جدول جو
جدول جو

معنی اسفنجه - جستجوی لغت در جدول جو

اسفنجه
دهی جزءدهستان رستاق بخش خمین شهرستان محلات، 3000 گزی شمال خمین نزدیک راه شوسۀ خمین به اراک. در جلگه. معتدل. سکنه 150 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات، بنشن، تریاک، چغندر قند، پنبه، انگور. شغل اهالی زراعت. راه کنار شوسه است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ص 12)
لغت نامه دهخدا
اسفنجه
(اِ فَ جَ)
اسفنج. (منتهی الارب). بمعنی اسفنج است که ابر مرده باشد. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری). چیزی است که سرتراشان با خود میدارند و به آن آب برمیگیرند. ابرکهن. ابر مرده. رغوهالحجامین. رجوع به اسفنج شود
لغت نامه دهخدا
اسفنجه
ابر مرده اسفنج مرده اسفنج
تصویری از اسفنجه
تصویر اسفنجه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فرآوردۀ طبیعی یا مصنوعی سلولزی یا پلاستیکی با حالت کشسانی و جاذب آب که برای تشک، بالش، شستشو و مانند آن به کار می رود، در علم زیست شناسی از جانوران گیاهی شکل دریایی که از ساده ترین جانوران پرسلولی ساکن است
فرهنگ فارسی عمید
(اِ فَ)
منسوب به اسفنج، قریه ای از ارغیان از نواحی نیشابور. (سمعانی)
منسوب به اسفنج. ابری: غضروف اسفنجی
لغت نامه دهخدا
(قَ خوَرْ / خُرْ دَ)
وضع و کیفیت اسفنج. مانند اسفنج بودن
لغت نامه دهخدا
شعبه ای است از طایفه ای درناحیۀ سراوان، از طوایف کرمان و بلوچستان مرکب از 50 خانوار. رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 97 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسفجه
تصویر اسفجه
اسفنج، ابر مرده، ابر کهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفنج
تصویر اسفنج
جانوران دریائی گیاهی شکل هستند
فرهنگ لغت هوشیار
دروج (گویش گیلکی) منسوب باسفنج ابری، بافت اسفنجی یا اسفنجیها. رده بزرگی از بی مهرگان گیاهی شکل که شامل همه انواع اسفنجها میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفنج
تصویر اسفنج
((اِ فَ))
ابر، وسیله ای که برای شستشو به کار می رود
فرهنگ فارسی معین
((اِ فَ))
جانوری است گیاه شکل که در ته دریا به صورت دسته های چسبیده به سنگ ها زندگی می کند، دارای سوراخ ها و شکاف های بسیاری است. ابرکهن و ابرمرده نیز گفته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
إسفنجةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
Spongy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
spongieux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
海绵状的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
স্পঞ্জ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
губчатый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
schwammig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
пористий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اسفنجی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
اسفنجی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
spongi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
esponjoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
süngersi
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
스펀지 같은
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
スポンジのような
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
ספוגי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
gąbczasty
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
spons
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
ฟองน้ำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
sponsachtig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
esponjoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
spugnoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از اسفنجی
تصویر اسفنجی
स्पंजी
دیکشنری فارسی به هندی