معنی استکشاف - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با استکشاف
استکشاف
- استکشاف
- برهنه کردن خواستن از کسی. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
استکفاف
- استکفاف
- دست پیش کسی دراز کردن، گرد آمدن چنبره زدن، پیچیده شدن: موی
فرهنگ لغت هوشیار
استحشاف
- استحشاف
- کهنه پوشی، ترنجیدن گوش (ترنجیدن کوفتگی و خشک شدن اندامی است)
فرهنگ لغت هوشیار
استکفاف
- استکفاف
- گرد گرفتن چیزی را و نگریستن بسوی آن. (منتهی الارب). گرد چیزی برآمدن.
لغت نامه دهخدا
استحشاف
- استحشاف
- استحشاف اُذُن، خشک گردیدن گوش و ترنجیدن آن و همچنین است استحشاف زرع. (از منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
استقفاف
- استقفاف
- باران خواستن، چکیده خواستن چکیده گیری سرشک گیری در ترنجیدن (ترنجیدن کوفته شدن و چین به هم رساندن)
فرهنگ لغت هوشیار