جدول جو
جدول جو

معنی اسویداد - جستجوی لغت در جدول جو

اسویداد
بسیار گردیدن
تصویری از اسویداد
تصویر اسویداد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اسوداد
تصویر اسوداد
سیاه بودن، سیاه رنگی
فرهنگ لغت هوشیار
بخودی خود کار کردن، به خودی خود به کاری قیام کردن، خودکامگی، خود سری، خیره رائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسپیدار
تصویر اسپیدار
سپیدار، سفیدار، درخت تبریزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسبیداج
تصویر اسبیداج
پارسی تازی گشته سپیداب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استقداد
تصویر استقداد
هموار گردیدن، کار پیاپی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفیدار
تصویر اسفیدار
سفیدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفیداج
تصویر اسفیداج
معرب سفیداب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفیداب
تصویر اسفیداب
زنان بر روی مالند و نگار گران به کاربرند اسپیدک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیقاد
تصویر استیقاد
آتش افروختن، افروخته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیصاد
تصویر استیصاد
کنام ساختن (کنام جایگاه ستور و جانوران حظیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استمداد
تصویر استمداد
یاری خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرداد
تصویر استرداد
طلب باز پس چیزی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعداد
تصویر استعداد
آمادگی کردن، محیا شدن، آمادگی، آماده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیراد
تصویر استیراد
رسیدن به آبخورد، رساندن به آبخورد، کالاآوردن از برونمرز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیداه
تصویر استیداه
شکست دشمن، راست گشتن کار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیداف
تصویر استیداف
چکانیدن پیه، بازکاویدن پیام، فراهم کردن آب مرد در زهدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیحاد
تصویر استیحاد
تک گرایی، تک ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحداد
تصویر استحداد
رمگان تراشیدن (رمگان موی زهار) تیزکردن خشم گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجداد
تصویر استجداد
نو گراییدن، نو پوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعداد
تصویر استعداد
توانش، توانایی، درونداشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استرداد
تصویر استرداد
بازگرداندن، واپسداد، پس گیری، بازپس گیری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استبداد
تصویر استبداد
تک سالاری، خوکامگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تسویدات
تصویر تسویدات
جمع تسوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استمداد
تصویر استمداد
کمک خواستن، مدد خواستن، یاری خواستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسفیداج
تصویر اسفیداج
سفیداب، گرد سفیدی که از روی و برخی مواد دیگر گرفته می شود و در نقاشی به کار می رود، سفیداب روی، اکسید روی، پودر سفیدی که زنان به صورت خود می مالند، سپیده، سپیداب، سپتاک، سپیتاک، باروق، سپیداج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسفیدار
تصویر اسفیدار
سپیدار، درختی راست و بلند که پوست و چوب آن سفید است و در اغلب نقاط ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، چون تنه اش راست و صاف و بلند است در کارهای نجاری و ساختن سقف خانه ها و تیر و ستون چوبی به کار می رود
سفیدار، سفیددار، تبریزی، پلت، پلخدار، سفیدپلت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استعداد
تصویر استعداد
توانایی ذهنی و فطری برای انجام دادن یا فراگرفتن کاری، مهیا کردن، آماده کردن، مهیا شدن، آماده شدن، افراد و تجهیزات جنگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استبداد
تصویر استبداد
به میل و رای خود کار کردن، خودرای بودن، خودرایی، خودسری، خودکامگی، در علوم سیاسی حکومتی که مردم در آن نقشی ندارند و فرمانروایان مقید به قانون نیستند و به میل و ارادۀ خود تصمیم می گیرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استبداد
تصویر استبداد
((اِ تِ))
خود رأی بودن، خودسری، فرمانروایی مطلق یک حزب، ظلم و تعدی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسپیدار
تصویر اسپیدار
((اِ))
درخت سفیدار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استمداد
تصویر استمداد
((اِ تِ))
یاری خواستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استعداد
تصویر استعداد
((اِ تِ))
آماده شدن، مهیا گشتن، آمادگی، توانایی، مفرد استعدادات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استرداد
تصویر استرداد
((اِ تِ))
پس گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسفیداج
تصویر اسفیداج
((اِ))
پودر سفیدی که زنان به صورت خود مالند، گرد سفیدی که از بعضی مواد گرفته می شود و در نقاشی مورد استفاده قرار می گیرد، سپیتاگ. اسپیدگ. سپیده، سفیداب
فرهنگ فارسی معین