگوس تا 879
قبل از میلاد
لسفاندر809
قبل از میلاد
تئوپومپ 770
قبل از میلاد
زوکیسدام 723
قبل از میلاد
آناکسیدام 690
قبل از میلاد
آگاسیکلیس 605
قبل از میلاد
آمستون 597
قبل از میلاد
آرخیدامنوس اول 466
قبل از میلاد
آجیس اول 427
قبل از میلاد
آجسیلاس 400
قبل از میلاد
آرخیدامنوس دوم 361
قبل از میلاد
آجیس دوم 338
قبل از میلاد
ودامیداس اول 330
قبل از میلاد
اکلیداس 234
قبل از میلاد
تئونیدس اول __
قبل از میلاد
فلیؤمبروت اول __
قبل از میلاد
لیکورگوس 219
قبل از میلاد
ماخانیداس 210
قبل از میلاد
تابیس
از 205
قبل از میلاد
تا 192
قبل از میلاد
(شعبه اوریستن)
اوریستن
آجیس
1186
قبل از میلاد
اخسترات
دوریسوس
دوریسوس 986
قبل از میلاد
آجسیلاس 957
قبل از میلاد
آرخلائوس 909
قبل از میلاد
تلکل 853
قبل از میلاد
آلکامن 813
قبل از میلاد
بولیدور776
قبل از میلاد
اوریکرات اول 724
قبل از میلاد
آناکساندر687
قبل از میلاد
اوریکرات دوم 652
قبل از میلاد
لیون 645
قبل از میلاد
آناکساندرید597
قبل از میلاد
کلئوت اول 519
قبل از میلاد
دمارات 520
قبل از میلاد
لئوتیخید492
قبل از میلاد
پاوسانیاس 480
قبل از میلاد
(نایب السلطنه)
پلستواناس 466
قبل از میلاد
پاوسانیاس 409
قبل از میلاد
آجسیپولیس اول 397
قبل از میلاد
کلئوبروت ثانی 380
قبل از میلاد
آرتاس اول 309
قبل از میلاد
امروتاتوس 265
قبل از میلاد
آرتاس دوم 264
قبل از میلاد
لئونیداس دوم 257
قبل از میلاد
کلئومروت ثالث 243
قبل از میلاد
کلئومن ثالث 238
قبل از میلاد
آجسیپولیس ثالث 219
قبل از میلاد
(قاموس الاعلام ترکی).
اسپارت را نخست مردم دریس بنا نهادند. محیط شهر قریب 8 یا 9 هزارگز بود و چون مردم آن به معماری و مجسمه سازی توجه بسیار نداشتند در ابنیه و عمارات با آتن همسری نمی توانستند کرد. تعداد مدنیون اسپارت به 32000 میرسید و این عده خود 340000 بنده و تحت الحمایه داشتند. اسپارت در نتیجۀ حکومت اشرافی و مقتدر خویش بر مسه نیا غالب آمد و سرانجام تمام شبه جزیره پلوپونزوس را تصرف کرد و بالاخره بر آتن نیز مسلط شد ولی همین تسلط موجب ضعف آن گردید و امروز از اسپارت جز ویرانه ای چند بر پای نیست. (لغت نامۀ تمدن قدیم ذیل کلمه اسپارتا)
لغت نامه دهخدا
(اِ پِ)
شهر و اسکله ایست در شمال سواحل شرقی ایتالیا مرکز شهر لوانته در میان خلیجی موسوم بهمین نام، در 80 هزارگزی جنوب شرقی جنوه. لنگرگاه آن بسیار استوار و مسکن و موقف سفائن نظامی و تجارتی میباشد. (قاموس الاعلام ترکی).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
اسب رس. میدان و فضا و عرصه. (برهان). اسپریس. اسپرز. (سروری).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
میدان اسب دوانی و میدان جنگ. اسپرس. اسپریز. اسپرز. اسپرسپ. اسفرسف. سپریس. (جهانگیری). اسبریس. (اوبهی). در اوستا بجای اسپریس، چرتا آمده و کلمه مرکب چرتو دراجو (درازای چرتا) که در بند 25 از فرگرد دوم وندیداد آمده در گزارش پهلوی (= زند، تفسیر اوستا) به اسپراس گردانیده شده و به اندازۀ درازای دو هاسر گرفته شده است. در کتاب پهلوی بندهش، فصل 26 بند اول، درباره اندازۀ هاسر آمده: ’یک هاسر، یک فرسنگ و یک فرسنگ هزارگام و هر گام دوپاست’. چنانکه از لغت اسپراس پهلوی پیداست، جزء آخر آن راس میباشد که در فارسی راه شده. سین پهلوی در فارسی هاء میشود، چون راس = راه، آگاسی = آگاهی، گاس = گاه، ماسی = ماهی و جز اینها. اسپریس از کلمات فارسی است که سین پهلوی در آن مانده است. بنابراین بگواهی مفسر اوستا در زمان ساسانیان و نامۀ پهلوی بندهش، اسپریس میدان تاخت و تاز اسب، بدرازای دو هزار گام است. (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 صص 224- 225). مؤلف برهان گوید: اسب ریس بر وزن و معنی اسپریز است که میدان و عرصۀ اسب دوانیدن باشد و بکسر اول هم هست و سین دوم نقطه دار هم آمده است و با کیش قافیه کرده اند - انتهی. میدان. (مؤید الفضلاء) (فرهنگ اسدی نخجوانی).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
صورتی از اسبریس و مؤلف برهان قاطع گوید آن را با کیش قافیه آورده اند
لغت نامه دهخدا
(مَ)
آب کاسه را به انگشت پاک کردن. (منتهی الارب) : بزرگان دولت بمجلس حاضر آمدند و ندیمان نیز بنشستند و دست بکار کردند و خوردنی علی طریق الاستلات میخوردند. (تاریخ بیهقی ص 511)
لغت نامه دهخدا
بلغت تنکابن اسم جرّی است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(اِ پِ لِ)
کرسی پیرنۀ (برانس) سفلی از ناحیۀ باین، دارای 1194 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(اَ)
شتران تیزرو. (از تاج العروس از صاغانی). برخی گفته اند که این کلمه اسم جمع یا جمع است و مفرد ندارد و برخی بر آنند که مفرد آن املوت یا املیت است و قول اخیر را اهل لغت نپذیرفته اند. (از تاج العروس، ذیل ملت)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسالیب
تصویر اسالیب
جمع اسلوب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپید
تصویر اسپید
سپید سفید ابیض بیضا مقابل سیاه اسود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپیریت
تصویر اسپیریت
احضار کننده ارواح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپلنج
تصویر اسپلنج
شنگ
فرهنگ لغت هوشیار
پایین ترین پایین ترین، هفتمین طبقه دوزخ که زیر همه طبقات است اسفل سافلین
فرهنگ لغت هوشیار
پاک کردن کاسه به انگشت ته چیزی را بالا آوردن آب کاسه را بانگشت پاک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افضلیت
تصویر افضلیت
رجحان، افزونی، الویت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایپریت
تصویر ایپریت
فرانسوی دمه ای است زهر ناک که به پوست آسیب می رساند. زهر دم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپست
تصویر اسپست
یونجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استلات
تصویر استلات
((اِ تِ))
غذای اطراف کاسه را با انگشت پاک کردن و خوردن، کنایه از خوردن تا ته ظرف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسفلین
تصویر اسفلین
((اَ فَ))
پایین ترین، هفتمین طبقه دوزخ که زیر همه طبقات است، اسفل سافلین
فرهنگ فارسی معین
خرمگس، مگس خونخوار کوهستانی البرز مرطوب، اسپله، ماهی درشت اندام خزری با سر بزرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی جنگلی در حومه ی نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
پرستوی دریایی
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی در قائم شهر، مرتع و آبادیی از توابع لفور
فرهنگ گویش مازندرانی