احمد بن علی بن زبیر غسّانی مصری مکنی به ابی الحسن و معروف به رشید اسوانی (قاضی). یاقوت گوید: وی کاتب و شاعر و فقیه و نحوی و لغوی و مورخ و منطقی و عارف به طب و موسیقی و نجوم و از خاندان بزرگ از مردم صعید است و او را تألیفات منظوم و منثور است، از آن جمله: امنیهالالمعی. و جنان الجناس. و روضهالاذهان فی شعراء مصر. و شفاءالغله فی سمت القبله. وی ناظر ثغور اسکندریه و دواوین سلطانیۀ مصر شد و سپس به یمن سفر کرد و متقلد قضای آنجا و ملقب به قاضی قضاهالیمن گردید و بدعوت برخاست و خود را صاحب رتبت ’خلاصه’ معرفی کرد و قومی او را اجابت کردند و سکه بنام او زدند و نقش وی بر نقود چنین بود: قل هو الله احد الله الصّمد، و بر روی دیگر مسکوک: الامام الامجدابوالحسین احمد. سپس او را فروگرفتند و دست بسته به قوص فرستادند و بدانجا زندانی کردند. آنگاه نامۀ صالح بن زریک مبنی بر اطلاق وی و احسان بدو رسید و چون اسدالدین شیرکوه بدان بلاد رسید، بوی میل کرد و با او مکاتبه کرد. این خبر بوزیر العاضد برداشتند، او را دستگیر و مشاهره و مصلوب کرد. کتاب امنیهالالمعی و منیهالمدعی او مقاله ایست بزبان فکاهت و در آن علومی را آورده. این کتاب در ’ایلیا’ بنفقۀ محمد محمود الحبال بسال 1318 هجری قمری چاپ شده و در صدر مقاله ترجمه مؤلف آمده. (معجم المطبوعات ج 1 ستون 447 و 448)
احمد بن علی بن زبیر غسّانی مصری مکنی به ابی الحسن و معروف به رشید اسوانی (قاضی). یاقوت گوید: وی کاتب و شاعر و فقیه و نحوی و لغوی و مورخ و منطقی و عارف به طب و موسیقی و نجوم و از خاندان بزرگ از مردم صعید است و او را تألیفات منظوم و منثور است، از آن جمله: امنیهالالمعی. و جنان الجناس. و روضهالاذهان فی شعراء مصر. و شفاءالغله فی سمت القبله. وی ناظر ثغور اسکندریه و دواوین سلطانیۀ مصر شد و سپس به یمن سفر کرد و متقلد قضای آنجا و ملقب به قاضی قضاهالیمن گردید و بدعوت برخاست و خود را صاحب رتبت ’خلاصه’ معرفی کرد و قومی او را اجابت کردند و سکه بنام او زدند و نقش وی بر نقود چنین بود: قل هو الله احد الله الصّمد، و بر روی دیگر مسکوک: الامام الامجدابوالحسین احمد. سپس او را فروگرفتند و دست بسته به قوص فرستادند و بدانجا زندانی کردند. آنگاه نامۀ صالح بن زریک مبنی بر اطلاق وی و احسان بدو رسید و چون اسدالدین شیرکوه بدان بلاد رسید، بوی میل کرد و با او مکاتبه کرد. این خبر بوزیر العاضد برداشتند، او را دستگیر و مشاهره و مصلوب کرد. کتاب امنیهالالمعی و منیهالمدعی او مقاله ایست بزبان فکاهت و در آن علومی را آورده. این کتاب در ’ایلیا’ بنفقۀ محمد محمود الحبال بسال 1318 هجری قمری چاپ شده و در صدر مقاله ترجمه مؤلف آمده. (معجم المطبوعات ج 1 ستون 447 و 448)
جمع واژۀ سانیه. (دهار) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). المثل: سیر السوانی سفر لاینقطع، یعنی گردش شتر آبکش سفری است که هرگز به آخر نمیرسد. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) : تا بود سیر سوانی در سفر دور فلک وندر آن دوران نظیر گاو او گاو خراس. انوری
جَمعِ واژۀ سانیه. (دهار) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). المثل: سیر السوانی سفر لاینقطع، یعنی گردش شتر آبکش سفری است که هرگز به آخر نمیرسد. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) : تا بود سیر سوانی در سفر دور فلک وندر آن دوران نظیر گاو او گاو خراس. انوری
جمع واژۀ آنیه، و آنیه جمع واژۀ اناء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ظروف و آوندها. (غیاث اللغات) (از ناظم الاطباء) (آنندراج) : مرا شاد کردی و آباد کردی سرای من از فرش و مال و اوانی. فرخی. بر مفرش پیروزه بشب شاه حلب را از سوده و پاکیزه بلور است اوانیش. ناصر خسرو. هم ز انواع اوانی بی عدد کانچنان در بزم شاهنشه سزد. مولوی. رجوع به اناء و آنیه شود
جَمعِ واژۀ آنیه، و آنیه جَمعِ واژۀ اِناء. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ظروف و آوندها. (غیاث اللغات) (از ناظم الاطباء) (آنندراج) : مرا شاد کردی و آباد کردی سرای من از فرش و مال و اوانی. فرخی. بر مفرش پیروزه بشب شاه حلب را از سوده و پاکیزه بلور است اوانیش. ناصر خسرو. هم ز انواع اوانی بی عدد کانچنان در بزم شاهنشه سزد. مولوی. رجوع به اناء و آنیه شود
شهری بصعید مصر. (منتهی الارب). شهری در مصر علیا. (دمشقی). یاقوت گوید: شهری بزرگ و کوره ایست در آخر صعید مصر و اول بلاد نوبه بر ساحل شرقی نیل، و آن در اقلیم دوم است، طول وی 57 درجه و عرض 22 درجه و 30 دقیقه و در جبال وی مقطع ستونهای اسکندریه است. ابوبکر هروی گفته: دراسوان سنگهای بزرگست، و من آثار مقاطع ستونها را درجبال اسوان دیدم، و آن سنگهای بزرگ است که برداشتن نتوانند، و بدانجا نزدیک قریه ای موسوم به ’بلاق یا براق’ ستونی دیدم که آنرا ’صقاله’ گویند و آن طویل و دارای لک های سرخ رنگ است و سر آن را ریگ پوشیده، من آن را اندازه گرفتم 25 ذراع بود و شکل وی مربع و هر جانب آن 7 ذراع، و رود نیل را بدانجا موضعی ضیق است و گویند بر آن بودند که پلی بر این موضع بسازند و دیگران گفته اند ستون مزبور همتای عمودالسواری است که دراسکندریه است. حسن بن ابراهیم مصری گوید: در اسوان انواع تمرهای مختلف و انواع رطب هاست و یکی از علماء گفته که وی رطبهای اسوان را دیده است. و چیزی در عراق نیافته مگر آنکه نظیر وی در اسوان باشد اما در اسوان چیزهایی دیده که در عراق نیافته است. و هم او گوید: ابورجاء الاسوانی - و او احمد بن محمد فقیه صاحب قصیدۀ بکره است - مرا خبر داد که در اسوان رطبی را میشناسد که سبزتر از سلق (چغندر) (؟) است. هارون الرشید بفرمود از هر صنف از انواع تمرهای اسوان، یکی نزد او برند. پس یک ویبه (22 یا 24 مد) نزد وی جمع شد و این انواع در عراق و حجاز نیست و در همه جهان بسری (خرمای نارس) شناخته نیست که رطب ناشده تمر گردد و بلح (میوۀ خرما پیش از رسیدن) بسر نا گردیده تمر شود مگر به اسوان. بحتری در مدح خمارویه بن طولون گوید: هل یلقینی الی رباع ابی ال جیش حظار التغویر اوغرره و بین اسوان و العراق زها رعیه ما یغبّها نظره. و گروهی به اسوان نسبت دارند و منسوب بدان اسوانی است. (معجم البلدان). مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: نام شهریست در انتهای جنوبی صعید مصر، و در حدود نوبه و تابع مدیریت (بخشداری) اسنا در ساحل یمین نیل در 932 هزارگزی جنوب شرقی قاهره در 24 درجه و 5 دقیقه و 23 ثانیۀ عرض شمالی و 50 درجه و 8 ثانیۀ طول شرقی در نزدیکی نخستین شلالۀ نیل و از این رو مناسب برای ایاب و ذهاب سفائن و در واقع موقعیت آخرین اسکلۀ نیل را دارد و به این علت در حکم مخزن مهمی برای مال التجاره محسوب میگردد و انواع و اقسام خرماها بحدّ وفور در این محل وجود دارد. این محصول دائماً از اطراف و اکناف واردو صادر میگردد. در سوالف زمان این شهر بجهات عدیده معروفیت داشته و از آنجمله اینکه مسلّه و ستونهای زینتی را از سنگلاخ واقع در جوار این شهر قطع و اخراج میکردند. آثار باقیۀ این گونه یادگاریهای تاریخی از همین جنس اکنون هم موجود میباشد. در آن دوران ها بلاد وقصبات را با این نوع ستونها آرایش میکردند و اکنون هم در جانب جنوبی شهر محل قطع آن گرانیتهای عظیم پیداست و یک مسلۀ ناتمام نیز از بقایای آن زمانها خودنمایی میکند. دیگر از جهات معروفیت شهر مزبور این بودکه مردم آن اعصار می پنداشتند که تمام این شهر در زیر مدار سرطان واقع شده تا آنجا که می گویند چاهی هم در این محل وجود داشته و بنا به زعم اهالی در روز اول انقلاب صیفی پرتو آفتاب از اوج خویش به ته این چاه نورافشانی میکرده و به همه جای آن میرسیده است اگرچه خطّ وقوع اسوان امروز در 37 دقیقه و 23 ثانیۀ شمالی امری محقق میباشد اما در نتیجۀ تحوّل و گردش کرۀ زمین از شمال بسوی جنوب و بالعکس این تفاوت در دوهزار سال قبل بیش از 15 دقیقه نبوده و ازین رو قضیۀ نفوذ پرتو آفتاب بعمق چاه صحت داشته. در هر حال شهر اسوان در سوالف ایام یعنی در 2600 و 2800 سال قبل از میلاد در زمان فراعنه معمور و آباد بوده و بعد، در زمان بطالسه و رومیان بر توسعه و تعمیر آن افزوده شده وبا ابنیۀ جسیمه و معابد مطنطن و محتشم آراسته گردیده و نام قدیم وی در زبان قبطی سوان بوده، بنا به قول یاقوت حموی، در بعض کتب عربیه نیز آنرا بهمین شکل (یعنی سوان بدون همزه) ذکر کرده اند. در زمان بطالسه یونانیان این شهر را سوئنی و رومیان سیین مینامیدند. این شهر بعد از اسلام هم اهمیت بسیار یافت و جمعی کثیر از قریش و اهالی حجاز و جهات دیگر جزیره العرب برای سکونت به این شهر رفتند. در اوائل اسلام دانشمندان بسیار از این شهر برخاستند. بعدها مرض طاعون بیست هزار تن از اهالی را از بین برد. در این حال مواضع پست شهر قدیمی را ترک کرده بدامنه های واقع در اطراف نقل مکان و سوری بس دلکش در گرداگرد شهر بنا کردند چنانکه آثار آن هنوز برجایست. بعد از تأسیس ثانوی شهر اسوان مجدداً به اوج اعلای ترقی و آبادی رسید و ثروت و تجارت آن جالب انظار گشت اما باز عرصۀ تجاوز و تطاول جنگ جویان دورۀ فاطمیین گردید و بالاخره بچنگ اقوام وحشیۀ نوبه افتاد و بکلی ویران شد. در موقع فتح مصر یاوز سلطان سلیم این شهر را از نو در جهت شرقی احیا و آباد کرد و برای محافظت یک فوج پادگان و ساخلوی مرکب از بشناقها و آرناودها در اینجا مقیم ساخت که قسمتی از اهالی حاضره از اولاد و احفاد آنان میباشند و فعلاً قریب 4000 تن سکنه دارد و رصیفی قدیمی در ساحل نیل از آثار قدیمه موجود است.
شهری بصعید مصر. (منتهی الارب). شهری در مصر علیا. (دمشقی). یاقوت گوید: شهری بزرگ و کوره ایست در آخر صعید مصر و اول بلاد نوبه بر ساحل شرقی نیل، و آن در اقلیم دوم است، طول وی 57 درجه و عرض 22 درجه و 30 دقیقه و در جبال وی مقطع ستونهای اسکندریه است. ابوبکر هروی گفته: دراسوان سنگهای بزرگست، و من آثار مقاطع ستونها را درجبال اسوان دیدم، و آن سنگهای بزرگ است که برداشتن نتوانند، و بدانجا نزدیک قریه ای موسوم به ’بلاق یا براق’ ستونی دیدم که آنرا ’صقاله’ گویند و آن طویل و دارای لک های سرخ رنگ است و سر آن را ریگ پوشیده، من آن را اندازه گرفتم 25 ذراع بود و شکل وی مربع و هر جانب آن 7 ذراع، و رود نیل را بدانجا موضعی ضیق است و گویند بر آن بودند که پُلی بر این موضع بسازند و دیگران گفته اند ستون مزبور همتای عمودالسواری است که دراسکندریه است. حسن بن ابراهیم مصری گوید: در اسوان انواع تمرهای مختلف و انواع رطب هاست و یکی از علماء گفته که وی رطبهای اسوان را دیده است. و چیزی در عراق نیافته مگر آنکه نظیر وی در اسوان باشد اما در اسوان چیزهایی دیده که در عراق نیافته است. و هم او گوید: ابورجاء الاسوانی - و او احمد بن محمد فقیه صاحب قصیدۀ بکره است - مرا خبر داد که در اسوان رطبی را میشناسد که سبزتر از سلق (چغندر) (؟) است. هارون الرشید بفرمود از هر صنف از انواع تمرهای اسوان، یکی نزد او برند. پس یک ویبه (22 یا 24 مد) نزد وی جمع شد و این انواع در عراق و حجاز نیست و در همه جهان بُسری (خرمای نارس) شناخته نیست که رطب ناشده تمر گردد و بَلح (میوۀ خرما پیش از رسیدن) بُسر نا گردیده تمر شود مگر به اسوان. بحتری در مدح خمارویه بن طولون گوید: هل یلقینی الی رِباع ابی الَ َجیش ِ حظار التغویر اَوغُرره و بین اسوان و العراق زُها رعیه ما یغبّها نظره. و گروهی به اسوان نسبت دارند و منسوب بدان اسوانی است. (معجم البلدان). مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: نام شهریست در انتهای جنوبی صعید مصر، و در حدود نوبه و تابع مدیریت (بخشداری) اسنا در ساحل یمین نیل در 932 هزارگزی جنوب شرقی قاهره در 24 درجه و 5 دقیقه و 23 ثانیۀ عرض شمالی و 50 درجه و 8 ثانیۀ طول شرقی در نزدیکی نخستین شلالۀ نیل و از این رو مناسب برای ایاب و ذهاب سفائن و در واقع موقعیت آخرین اسکلۀ نیل را دارد و به این علت در حکم مخزن مهمی برای مال التجاره محسوب میگردد و انواع و اقسام خرماها بحدّ وفور در این محل وجود دارد. این محصول دائماً از اطراف و اکناف واردو صادر میگردد. در سوالف زمان این شهر بجهات عدیده معروفیت داشته و از آنجمله اینکه مسلّه و ستونهای زینتی را از سنگلاخ واقع در جوار این شهر قطع و اخراج میکردند. آثار باقیۀ این گونه یادگاریهای تاریخی از همین جنس اکنون هم موجود میباشد. در آن دوران ها بلاد وقصبات را با این نوع ستونها آرایش میکردند و اکنون هم در جانب جنوبی شهر محل قطع آن گرانیتهای عظیم پیداست و یک مسلۀ ناتمام نیز از بقایای آن زمانها خودنمایی میکند. دیگر از جهات معروفیت شهر مزبور این بودکه مردم آن اعصار می پنداشتند که تمام این شهر در زیر مدار سرطان واقع شده تا آنجا که می گویند چاهی هم در این محل وجود داشته و بنا به زعم اهالی در روز اول انقلاب صیفی پرتو آفتاب از اوج خویش به ته این چاه نورافشانی میکرده و به همه جای آن میرسیده است اگرچه خطّ وقوع اسوان امروز در 37 دقیقه و 23 ثانیۀ شمالی امری محقق میباشد اما در نتیجۀ تحوّل و گردش کرۀ زمین از شمال بسوی جنوب و بالعکس این تفاوت در دوهزار سال قبل بیش از 15 دقیقه نبوده و ازین رو قضیۀ نفوذ پرتو آفتاب بعمق چاه صحت داشته. در هر حال شهر اسوان در سوالف ایام یعنی در 2600 و 2800 سال قبل از میلاد در زمان فراعنه معمور و آباد بوده و بعد، در زمان بطالسه و رومیان بر توسعه و تعمیر آن افزوده شده وبا ابنیۀ جسیمه و معابد مطنطن و محتشم آراسته گردیده و نام قدیم وی در زبان قبطی سوان بوده، بنا به قول یاقوت حموی، در بعض کتب عربیه نیز آنرا بهمین شکل (یعنی سوان بدون همزه) ذکر کرده اند. در زمان بطالسه یونانیان این شهر را سوئنی و رومیان سییِن مینامیدند. این شهر بعد از اسلام هم اهمیت بسیار یافت و جمعی کثیر از قریش و اهالی حجاز و جهات دیگر جزیره العرب برای سکونت به این شهر رفتند. در اوائل اسلام دانشمندان بسیار از این شهر برخاستند. بعدها مرض طاعون بیست هزار تن از اهالی را از بین برد. در این حال مواضع پست شهر قدیمی را ترک کرده بدامنه های واقع در اطراف نقل مکان و سوری بس دلکش در گرداگرد شهر بنا کردند چنانکه آثار آن هنوز برجایست. بعد از تأسیس ثانوی شهر اسوان مجدداً به اوج اعلای ترقی و آبادی رسید و ثروت و تجارت آن جالب انظار گشت اما باز عرصۀ تجاوز و تطاول جنگ جویان دورۀ فاطمیین گردید و بالاخره بچنگ اقوام وحشیۀ نوبه افتاد و بکلی ویران شد. در موقع فتح مصر یاوز سلطان سلیم این شهر را از نو در جهت شرقی احیا و آباد کرد و برای محافظت یک فوج پادگان و ساخلوی مرکب از بُشناقها و آرناودها در اینجا مقیم ساخت که قسمتی از اهالی حاضره از اولاد و احفاد آنان میباشند و فعلاً قریب 4000 تن سکنه دارد و رصیفی قدیمی در ساحل نیل از آثار قدیمه موجود است.
منسوب به اسطوانه. - بسیط اسطوانی، آنست که بر شکل اسطوانه باشد و آغاز کند از دائره و منتهی شود بدائرۀ بسیط مقبب. (مفاتیح العلوم خوارزمی چ 1سنۀ 1349 هجری قمری ص 121 س 16- 17) ، مانند سعلاه (غول) گردانیدن کسی را در حرکت و جز آن. (منتهی الارب)
منسوب به اسطوانه. - بسیط اسطوانی، آنست که بر شکل اسطوانه باشد و آغاز کند از دائره و منتهی شود بدائرۀ بسیط مقبب. (مفاتیح العلوم خوارزمی چ 1سنۀ 1349 هجری قمری ص 121 س 16- 17) ، مانند سِعْلاه (غول) گردانیدن کسی را در حرکت و جز آن. (منتهی الارب)
منسوب به اروا که قریه ای است از قرای مرو بدوفرسنگی آن و ابوالعباس احمد بن محمد بن عمیره بن عمر بن یحیی بن سلیم الاروانی المروزی و ابوالفضل احمد بن محمد بن یعقوب الاروانی بدان نسبت دارند. (انساب سمعانی). در منتهی الارب نام قریۀ مزبور اروی و نسبت آن ارواوی آمده و مؤلف تاج العروس گوید: اروی، قریه بمرو و هو أرواوی علی غیرقیاس
منسوب به اروا که قریه ای است از قرای مرو بدوفرسنگی آن و ابوالعباس احمد بن محمد بن عمیره بن عمر بن یحیی بن سلیم الاروانی المروزی و ابوالفضل احمد بن محمد بن یعقوب الاروانی بدان نسبت دارند. (انساب سمعانی). در منتهی الارب نام قریۀ مزبور اروی و نسبت آن ارواوی آمده و مؤلف تاج العروس گوید: اروی، قریه بمرو و هو أرواوی علی غیرقیاس
ابوالحسین محمد بن علی بن سابور. رجوع به محمد بن علی... و انساب سمعانی (اسواری) شود، اسوان جزیره ایست در وسط رود نیل که روبروی شهر اسوان و در نزدیک شلاّلۀ نخستین واقع شده، 1500 گز طول و 500گز عرض دارد. طول و عرض آن شعبه ای از نیل که این جزیره را از شهر اسوان افراز میکند به صدوپنجاه گز بالغ می گردد و وسعت شعبه دیگر آن بیشتر است. در ازمنۀسالفه قبطیان این جزیره را آب و یونانیان و رومیان ’الفانتین’ یعنی جزیره پیل مینامیدند. شهری معمور وآثار عمران بسیار در این محل دیده میشده است، نباتات و اشجار آن هم بحدّ وفور است، و از این رو بجزیرهالزهر نیز موسوم است. برای اندازه گیری آب نیل از زمانهای بسیار قدیم مقیاس سنگی در ساحل رود مزبور موجود است. اکنون فقط دو قریه روی این جزیره دیده میشود - انتهی. در قاموس کتاب مقدس (حزقیال 29:10) آمده: اسوان شهر قدیمی است بر مرز و بوم مصر جنوبی که اسوان حالیه را بر خرابه های آن بنا کرده اند و دارای ستونهای سنگ سماقی و تماثیل مختلفه میباشد. و فراعنه و ملوک بطالسه در این شهر هیکلها و عمارات و قصور عالیه بنیاد نهاده اند که در زیر خاک مانده. مناره های عظیمۀ مصر و تمثالهای عجیبۀ هیکلهای آنجا را از معادن سنگی آن قطع کرده اند و بر زبر سنگهای صیقلی آن شهر صورت بعض خدایان مصر بطرز هیروگلیفی منقوش است. رجوع به فهرست نخبهالدهر دمشقی و الجماهر بیرونی ص 162 و 242 و فهرست سفرنامۀ ناصرخسرو و مجمل التواریخ و القصص ص 479 و ضمیمۀ معجم البلدان ج 1 ص 266 شود
ابوالحسین محمد بن علی بن سابور. رجوع به محمد بن علی... و انساب سمعانی (اسواری) شود، اُسوان جزیره ایست در وسط رود نیل که روبروی شهر اسوان و در نزدیک شلاّلۀ نخستین واقع شده، 1500 گز طول و 500گز عرض دارد. طول و عرض آن شعبه ای از نیل که این جزیره را از شهر اسوان افراز میکند به صدوپنجاه گز بالغ می گردد و وسعت شعبه دیگر آن بیشتر است. در ازمنۀسالفه قبطیان این جزیره را آب و یونانیان و رومیان ’الفانتین’ یعنی جزیره پیل مینامیدند. شهری معمور وآثار عمران بسیار در این محل دیده میشده است، نباتات و اشجار آن هم بحدّ وفور است، و از این رو بجزیرهالزهر نیز موسوم است. برای اندازه گیری آب نیل از زمانهای بسیار قدیم مقیاس سنگی در ساحل رود مزبور موجود است. اکنون فقط دو قریه روی این جزیره دیده میشود - انتهی. در قاموس کتاب مقدس (حزقیال 29:10) آمده: اسوان شهر قدیمی است بر مرز و بوم مصر جنوبی که اسوان حالیه را بر خرابه های آن بنا کرده اند و دارای ستونهای سنگ سماقی و تماثیل مختلفه میباشد. و فراعنه و ملوک بطالسه در این شهر هیکلها و عمارات و قصور عالیه بنیاد نهاده اند که در زیر خاک مانده. مناره های عظیمۀ مصر و تمثالهای عجیبۀ هیکلهای آنجا را از معادن سنگی آن قطع کرده اند و بر زبر سنگهای صیقلی آن شهر صورت بعض خدایان مصر بطرز هیروگلیفی منقوش است. رجوع به فهرست نخبهالدهر دمشقی و الجماهر بیرونی ص 162 و 242 و فهرست سفرنامۀ ناصرخسرو و مجمل التواریخ و القصص ص 479 و ضمیمۀ معجم البلدان ج 1 ص 266 شود
ابوعبدالله حسین بن علی اسواری قماط از مردم اصفهان. وی از برادرزادۀ ابوذرعه و احمد بن موسی بن اسحاق و جز آنان سماع دارد. (انساب سمعانی) ، نام کشوری است که انگلیس ها در جوار مصب نهر اسوان ریور ساخته اند
ابوعبدالله حسین بن علی اسواری قماط از مردم اصفهان. وی از برادرزادۀ ابوذرعه و احمد بن موسی بن اسحاق و جز آنان سماع دارد. (انساب سمعانی) ، نام کشوری است که انگلیس ها در جوار مصب نهر اسوان ریور ساخته اند
شهریست در ناحیۀ گال از انگلستان، در نزدیکی کانال بریستول، در 65 هزارگزی مغرب شهر کاردیف، دارای 165000 تن سکنه و مناظر بسیار زیبا و متنزهات دلکش و حمامهای معدنی و دستگاههای مکمل کشتی سازی و حوضها و برکه های مخصوص بدین کار و کارخانه های بسیار بزرگ مس، زغال سنگ و کارخانه های ظروف سازی و غیره
شهریست در ناحیۀ گال از انگلستان، در نزدیکی کانال بریستول، در 65 هزارگزی مغرب شهر کاردیف، دارای 165000 تن سکنه و مناظر بسیار زیبا و متنزهات دلکش و حمامهای معدنی و دستگاههای مکمل کشتی سازی و حوضها و برکه های مخصوص بدین کار و کارخانه های بسیار بزرگ مس، زغال سنگ و کارخانه های ظروف سازی و غیره
منسوب به یکی از چهار استان بغداد. رجوع به استان شود. و هبه الله استانی بن عبدالصمد به یکی از آن چهار استان منسوب است. (از منتهی الارب) ، آزمودن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب)
منسوب به یکی از چهار استان بغداد. رجوع به استان شود. و هبه الله استانی بن عبدالصمد به یکی از آن چهار استان منسوب است. (از منتهی الارب) ، آزمودن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب)
منسوب به استان، یکی از قرای سمرقند در سه فرسنگی آن. (انساب سمعانی) ، مباح یافتن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). حلال یافتن، از بن برکندن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). از بیخ کندن. ریشه کن کردن. استیصال: استباحهم، از بن برکند آنان را. (منتهی الارب)
منسوب به استان، یکی از قرای سمرقند در سه فرسنگی آن. (انساب سمعانی) ، مباح یافتن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). حلال یافتن، از بن برکندن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). از بیخ کندن. ریشه کن کردن. استیصال: استباحهم، از بن برکند آنان را. (منتهی الارب)
ارزنده، درخور یق سزاوار مستحق، درویش بی نوا نادر، صالح (مقابل طالح) سزا (مقابل ناسزا) اهل، پیشکش، کم بهایی کم قیمتی مقابل گرانی، آسانی سهولت، فراخی فراوانی. یا سال ارزانی. سالی که زندگی فراخ و خواربار و کا کم بها و فراوانست، دستوری اجازه اذن رخصت
ارزنده، درخور یق سزاوار مستحق، درویش بی نوا نادر، صالح (مقابل طالح) سزا (مقابل ناسزا) اهل، پیشکش، کم بهایی کم قیمتی مقابل گرانی، آسانی سهولت، فراخی فراوانی. یا سال ارزانی. سالی که زندگی فراخ و خواربار و کا کم بها و فراوانست، دستوری اجازه اذن رخصت