- استکشاف
- تجسس، تحقیق، جستجو
معنی استکشاف - جستجوی لغت در جدول جو
- استکشاف
- طلب کشف کردن، جستجو، تجسس
- استکشاف
- کشف کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع استکشاف
دست پیش کسی دراز کردن، گرد آمدن چنبره زدن، پیچیده شدن: موی
کهنه پوشی، ترنجیدن گوش (ترنجیدن کوفتگی و خشک شدن اندامی است)
تجسس کردن تحقیق نمودن
باران خواستن، چکیده خواستن چکیده گیری سرشک گیری در ترنجیدن (ترنجیدن کوفته شدن و چین به هم رساندن)
دغا یافتن، دغا خواهی، دغاگری (دغا خیانت مکر و حیله)
از سرگیری باز آغازی، باز دادرسی باز رسیدگی (در داد گستری)، بازآوری باز گفت (در چامه سرایی)
از نو گرفتن، نو کردن از سر گرفتن کاروآغاز کردن
همدی خواستن
چکیدن خواستن چکانیدن
پراکندیدن ابر
رسایی خواستن، نیکو فرجامی کمال خواستن طلب تمامی کردن، کامل کردن تمام کردن، نیکو کردن بحال نیکو در آوردن،جمع استکمالات
کفایت خواستن، بسنده گری، کار گزار خواستن کفایت کردن، خواستن کار گزاری خواستن
ناخوشایندی، بیگاری گرفتن، واداشتن ناخوش داشتن ناپسند شمردن، بجور و زور بکاری وا داشتن
گرامی خواست گرامی خواستن، گرامی یافتن، بزرگواری
شکمباد: در کودک از پر خوردن
به سلاک خواستن، سلاک کردن (سلاک کرایه)
فزونخواهی، انباشتن، برافزودن بسیار خواستن چیزی را، بسیار کردن بر افزودن، بسیار داشتن، زیادت طلبی افزون جویی
پوشیده گری، سرپوش نهادن
رونویسی رونوشت برداری نوشتن فرمودن، نوشتن چیزی خواستن طلب نوشتن چیزی کردن، استنساخ کردن نسخه برداشتن رونوشت برداشتن
بزرگ منشی کردن
ترا پدید خواهی (ترا پدید شفاف)، آن سوی دیدن
گران فروشی، وام خواستن
پیشی گرفتن اسپ، پیه آب کردن پیه گذاری
شرق شناسی
راه جستن، پندخواهی ارشاد طلبیدن راهنمایی خواستن طلب هدایت کردن راه راست جستن،جمع استرشادات
پاکدامنی خواستن، به پاکی گراییدن، پارسایی باز ایستادن از ناروا کاری
مهربان شدن
تازه جویی، تازه یابی، شگفتیدن طرفه شمردن نو داشتن، نو پیدا کردن چیزی را، خوش کردن و شگفت داشتن بچیزی
کسی را ضعیف و نا توان شمردن
چکانیدن پیه، بازکاویدن پیام، فراهم کردن آب مرد در زهدان
شیدا گشتن، دل بردن