جدول جو
جدول جو

معنی اسپرکیوس - جستجوی لغت در جدول جو

اسپرکیوس(اِ پِ)
امروزه آنرا هلاّدا نامند. شطی در یونان قدیم و آن از پند جاری شود و ببحر اژه ریزد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ پِ)
رودی به یونان. (ایران باستان ص 784)
لغت نامه دهخدا
(اِ پِ)
نام یکی از اسیران روم که به قرطاجنه (کارتاژ) فرار کرد و در آنجا یکی ازرؤساء و پیشوایان بلوای تجار و اصناف که از 241 قبل از میلاد تا 238 ادامه داشت گردید و در سال 239 آمیلکار ویرا به چنگ آورده مصلوب ساخت. (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(اِ پَ)
خانه و سرای پادشاهان و سلاطین و حکام. (جهانگیری) (برهان). کاخ. کوشک. قصر:
چه نقصان دیدی از کعبه تو بی دین
که گردی گرد اسپرلوس شاهان.
عسجدی، از اندامهای اسطرلاب. (التفهیم بیرونی). فرس. از اعضاء اسطرلاب، پره و دندانۀ کلید: المغبن، جای اسپک کلید. المغرز، جای اسپک کلید. (مهذب الاسماء). و رجوع به اسبک شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
میدان اسب دوانی و میدان جنگ. اسپرس. اسپریز. اسپرز. اسپرسپ. اسفرسف. سپریس. (جهانگیری). اسبریس. (اوبهی). در اوستا بجای اسپریس، چرتا آمده و کلمه مرکب چرتو دراجو (درازای چرتا) که در بند 25 از فرگرد دوم وندیداد آمده در گزارش پهلوی (= زند، تفسیر اوستا) به اسپراس گردانیده شده و به اندازۀ درازای دو هاسر گرفته شده است. در کتاب پهلوی بندهش، فصل 26 بند اول، درباره اندازۀ هاسر آمده: ’یک هاسر، یک فرسنگ و یک فرسنگ هزارگام و هر گام دوپاست’. چنانکه از لغت اسپراس پهلوی پیداست، جزء آخر آن راس میباشد که در فارسی راه شده. سین پهلوی در فارسی هاء میشود، چون راس = راه، آگاسی = آگاهی، گاس = گاه، ماسی = ماهی و جز اینها. اسپریس از کلمات فارسی است که سین پهلوی در آن مانده است. بنابراین بگواهی مفسر اوستا در زمان ساسانیان و نامۀ پهلوی بندهش، اسپریس میدان تاخت و تاز اسب، بدرازای دو هزار گام است. (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 صص 224- 225). مؤلف برهان گوید: اسب ریس بر وزن و معنی اسپریز است که میدان و عرصۀ اسب دوانیدن باشد و بکسر اول هم هست و سین دوم نقطه دار هم آمده است و با کیش قافیه کرده اند - انتهی. میدان. (مؤید الفضلاء) (فرهنگ اسدی نخجوانی).
لغت نامه دهخدا
(اِ پَ رَ)
منسوب به اسپرک. رنگیست سبز که از اسپرک رزند و آن گیاهی است. (مؤید الفضلاء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسپرلوس
تصویر اسپرلوس
کاخ، کوشک، قصر: (چه نقصان دیدی از کهبه تو بی دین که گردی گرد اسپرلوس شاهان ک) (عسجدی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپرکی
تصویر اسپرکی
منسوب به اسپرک رنگی که از اسپرک میسازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپرلوس
تصویر اسپرلوس
((اِ پَ))
کاخ، سرای پادشاهان
فرهنگ فارسی معین