جدول جو
جدول جو

معنی اسونا - جستجوی لغت در جدول جو

اسونا
(اُ)
پدر و تلزژیرون (دوک د...) سیاستمدار اسپانیایی. مولد وی والاّدلید (1579- 1624 میلادی). نایب السلطنۀ صقلیه و سپس ناپل
لغت نامه دهخدا
اسونا
(اُ)
نام شهری به اسپانیا در ایالت اشبیلیه، در 80 هزارگزی جنوب شرقی شهر اشبیلیه، دارای 18000 تن سکنه. بعضی آثار عتیقه مربوط به رومیان باستانی و شراب و محصولات زیتونی دارد. زمانی دارالفنونی هم در این محل دائر بوده است، جمع واژۀ سیف. سواحل دریا، هم اسیاف ٌ، یعنی ایشان گروههااند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سونا
تصویر سونا
(دخترانه)
مرغ آبزی
فرهنگ نامهای ایرانی
(فُ)
آنکه افسون کند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
شهریست به اقصای صعید، و پس از آن جز ادفو و اسوان و بلاد نوبه شهری نیست. و آن بر ساحل رودنیل است از جانب غربی و در اقلیم دوم است. طول وی از مغرب 45 درجه و 14 دقیقه و عرض آن 14 درجه و 40 دقیقه است و آن شهری آباد و پاکیزه است و نخلها و بستان های بسیار و تجارت آن رونق دارد. (معجم البلدان). نسبت بدان اسنوی است. مؤلف قاموس الاعلام ترکی گوید:
1- اسنا، نام شهری است در صعید مصر که مرکز مدیریت میباشد، در ساحل یسار نیل در 41 هزارگزی خرابه های شهر قدیمی تیبه، در 25 درجه و 17 دقیقه و 38 ثانیۀ عرض شمالی و 30 درجه و 10 دقیقه و 15 ثانیۀ طول شرقی. و عدّۀ نفوس آن به 5000 نفر بالغ گردد و آن یکی از بلاد قدیمۀ دنیاست. نام باستانی آن در زبان قبطی سنا بوده، بطلیموس بمناسبت پرستش اهالی ماهی موسوم به لات را، اسم لاتوپولیس را به این شهر اطلاق کرد. صعید مهمترین و زیباترین شهر مصر بود. کویهای قسمت جنوبی منتظم و ابنیه و ساختمانهای آن زیباست. مصنوعات آن عبارت است از یک نوع شال موسوم به ملائه و پارچه های مخصوص آبی رنگ و ظروف سفالی و نظائر اینها. تجارتش بارونق است وسرمنزل قافله های حامل عاج و پشم شتر و غیره از سودان و نوبه میباشد. معبدی بسیار جسیم و باتکلف از یادگارهای باستانی در اینجا وجود دارد و مدتهای مدید این پرستشگاه را به مزبله مبدل ساخته بودند. محمدعلی پاشا به تنظیف و تجدید این بنای تاریخی همت گماشت. در داخل این عبادتگاه نقوش و خطوط هیروگلیفی بسیار مرتسم در شکل بروج السماء مشاهده میشود که اکثر آنها در زمان بطالسه و امپراطوران روم بوجود آمده و در زمان فتوحات اسلامی این شهر بمصالحه تسلیم شد و چون قبطیان در اطاعت و تبعیت کوتاهی و قصوری بخرج ندادند لذا شهرمزبور را به مرکز روحانیت قبطیان تبدیل کردند. در قرون اولیۀ اسلام علما و مشاهیر بسیار از این شهر ظهور کردند.
2- اسنا، نام مدیریت (بخشداری) است در صعید مصر و سه ناحیه در بر دارد: 1- اسنا 2- اسوان 3- حلفا. مساحت سطح آن به 861 هزار گز مربع و شمارۀ نفوس وی به 237961 تن بالغ می شود. دو قصبۀ ادفو و دندره، نیز خرابه های شهر باستانی تیبه، معروف به ابو، در داخل این مدیریت واقع است - انتهی.
دمشقی گوید: و کوره اسنا خمس قری. (نخبهالدهر ص 232). و هم او گوید: و من ابنیه مصرالعجیبه القدیمه البرابی و هی بیوت حکماءالقبط و یقال انه کان بکل کوره من کور مصر بربا یجلس بها کاهن علی کرسی ّ للتعلیم و الموجود منها الیوم فی بلاد اسوان بربا... و باسنا بربا. (نخبهالدهر ص 35). و رجوع به ص 233 نخبهالدهر شود. ابن بطوطه گوید: شهریست بساحل روم بجنوب ارمنت
لغت نامه دهخدا
(اِ)
کرسی کانتن اب از ناحیت تروا، دارای 863 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(فِ لَ / لِ گُ)
از حال بگردیدن آب. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). از حال بگشتن آب. (ترجمان علامۀ جرجانی). اسن. متغیر شدن آب. برگردیدن مزه و رنگ آب. تغییر طعم و لون آب
لغت نامه دهخدا
(اُ)
حصنی است نزدیک معرهالنعمان شام و محمود بن نصر بن صالح بن مرداس الکلابی آنرا بگشود و ابویعلی عبدالباقی بن ابی حصن در مدح او گوید:
عداتک منک فی وجل و خوف
یریدون المعاقل أن تصونا
فظلوا حول أسفونا کقوم
أتی فیهم فظلوا آسفینا.
(معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَسْ)
اندهگین. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اُسْ)
شهری بصعید مصر. (منتهی الارب). شهری در مصر علیا. (دمشقی). یاقوت گوید: شهری بزرگ و کوره ایست در آخر صعید مصر و اول بلاد نوبه بر ساحل شرقی نیل، و آن در اقلیم دوم است، طول وی 57 درجه و عرض 22 درجه و 30 دقیقه و در جبال وی مقطع ستونهای اسکندریه است. ابوبکر هروی گفته: دراسوان سنگهای بزرگست، و من آثار مقاطع ستونها را درجبال اسوان دیدم، و آن سنگهای بزرگ است که برداشتن نتوانند، و بدانجا نزدیک قریه ای موسوم به ’بلاق یا براق’ ستونی دیدم که آنرا ’صقاله’ گویند و آن طویل و دارای لک های سرخ رنگ است و سر آن را ریگ پوشیده، من آن را اندازه گرفتم 25 ذراع بود و شکل وی مربع و هر جانب آن 7 ذراع، و رود نیل را بدانجا موضعی ضیق است و گویند بر آن بودند که پلی بر این موضع بسازند و دیگران گفته اند ستون مزبور همتای عمودالسواری است که دراسکندریه است. حسن بن ابراهیم مصری گوید: در اسوان انواع تمرهای مختلف و انواع رطب هاست و یکی از علماء گفته که وی رطبهای اسوان را دیده است. و چیزی در عراق نیافته مگر آنکه نظیر وی در اسوان باشد اما در اسوان چیزهایی دیده که در عراق نیافته است. و هم او گوید: ابورجاء الاسوانی - و او احمد بن محمد فقیه صاحب قصیدۀ بکره است - مرا خبر داد که در اسوان رطبی را میشناسد که سبزتر از سلق (چغندر) (؟) است. هارون الرشید بفرمود از هر صنف از انواع تمرهای اسوان، یکی نزد او برند. پس یک ویبه (22 یا 24 مد) نزد وی جمع شد و این انواع در عراق و حجاز نیست و در همه جهان بسری (خرمای نارس) شناخته نیست که رطب ناشده تمر گردد و بلح (میوۀ خرما پیش از رسیدن) بسر نا گردیده تمر شود مگر به اسوان. بحتری در مدح خمارویه بن طولون گوید:
هل یلقینی الی رباع ابی ال
جیش حظار التغویر اوغرره
و بین اسوان و العراق زها
رعیه ما یغبّها نظره.
و گروهی به اسوان نسبت دارند و منسوب بدان اسوانی است. (معجم البلدان).
مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: نام شهریست در انتهای جنوبی صعید مصر، و در حدود نوبه و تابع مدیریت (بخشداری) اسنا در ساحل یمین نیل در 932 هزارگزی جنوب شرقی قاهره در 24 درجه و 5 دقیقه و 23 ثانیۀ عرض شمالی و 50 درجه و 8 ثانیۀ طول شرقی در نزدیکی نخستین شلالۀ نیل و از این رو مناسب برای ایاب و ذهاب سفائن و در واقع موقعیت آخرین اسکلۀ نیل را دارد و به این علت در حکم مخزن مهمی برای مال التجاره محسوب میگردد و انواع و اقسام خرماها بحدّ وفور در این محل وجود دارد. این محصول دائماً از اطراف و اکناف واردو صادر میگردد. در سوالف زمان این شهر بجهات عدیده معروفیت داشته و از آنجمله اینکه مسلّه و ستونهای زینتی را از سنگلاخ واقع در جوار این شهر قطع و اخراج میکردند. آثار باقیۀ این گونه یادگاریهای تاریخی از همین جنس اکنون هم موجود میباشد. در آن دوران ها بلاد وقصبات را با این نوع ستونها آرایش میکردند و اکنون هم در جانب جنوبی شهر محل قطع آن گرانیتهای عظیم پیداست و یک مسلۀ ناتمام نیز از بقایای آن زمانها خودنمایی میکند. دیگر از جهات معروفیت شهر مزبور این بودکه مردم آن اعصار می پنداشتند که تمام این شهر در زیر مدار سرطان واقع شده تا آنجا که می گویند چاهی هم در این محل وجود داشته و بنا به زعم اهالی در روز اول انقلاب صیفی پرتو آفتاب از اوج خویش به ته این چاه نورافشانی میکرده و به همه جای آن میرسیده است اگرچه خطّ وقوع اسوان امروز در 37 دقیقه و 23 ثانیۀ شمالی امری محقق میباشد اما در نتیجۀ تحوّل و گردش کرۀ زمین از شمال بسوی جنوب و بالعکس این تفاوت در دوهزار سال قبل بیش از 15 دقیقه نبوده و ازین رو قضیۀ نفوذ پرتو آفتاب بعمق چاه صحت داشته. در هر حال شهر اسوان در سوالف ایام یعنی در 2600 و 2800 سال قبل از میلاد در زمان فراعنه معمور و آباد بوده و بعد، در زمان بطالسه و رومیان بر توسعه و تعمیر آن افزوده شده وبا ابنیۀ جسیمه و معابد مطنطن و محتشم آراسته گردیده و نام قدیم وی در زبان قبطی سوان بوده، بنا به قول یاقوت حموی، در بعض کتب عربیه نیز آنرا بهمین شکل (یعنی سوان بدون همزه) ذکر کرده اند. در زمان بطالسه یونانیان این شهر را سوئنی و رومیان سیین مینامیدند.
این شهر بعد از اسلام هم اهمیت بسیار یافت و جمعی کثیر از قریش و اهالی حجاز و جهات دیگر جزیره العرب برای سکونت به این شهر رفتند. در اوائل اسلام دانشمندان بسیار از این شهر برخاستند. بعدها مرض طاعون بیست هزار تن از اهالی را از بین برد. در این حال مواضع پست شهر قدیمی را ترک کرده بدامنه های واقع در اطراف نقل مکان و سوری بس دلکش در گرداگرد شهر بنا کردند چنانکه آثار آن هنوز برجایست. بعد از تأسیس ثانوی شهر اسوان مجدداً به اوج اعلای ترقی و آبادی رسید و ثروت و تجارت آن جالب انظار گشت اما باز عرصۀ تجاوز و تطاول جنگ جویان دورۀ فاطمیین گردید و بالاخره بچنگ اقوام وحشیۀ نوبه افتاد و بکلی ویران شد. در موقع فتح مصر یاوز سلطان سلیم این شهر را از نو در جهت شرقی احیا و آباد کرد و برای محافظت یک فوج پادگان و ساخلوی مرکب از بشناقها و آرناودها در اینجا مقیم ساخت که قسمتی از اهالی حاضره از اولاد و احفاد آنان میباشند و فعلاً قریب 4000 تن سکنه دارد و رصیفی قدیمی در ساحل نیل از آثار قدیمه موجود است.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
در ودای برهمنان اسورا (اسوره) آمده و آن معادل اهورا (اهوره) است در اوستا بمعنی مولی و سرور. در نزد هندوان اسورا غالباً از خدایان بزرگ بشمار رفته و در ودا عنوان و لقب وارونه (یکی از ارباب انواع) گردیده است. این عنوان در کتاب مقدس هندوان فقط چهار باربه انسان داده شده، ولی در اوستا کلمه اهورا بمعنی بزرگ و سرور در مورد ایزدان مانند مهر و آپم نپات آمده است. رجوع به اهورا شود. (مزدیسنا و تأثیر آن درادبیات پارسی تألیف محمد معین ص 154). و رجوع به ایران در زمان ساسانیان ترجمه رشید یاسمی ص 13 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
اشوکا. پادشاه هند. وی از سال 263 تا 226 یا 260 تا 223 قبل از میلاد سلطنت کرد. و مروج دین بودا بود. کتیبه ای از این پادشاه به دست آمده که وفات بودا از آن به سال 480 قبل از میلاد مستفاد می شود. دین بودا در عهد این پادشاه مقتدر از حدود هند تجاوز و به واسطۀ مبلغین از شمال غربی تا کشمیر و قندهار و کابل نفوذ کرد و متدرجاً به سواحل جیحون رسید. (یشتها تألیف پورداود ج 2 صص 29-30). و رجوع به ایران در زمان ساسانیان ترجمه رشید یاسمی ص 21 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسون
تصویر اسون
درنگ کردن، بهانه جستن، به راه پدر رفتن پیروی از پدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسوا
تصویر اسوا
بدتر بتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسنا
تصویر اسنا
بلندکردن، یک سال ماندن، بالا بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسوان
تصویر اسوان
اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
((سُ))
حمامی دارای اتاق یا اتاق های بسیار گرم و معمولاً حوضچه آب سرد که پس از ماندن در اتاق گرم و عرق ریختن، در حوضچه آب سرد غوطه می خورند و بر دو نوع است، سونای خشک و سونای بخار
فرهنگ فارسی معین
اسفناج
فرهنگ گویش مازندرانی
آن ها
فرهنگ گویش مازندرانی
تشت سفالی رخت شویی
فرهنگ گویش مازندرانی
خوابیدن، برای خوٰابیدن
دیکشنری اردو به فارسی