- استیباء
- بیمناک یافتن، ناگوارا گشتن
معنی استیباء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیه ناکی، شاش بندی شاش بند شدن، پرشدن مشک
همه را بر رسیدن همه رسی، همه را باز ستدن
یاری خواستن، یاری طلبیدن، با کسی گفتنکه با من مواصا کن
آگاهی یافتن، پیام خواستن باز کاوی خبر جستن در جستجوی خبر بر آمدن خبر پرسیدن
گشتن خواهی گوسپند، ناستوده دانستن جای
تاژ افراشتن، به تاژرفتن (تاژ خیمه) چادر نشینی
چیرگی
مغاک کندن
ورنخواهی
کار دشواری، خشمگین شدن ستیهیدن
آب خواستن، باران خواستن، خشکامار: از بیماریهایست که بیمار از تشنگی نمی رهد (لغت فرس) باران خواستن، آب خواستن، نام مرضی که بیمار آب بسیار خواهد حبن. یا استسقاء بطن. مرضی که موجب شود آب در انساج شکم جمع شود استسقاء بطنی
افسون خواستن
سست اندامی فروهشتگی (فلج) سست شدن نرم گشتن فروهشته گردیدن، سست اندامی سستی فروهشتگی، یا استرخا اعصاب. فالج عصبی. یا استرخا اعضا. فالج اعضا. یا استرخا جفن. فالج پلک. یا استرخا جفن اعلا. فالج پلک فوقانی یا استرخا مثانه. فالج مثانه
بلند شدن گرد گرد خیزی
استدعای کناره گیری از شغل، معاف کردن، تکلیف خواستن، پوزش خواستن، بزرگ شمردن بخشش خواستن، کناره گیری طلب عفو کردن، عفو خواستن طلب بخشش کردن، خواهش رهایی از کار و خدمت کردن، تقاضای معافیت از خدمت اداری کردن
کج تابی بی فرمان شدن سرکشی
نو خرما خواستن، نو خرما خوردن خرمای نو بر خوردن
استعجاب شگفت کردن شگفتی نمودن عجیب شمردن در شگفت شدن بشگفت آمدن، شگفتی تعجب
درمان پرسیدن، پزشک خواستن
چراغ خواستن، چراغ افروختن روشنایی کردن، چراغ افروختن، روشنی جستن
خبر پرسیدن، سوال از کسی کردن
شمار خواست آمار خواستن
دم پایی خواستن، دهش خواستن
دوست داشتن، برگزیدن
دهش خواهی در یوزگی نیاز خواهی
توانگری پس از تنگدستی
پا بر جا خواهی ایستاجویی، ایستاگری، رایزنی کاوش
درنگ خواهی کند یابی
طلب دوری از گناه، بیزاری خواستن، برائت از تهمت و مانند آنو به معنای پاکی خواستن
پس گرفتن
سایه جستن به سایه رفتن
بالا پوش خواستن پوشش گرم خواستن