دست یافتن بر زبردست شدن، چیره شدن، بر، چیرگی غلبه، بودن کوکب در درجه ای از برخی که در آن برج و درجه او را حظی از حظوظ خمسه باشد، دست یابی، چیرگی دست یافتن بر زبردست شدن، چیره شدن، بر، چیرگی غلبه، بودن کوکب در درجه ای از برخی که در آن برج و درجه او را حظی از حظوظ خمسه باشد
دست یافتن بر زبردست شدن، چیره شدن، بر، چیرگی غلبه، بودن کوکب در درجه ای از برخی که در آن برج و درجه او را حظی از حظوظ خمسه باشد، دست یابی، چیرگی دست یافتن بر زبردست شدن، چیره شدن، بر، چیرگی غلبه، بودن کوکب در درجه ای از برخی که در آن برج و درجه او را حظی از حظوظ خمسه باشد
طرز، اسلوب، سبک، شیوه، نوعی مبل مجلل و دارای کنده کاری و نقوش برجسته، به سبک شاهان قدیم فرانسه نوعی فولاد که در برابر زنگ زدگی مقاومت می کند، آلیاژ فولادی زنگ نزن
طرز، اسلوب، سبک، شیوه، نوعی مبل مجلل و دارای کنده کاری و نقوش برجسته، به سبک شاهان قدیم فرانسه نوعی فولاد که در برابر زنگ زدگی مقاومت می کند، آلیاژ فولادی زنگ نزن
حق یا مال را به طور کامل گرفتن، کاری را به طور کامل انجام دادن، حق چیزی را ادا کردن، شغل و وظیفۀ مستوفی، حساب مالیات، در علوم ادبی ادا کردن حق مطلب به نحو احسن
حق یا مال را به طور کامل گرفتن، کاری را به طور کامل انجام دادن، حق چیزی را ادا کردن، شغل و وظیفۀ مستوفی، حساب مالیات، در علوم ادبی ادا کردن حق مطلب به نحو احسن
پهلوانی تورانی در لشکر افراسیاب. (برهان) (سروری) (مؤید الفضلاء) : چو او بازگشت استقیلا چو گرد بیامد که با شاه جوید نبرد. فردوسی، تأخیر کردن، زمان و مهلت و تأخیر خواستن. (منتهی الارب)
پهلوانی تورانی در لشکر افراسیاب. (برهان) (سروری) (مؤید الفضلاء) : چو او بازگشت استقیلا چو گرد بیامد که با شاه جوید نبرد. فردوسی، تأخیر کردن، زمان و مهلت و تأخیر خواستن. (منتهی الارب)
سرادا استرلا، (سلسلۀ ستاره) بلندترین سلسلۀ جبال پرتقال که از سمت شمال شرقی با کوه مزاس که یکی از شعب سلسلۀ گاته در اسپانیا میباشد مربوطست و بسوی جنوب غربی امتداد مییابد. مرتفعترین قله اش کوه کنتاروو لگادو است که 1993 گز ارتفاع دارد و در اکثر فصول سال از برف مستور است. آبهائی که از این سلسله جریان پیدا میکند بسه حوزه تقسیم میگردد: از جهت شمال بوسیلۀ نهر کوا به رود خانه دورو، و از جانب جنوب بتوسط نهر ززره به رود خانه تاج، و از سوی مشرق هم به رود خانه موندگو میریزد. (پوردا...، (لنگرگاه ستاره) قصبه ایست در جهت جنوب شرقی برزیل در ایالت ریودوژانیرو در ساحل راست مصب ّ نهر اینومیریم که به خلیج ریودوژانیرو میریزد. در ازمنۀ سالفه وقتی عدّۀ نفوسش به 12000 تن بالغ میشده ولی در اثر پیداشدن راههای دیگر برای تجارت از اهمیت افتاده است نهری در جمهوری کوسته ریکا از آمریکای وسطی. این نهر از جبال پیکوبلانکو و سروشیرپیو سرازیر و از اجتماع پنج نهر حاصل و بسوی مشرق روان و بدریای آنتیل میریزد
سرادا استرلا، (سلسلۀ ستاره) بلندترین سلسلۀ جبال پرتقال که از سمت شمال شرقی با کوه مزاس که یکی از شعب سلسلۀ گاته در اسپانیا میباشد مربوطست و بسوی جنوب غربی امتداد مییابد. مرتفعترین قله اش کوه کنتاروو لگادو است که 1993 گز ارتفاع دارد و در اکثر فصول سال از برف مستور است. آبهائی که از این سلسله جریان پیدا میکند بسه حوزه تقسیم میگردد: از جهت شمال بوسیلۀ نهر کوا به رود خانه دورو، و از جانب جنوب بتوسط نهر ززره به رود خانه تاج، و از سوی مشرق هم به رود خانه موندگو میریزد. (پوردا...، (لنگرگاه ستاره) قصبه ایست در جهت جنوب شرقی برزیل در ایالت ریودوژانیرو در ساحل راست مصب ّ نهر اینومیریم که به خلیج ریودوژانیرو میریزد. در ازمنۀ سالفه وقتی عدّۀ نفوسش به 12000 تن بالغ میشده ولی در اثر پیداشدن راههای دیگر برای تجارت از اهمیت افتاده است نهری در جمهوری کوسته ریکا از آمریکای وسطی. این نهر از جبال پیکوبلانکو و سروشیرپیو سرازیر و از اجتماع پنج نهر حاصل و بسوی مشرق روان و بدریای آنتیل میریزد
استیلا. دست یافتن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (تفلیسی). غالب آمدن. غالب شدن. (غیاث). غلبه. تمام دست یافتن بر چیزی. (منتهی الارب). زبردست شدن بر. زبردستی. چیرگی. چیره شدن بر. برتری. استحواذ: و ما شش تن ماندیم مهتران در سخن آمدند و زمانی نومیدی نمودند از امیر و از استیلای این دو سیاه. (تاریخ بیهقی ص 220). بناء کارها بقوت ذات و استیلاء اعوان نیست. (کلیله و دمنه). خردمندان در حال قوت او و استیلا... از جنگ عزلت گرفته اند. (کلیله و دمنه). عاجزتر ملوک آنست که... چون... خصم استیلا یافت نزدیکان خود را متهم گرداند. (کلیله و دمنه). هرکه درگاه ملوک لازم گیرد... وحرص فریبنده را عقل رهنمای استیلا ندهد... هرآینه مراد خویش او را استقبال واجب بیند. (کلیله و دمنه). تا نمیرم من تو این پیدا مکن دعوی شاهی و استیلا مکن. مولوی. - استیلا پیدا کردن، تسلط یافتن. مالک شدن. تملک حاصل کردن. مستولی شدن. - استیلا یافتن، ظفر یافتن. فایق شدن. چیره شدن.
استیلا. دست یافتن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (تفلیسی). غالب آمدن. غالب شدن. (غیاث). غلبه. تمام دست یافتن بر چیزی. (منتهی الارب). زبردست شدن بر. زبردستی. چیرگی. چیره شدن بر. برتری. استحواذ: و ما شش تن ماندیم مهتران در سخن آمدند و زمانی نومیدی نمودند از امیر و از استیلای این دو سیاه. (تاریخ بیهقی ص 220). بناء کارها بقوت ذات و استیلاء اعوان نیست. (کلیله و دمنه). خردمندان در حال قوت او و استیلا... از جنگ عزلت گرفته اند. (کلیله و دمنه). عاجزتر ملوک آنست که... چون... خصم استیلا یافت نزدیکان خود را متهم گرداند. (کلیله و دمنه). هرکه درگاه ملوک لازم گیرد... وحرص فریبنده را عقل رهنمای استیلا ندهد... هرآینه مراد خویش او را استقبال واجب بیند. (کلیله و دمنه). تا نمیرم من تو این پیدا مکن دعوی شاهی و استیلا مکن. مولوی. - استیلا پیدا کردن، تسلط یافتن. مالک شدن. تملک حاصل کردن. مستولی شدن. - استیلا یافتن، ظفر یافتن. فایق شدن. چیره شدن.
طلب بچه کردن. فرزند خواستن، پسر وی هانری دوم، مولد پاریس. او یونان شناسی ارجمند باشد. (1531- 1598 میلادی). او راست: گنجینۀ زبان یونانی و آن کتابی عظیم و محققانه است. دیگر بیان درباب تفوق زبان فرانسه
طلب بچه کردن. فرزند خواستن، پسر وی هانری دوم، مولد پاریس. او یونان شناسی ارجمند باشد. (1531- 1598 میلادی). او راست: گنجینۀ زبان یونانی و آن کتابی عظیم و محققانه است. دیگر بیان درباب تفوق زبان فرانسه
این کلمه در زبان یونانی بمعنی سگ ماده است و نام دماغه ای است در انتهای جنوبی ایتالی در باب مسینا و عبارت از یک پارچه تخته سنگ برجسته و مرتفع، در گرداگرد آن هم یک رشته تخته سنگهای عظیم وجود داشته و در محاذات آن یعنی در جهت سیسیل (صقلیه) از باب مزبور یک تخته سنگ دیگر موسوم به ’خاریبدوس’ با قیافۀ مهیبی خودنمایی می کرد که دریانوردان باستانی از دیدن آن به دهشت می افتادند، تا آنجا که این دو تخته سنگ در بین مردم حکم ضرب المثل را پیدا کرد. وقتی پس از مصیبتی بدبختی دیگر بکسی رومیداد میگفتند: ’از اسکیلا جان بسلامت برد بخاریبدوس گرفتار گشت’. ظاهراً بعدها حرکات آتشفشانی شدید شکل و قیافۀ مهیب این تخته سنگها را تغییر داده و فعلاً منظرۀ آن تولید وحشت و دهشت نمیکند. اساطیر قدیمۀ یونانیان این تخته سنگ را بشکل یک پری درآورده گوید: گلاوکوس که یکی از ارباب انواع بحری بود به پری مزبور بسیار علاقه مند بود و از این رو رقیبۀ وی را بشکل تخته سنگی درآورد و چند سگ هم بر وی موکل کرد که دائماً در اطراف وی عوعو کنند و روی و سینۀ او را بدرند نام قدیم قصبه ای در جوار دماغۀ اسکیلا و در انتهای جنوبی ایتالیا و اکنون موسوم به سیلیو میباشد. (از قاموس الاعلام ترکی)
این کلمه در زبان یونانی بمعنی سگ ماده است و نام دماغه ای است در انتهای جنوبی ایتالی در باب مسینا و عبارت از یک پارچه تخته سنگ برجسته و مرتفع، در گرداگرد آن هم یک رشته تخته سنگهای عظیم وجود داشته و در محاذات آن یعنی در جهت سیسیل (صقلیه) از باب مزبور یک تخته سنگ دیگر موسوم به ’خاریبدوس’ با قیافۀ مهیبی خودنمایی می کرد که دریانوردان باستانی از دیدن آن به دهشت می افتادند، تا آنجا که این دو تخته سنگ در بین مردم حکم ضرب المثل را پیدا کرد. وقتی پس از مصیبتی بدبختی دیگر بکسی رومیداد میگفتند: ’از اسکیلا جان بسلامت برد بخاریبدوس گرفتار گشت’. ظاهراً بعدها حرکات آتشفشانی شدید شکل و قیافۀ مهیب این تخته سنگها را تغییر داده و فعلاً منظرۀ آن تولید وحشت و دهشت نمیکند. اساطیر قدیمۀ یونانیان این تخته سنگ را بشکل یک پری درآورده گوید: گلاوکوس که یکی از ارباب انواع بحری بود به پری مزبور بسیار علاقه مند بود و از این رو رقیبۀ وی را بشکل تخته سنگی درآورد و چند سگ هم بر وی موکل کرد که دائماً در اطراف وی عوعو کنند و روی و سینۀ او را بدرند نام قدیم قصبه ای در جوار دماغۀ اسکیلا و در انتهای جنوبی ایتالیا و اکنون موسوم به سیلیو میباشد. (از قاموس الاعلام ترکی)
تمامی حق را گرفتن، تمام فرا گرفتن، تمام باز ستدن، طلب تمام چیزی را کردن، شغل و وظیفه مستوفی حساب، تصفیه مالیات، انتفاع و بهره بردن از کار یا مال غیر با اجازه او. یا دیوات استیفا. اداره ای که مستوفیان و محاسبان در آن بکار مشغول بودند داراستیفا
تمامی حق را گرفتن، تمام فرا گرفتن، تمام باز ستدن، طلب تمام چیزی را کردن، شغل و وظیفه مستوفی حساب، تصفیه مالیات، انتفاع و بهره بردن از کار یا مال غیر با اجازه او. یا دیوات استیفا. اداره ای که مستوفیان و محاسبان در آن بکار مشغول بودند داراستیفا