جدول جو
جدول جو

معنی استیجاز - جستجوی لغت در جدول جو

استیجاز(مُ لَمْ مَ)
استئجاز بر وساده، خم شدن بر آن و تکیه نکردن بدان: استأجز علی الوساده، خم شد بر بالش و تکیه نکرد. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استیجار
تصویر استیجار
اجاره کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استیجاب
تصویر استیجاب
سزاوار و مستحق شدن برای کاری یا چیزی
فرهنگ فارسی عمید
(مُ کَ دِهْ)
سزاوار شدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (وطواط). مستحق و سزاوار شدن چیزی را. استحقاق، دستوری دادن
لغت نامه دهخدا
(مُ کَ طَ)
استئجار. به مزد گرفتن مزدور را. بمزد فاستدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). به مزدوری گرفتن. به مزد خواستن کسی را: استأجرته، به مزد خواستم او را، استیر (استاتر) در عهد ساسانی ارزش چهار درهم داشته است. (ایران در زمان ساسانیان تألیف کریستنسن ترجمه رشید یاسمی ص 28). و این کلمه اصل سیر امروز است که معادل با شانزده مثقال است
لغت نامه دهخدا
(مُ لَمْ مَ)
شیفته و آشفته گردانیدن محبّت دل را. بردن محبت دل را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ سِ)
مهلت خواستن. (منتهی الارب). وقفه خواستن. زمان خواستن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
برسر پای نشستن و دروا نشستن. (منتهی الارب). فا سر پای نشستن. (تاج المصادر بیهقی) : استوفز فی قعدته. (منتهی الارب). سرپا نشستن. چنباتمه نشستن. چنبلک زدن، پاسپر یافتن: استأکم مجلسه
لغت نامه دهخدا
(مَ / مِ پَ رَ)
رجوع به استیجاز شود
لغت نامه دهخدا
(مَ لَ حَ)
روائی خواستن، بوی کردن چیزی را. بوئیدن: استنشاق بخور
لغت نامه دهخدا
تصویری از استجازه
تصویر استجازه
اجازه خواستن، اذن خواستن، دستوری خواستن، جواز خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
انا الله. انا الیه راجعون گفتن در وقت مصیبت، وا پس خواستن، باز گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجراز
تصویر استجراز
به درورسیدن درو هنگامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحجاب
تصویر استحجاب
دربان گماردن، دربانی خواستن، در پرده خواهی پوشیده خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استهجاج
تصویر استهجاج
سر خود کار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استهجان
تصویر استهجان
زشت شمردن، آک گرفتن (آک عیب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیباء
تصویر استیباء
بیمناک یافتن، ناگوارا گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیبال
تصویر استیبال
گشتن خواهی گوسپند، ناستوده دانستن جای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیثاق
تصویر استیثاق
گرویی خواستن، گرویی گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعجاب
تصویر استعجاب
تعجب کردن از چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
شتابی خواستن، شتابیدن، پیشی گرفتن، به شتاب وا داشتن، پیشی گرفتن کاری را بشتاب خواستن بشتاب واداشتن بر انگیختن بعجله، شتاب کردن شتافتن، شتابزدگی
فرهنگ لغت هوشیار
کند زبانی پوشیده شدن، ناتوان شدن بسخن گفتن عاجز شدن در سخن، خاموش گشتن از پاسخ سایل، بسته و مبهم شدن کلام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استلجاج
تصویر استلجاج
ستیهیدن در سوگند
فرهنگ لغت هوشیار
پاک کردن، پلیدی زدودن، خرما خوردن، میوه چیدن، شتافتن رستن رهایی یافتن، شستن جای پلید و نجس را که بول و غایط در آن بوده است و سنگ و کلوخ بدانجا مالیدن، یا سنگ استنجاء. سنگی که بوسیله آن بول و غایط را از جایی پاک کنند سنگی که بدان تطهیر میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنجاح
تصویر استنجاح
روایی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
دلیری پس از ترس، توانایی پس از سستی یاری خواستن استعانت جستن، توانا گردیدن بعد از سستی دلیری کردن پس از ترس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنجاف
تصویر استنجاف
پراکندیدن ابر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیفاز
تصویر استیفاز
سرپانشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنجاز
تصویر استنجاز
پایبندی خواستن بر آوردن خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیجال
تصویر استیجال
مهلت گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیجاف
تصویر استیجاف
شیدا گشتن، دل بردن
فرهنگ لغت هوشیار
به مزد گرفتن مزدوری گرفتن، سلاک کردن، سلاک داری اجیر کردن بمزد گرفتن مزدور را، اجاره کردن (خانه دکان و جز آنرا) توضیح استعمال بجای (استیجار) نادرست است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیجاب
تصویر استیجاب
سزاوار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیجار
تصویر استیجار
((اِ))
اجاره کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استیجاب
تصویر استیجاب
((اِ))
سزاوار شدن، واجب و لازم دانستن امری یا چیزی
فرهنگ فارسی معین