- اسر
- ریسمان، زورمندی، بستن، گرفتارکردن، آفرینش شاشبند بند آمدن پیشاب آبگینه شیشه برده کردن اسیر کردن باسیری در آوردن، بردگی اسیری، زورمندی، توانایی
معنی اسر - جستجوی لغت در جدول جو
- اسر
- به اسیری گرفتن، اسیر کردن، بردگی، اسیری
- اسر ((اَ سْ))
- بند کردن، به اسیری گرفتن، بردگی، اسارت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع اسیر، بردگان حرکت در شب حرکت در شب
شتاب تر، تند تر، زودتر، تیزتر
پارسی تازی شده اسرب سرب از توپال ها سرب رصاص اسود ارزیز
به شب پیمودن، شب گشت جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران. بشب راه رفتن در شب سیر کردن، به سر در آوردن، کسی را در شب، معراج محمدبن عبدالله ص یا حدیث اسرا. حدیث معراج، جمع اسیر، بندیان گرفتاران جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران، جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران
خاندان، دودمان، عائله، خانواده
سریع تر، تندتر، باشتاب تر، تیزتر، چالاک تر
اسیرها، زندانیها، گرفتاران، جمع واژۀ اسیر
سرب، فلزی نرم، چکش خور، قابل تورق و کم دوام به رنگ خاکستری که در مجاورت هوا تیره و در ۳۲۷ درجه سانتی گراد حرارت ذوب می شود. برای ساختن ساچمه، گلوله، حروف چاپخانه و روکش سیم های برق به کار می رود
اسیرها، گرفتارها، بندی ها، زندانی ها، کسانی که در جنگ به دست دشمن گرفتار شود، جمع واژۀ اسیر
تندتر، زودتر، تندرو تر
هفدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱۱ آیه، بنی اسرائیل، سبحان، سیر دادن در شب، در شب راه رفتن، در شب سیر کردن
بهانه کردن، درنگ کردن بهانه آوردن، درنگیدن
رزبنک، لارو
سخن دروغ
سرب سوخنه که آنرا بتفسانند تا سرخ شود و نمک بر آن کنند سلیقون زرگون سرنج، اسفیداج سوخته خاکستر قلعی و سرب وقتی که سخت سوخته باشد سپیده، رنگی است که نقاشان بکار برند سرنج طبقی است بی کناره که در هنگام جشن بر دو دست میگیرند و بر هم میزنند تا از آن آواز بر آید سنج
جمع اسرائیلیه روایتها و اخباری که از بنی اسرائیل در اخبار اسلامی آورده اند و غالبا خرافی و بی اساس است
منسوب به اسرائیل، یهودی، کلیمی
لقب یعقوب پیغمبر، اخذ شده از عبری یعنی بنده خدا، نام فلسطین اشغالی
عبری بر گزیده خدا بنده خدا
نگاهداشتن حفظ کردن
اسرافین، فرشته صور، صاحب صور، خداوند صور، یکی از فرشتگان مقرب مامور دمیدنروح باجسام و نفخ صور در روز رستاخیز
کسی که گزاف خرج کند، مسرف، مبذر
تبذیر کردن زیاده روی کردن، ولخرجی کردن
به لغت سزیانی، عبد، بنده وبیهوده خرج کردن
شتافتن، شتابانیدن، تیزگامی شتافتن شتاب کردن، شتاباندن بشتاب وا داشتن
پارسی تازی گشته سریش بیخ گیاهی است
رازگونه رازیک
آمیخته برازها و پوشیدگیها درآمیخته برمز و راز
رازها، ج سر پنهان وپوشیده کردن پنهان وپوشیده کردن
زین بر نهادن، افروختن چراغ گرفتن، آراستن