- استمراری
- پیوسته پشت هم، رستاد (وظیفه مقرری مستمری راتبه) منسوب به استمرار. چیزی که پیوستگی و استمرار داشته باشد، مستمری وظیفه مقرری، حالتی است از فعل که دوام و استمرار معنی فعل را در زمان گذشته یا حال میرساند. یا ماضی استمراری. فعل ماضی که در زمان گذشته دوام و استمرار داشته باشد و علامت آن (همی) (در قدیم) و (می) (در قدیم و عصر حاضر) است که بر سر فعل در میاید وگاه نیز (ی) بتنهایی در آخر فعل در میامده و زمانی (ی) در آخر و (می) بر سر فعل افزوده میشده است: همی رفت می رفت رفتی می رفتی. یا مضارع استمراری. فعل مضارع که در زمان حال دوام و استمرار داشته باشد و علامت آن (همی) (در قدیم) و (می) (در قدیم و عصر حاضر) است که بر سر فعل در میاید: همی رود می رود
معنی استمراری - جستجوی لغت در جدول جو
- استمراری
- ویژگی آنچه استمرار و پیوستگی دارد، در دستور زبان علوم ادبی ویژگی فعلی که بر دوام و استمرار کاری در گذشته یا حال دلالت می کند مثلاً مضارع استمراری
- استمراری ((اِ تِ))
- مستمری، وظیفه، مقرری، حالت فعلی که مفهوم دوام و استمرار آن را در زمان گذشته یا حال برساند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بر یک روند هماییک پیاپی مدام همیشه مستمرا
روان شدن، بر یک روش رفتن
ادامه، پیوستگی
ادامه داشتن، پیوستگی، دوام
آسترولوژی، نجوم
منسوب به استقرا آنچه بر اساس استقرا و جستجو در اشخاص یک شی کلی بدست آید
باز کاویده ای
منسوب به استقراض آنچه مربوط و وابسته بقرض و استقراض است. یا بانک استقراضی. بانکی که نقدینه وام دهد بانک زهنی
منسوب به استعمار دولت و کشوری قوی که کشورهای دیگر را مورد استعمار قرار دهد مستعمره طلب دولت استعماری
منسوب به استیجار، نماز، روزه، حج استیجار یکه شخص مکلف به انجام آن باشدپس از مرگ با پرداختوجهی که شخصی را اجیر میکندتا فرائض مزبوره را از جانب میت بگزارد
کرایه ای
اجاره ای، مزدی مثلاً منزل استیجاری، در فقه نماز، روزه یا حجی که شخص به جا نیاورده باشد و پس از مرگ او کسی را اجیر کنند تا هر یک از این فرایض را از جانب او بگزارد
Inductive
Colonial
Exploitative
эксплуатационный
индуктивный
колониальный
ausbeuterisch
induktiv
kolonial
експлуатаційний
індуктивний
колоніальний
indukcyjny
kolonialny
wyzyskiwacz
indutivo