کبودی زدن خواستن. وشم کردن طلبیدن. کنده کردن دست و مانند آن خواستن. (تاج المصادر بیهقی). نکنده کردن. (زوزنی). خال بر تن کوفتن خواستن. دست بسوزن آژدن و نیل ریختن تا نشان ماند. نقش بر دست کندن خواستن بسوزن یا بنوعی دیگر. خال کوبیدن
کبودی زدن خواستن. وشم کردن طلبیدن. کنده کردن دست و مانند آن خواستن. (تاج المصادر بیهقی). نکنده کردن. (زوزنی). خال بر تن کوفتن خواستن. دست بسوزن آژدن و نیل ریختن تا نشان ماند. نقش بر دست کندن خواستن بسوزن یا بنوعی دیگر. خال کوبیدن
گشتن خواه شدن (گشتن نرینه بارور کننده) آن مه که زپیدایی در چشم نم آید جان از مزه عشقش بی گشن همی زاید (مولانا جلال الدین)، بست خواستن گناهکاران و دادگریزان به گور یا آرامگاه پیشوا یا پیشوا زاده ای می گریختند و در آن جابست می نشستند و دست دیوانیان از آنان کوتاه می شد بست نشینی
گشتن خواه شدن (گشتن نرینه بارور کننده) آن مه که زپیدایی در چشم نم آید جان از مزه عشقش بی گشن همی زاید (مولانا جلال الدین)، بست خواستن گناهکاران و دادگریزان به گور یا آرامگاه پیشوا یا پیشوا زاده ای می گریختند و در آن جابست می نشستند و دست دیوانیان از آنان کوتاه می شد بست نشینی
سوگند خواهی، بهره خود خواستن سوگند خوردن خواستن در خواست قسم خوردن کردن، بخش کردن خواستن (از تیره های قمار و غیره)، تفاءل و تطیر بتیرهای بی پر در نزد عرب در دوران جاهلیت، بهره و نصیب خود خواستن
سوگند خواهی، بهره خود خواستن سوگند خوردن خواستن در خواست قسم خوردن کردن، بخش کردن خواستن (از تیره های قمار و غیره)، تفاءل و تطیر بتیرهای بی پر در نزد عرب در دوران جاهلیت، بهره و نصیب خود خواستن