جدول جو
جدول جو

معنی اسلیمیه - جستجوی لغت در جدول جو

اسلیمیه
(اِ می یَ)
اسلیونو. شهریست در روم ایلی شرقی، در دامنۀ جنوبی کوه ’قوجه بلکان’ بر نهری از توابع شط دانوب در 132هزارگزی شمال ادرنه. کارخانه های مشهور عبابافی دارد و گلاب گیری در این محل بسیار رایج است. زمانی اسلحۀ خوب در اینجا میساختند. در زمان ادارۀ عثمانی سمت مرکز لوایی داشت و هر سال یک بار در این شهر بازار مکاره ترتیب میدادند. (از قاموس الاعلام ترکی). و رجوع به اسلیون شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اقلیمیا
تصویر اقلیمیا
(دخترانه)
اقلیما، نام دختر آدم (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اعلامیه
تصویر اعلامیه
مجموعه قوانینی که از طرف دولت، حزب یا جمعیتی منتشر می شود و مطلبی را بدون بحث و تفسیر به اطلاع عموم می رساند مثلاً اعلامیۀ حقوق بشر
فرهنگ فارسی عمید
آنچه از گداختن طلا و نقره شبیه درد در ته ظرف می ماند یا مانند کف بالا می آید، برای مثال از این ریمن آید کرم؟ نی نیاید / ز ریم آهن اقلیمیایی نیابی (خاقانی - ۴۱۹)، ریزۀ سیم و زر
فرهنگ فارسی عمید
نوعی نقش و نگار مرکب از خط های منحنی مارپیچ با شاخه های کوتاه و برگ و گل که در کتیبه ها و بعضی دیگر از کارهای نقاشی، کاشی کاری و گچ بری ترسیم می شود. بعضی محققان کلمۀ اسلیمی را همان کلمۀ «اسلامی» دانسته و گفته اند که از خط کوفی سرمشق گرفته شده، زیرا طرح های مختلف آن مشابهت بسیار با حروف کوفی درهم دارد
فرهنگ فارسی عمید
(اِ می یَ)
دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور، 6000گزی جنوب خاور نیشابور، جلگه، معتدل، سکنه 35 تن. شیعه. زبان فارسی. آب آن از قنات. محصول آن غلات، تریاک، میوه جات. شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی. راه فرعی شوسه دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نوعی نقاشی. هلو زدن. (مجموعۀ لغت خسروی کرمانشاهانی). رجوع باسلیم خطائی و اسلیمی خطائی شود
لغت نامه دهخدا
(اِ لَ می یَ)
شهر و قصبۀ لوایی است بهمین اسم در ولایت ادرنه در ساحل شعبه نهر طونجه در سفح جبال بالکان جنوبی، در 65 میلی شمالی شمال شرقی ادرنه، و از مصنوعات آن بافته های پشمی و اسلحه، و در نواحی آن گل سرخ بسیار میروید و آب و عطر آنرا استخراج می کنند، و هر سال بماه حزیران بازارهای بزرگ برپا می دارند. و لوای اسلمیه محتوی هشت قضا است و آن عبارتست از قضای شهر مذکور و قضای یانبولی و قضای قرین آباد و قضای زغرۀ جدید و قضای ایدوس و قضای اخیولی و قضای برغوس و قضای مسوری. و لوای مذکور شامل 833 قریه و قضای اسلمیه دارای 67 قریه است. (ضمیمۀ معجم البلدان ج 1 ص 265)
لغت نامه دهخدا
روشی است در هنرهای زیوزی که در بنیاد ایرانی است و پیش از اسلام درایران به کار می رفته است از طرحهای اساسی و قرار دادی هنرهای تزیینی ایرانی مرکب از پیچ و خمهای متعدد که انواع مختلف آن با شباهت بعناصر طبیعت مشخص میگردد، نوعی خط در قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
اسلام خود وچک است و افزون) یت (بر آن روا نیست مسلمانی دارای مشخصات اسلام بودن اسلامی بودن، توضیح چون اسلام خود مصدر است نیازی بافزودن (- یت) مصدری نیست و این ترکیب اصلا نابجا و غلط است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقلیمیه
تصویر اقلیمیه
اکیانی (عدم تمرکز)
فرهنگ لغت هوشیار
آگاهنامه آگهی ورقه ای خطی یا چاپی که در آن امری را بسمع مردم برسانند. ورقه ای جهت آگاهی مردم که از طرف دولت یا حزبی صادر شود
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده جوش کوره ریم سیم وزر خلطی که پس از گداختن طلا و نقره و دیگر فلزات در خلاص ماند و آن شامل انواع است: فضی (نقره ای) ذهبی (طلایی) نحاسی (مسی) معدنی (کانی)، یا اقلیمیای علمی. اقلیمیای مصنوعی که از نقره و مرقشیشا گیرند جوش کوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکلیلیه
تصویر اکلیلیه
سرخه تاج از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اولیویه
تصویر اولیویه
((اُ یِ))
الویه، یکی از انواع سالادها که معمولاً از سیب زمینی، تخم مرغ، گوشت مرغ، خیارشور، سس و افزودنی های دیگر تهیه می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اعلامیه
تصویر اعلامیه
((اِ مِ یِّ))
مطلبی که به صورت کتبی یاشفاهی اعلام شود، آگهی، اطلاعیه، اعلان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقلیمیا
تصویر اقلیمیا
((اِ))
قلیمیا، خلطی که پس از گداختن طلا و نقره و دیگر فلزات در خلاص ماند و آن شامل انواع است، فضی (نقره ای)، ذهبی (طلایی)، نحاسی (مسی)، معدنی (کانی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسلیمی
تصویر اسلیمی
((اِ))
نوعی از نقش و نگار، مرکب از ساقه های حلزونی شکل گل های مختلف با برگ های متنوع که در کتیبه ها، نقاشی ها، کاشی کاری ها و گچ بری ها ترسیم می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکلیلیه
تصویر اکلیلیه
سرخ هتاج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعلامیه
تصویر اعلامیه
جارنامه، بانگ نامه، پخشنامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اعلامیه
تصویر اعلامیه
Declaration, Proclamation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اعلامیه
تصویر اعلامیه
déclaration, proclamation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اعلامیه
تصویر اعلامیه
declaración, proclamación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اعلامیه
تصویر اعلامیه
घोषणा , उद्घोषणा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از اعلامیه
تصویر اعلامیه
deklarasi, proklamasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اعلامیه
تصویر اعلامیه
ประกาศ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اعلامیه
تصویر اعلامیه
verklaring, afkondiging
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اعلامیه
تصویر اعلامیه
宣言
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اعلامیه
تصویر اعلامیه
dichiarazione, proclamazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اعلامیه
تصویر اعلامیه
declaração, proclamação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اعلامیه
تصویر اعلامیه
deklaracja, proklamacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اعلامیه
تصویر اعلامیه
декларація , проголошення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اعلامیه
تصویر اعلامیه
Erklärung, Proklamation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اعلامیه
تصویر اعلامیه
декларация , провозглашение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اعلامیه
تصویر اعلامیه
הצהרה , הַכרָזָה
دیکشنری فارسی به عبری