مربوط به استدلال، مقابل کشفی و شهودی، مبتنی بر دلیل و استدلال مثلاً حرف های استدلالی، کسی که همواره به دلیل و استدلال تمسک می جوید، طرف دار منطق و استدلال، فیلسوف، برای مثال پای استدلالیان چوبین بود / پای چوبین سخت بی تمکین بود (مولوی - ۱۲۱)
مربوط به استدلال، مقابلِ کشفی و شهودی، مبتنی بر دلیل و استدلال مثلاً حرف های استدلالی، کسی که همواره به دلیل و استدلال تمسک می جوید، طرف دار منطق و استدلال، فیلسوف، برای مِثال پای استدلالیان چوبین بُوَد / پای چوبین سخت بی تمکین بُوَد (مولوی - ۱۲۱)
پیشنهاد یا مطلبی را با رضایت خاطر پذیرفتن، پیش آمدن، پیشواز رفتن، پیش رفتن، پذیره شدن، در دستور زبان علوم ادبی زمان آینده، در علوم ادبی سرودن شعری به وزن و قافیۀ شعر شاعر دیگر مانند این شعر، برای مثال گل در بر و می در کف و معشوقه به کام است / سلطان جهانم به چنین روز غلام است (حافظ - ۱۱۰)، در استقبال از این غزل، برای مثال بر من که صبوحی زده ام خرقه حرام است / ای مجلسیان راه خرابات کدام است؟ (سعدی - ۳۴۷)
پیشنهاد یا مطلبی را با رضایت خاطر پذیرفتن، پیش آمدن، پیشواز رفتن، پیش رفتن، پذیره شدن، در دستور زبان علوم ادبی زمان آینده، در علوم ادبی سرودن شعری به وزن و قافیۀ شعر شاعر دیگر مانندِ این شعر، برای مِثال گل در بَر و می در کف و معشوقه به کام است / سلطان جهانم به چنین روز غلام است (حافظ - ۱۱۰)، در استقبال از این غزل، برای مِثال بر من که صبوحی زده ام خرقه حرام است / ای مجلسیان راه خرابات کدام است؟ (سعدی - ۳۴۷)
پیش آمدن. (منتهی الارب). ضدّ استدبار. روی آوردن. پیش فراشدن. پیش واشدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). پیش رفتن. روی کردن به، درشت یافتن خوابگاه فلان. (تاج المصادر بیهقی). درشت آمدن
پیش آمدن. (منتهی الارب). ضِدّ استدبار. روی آوردن. پیش فراشدن. پیش واشدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). پیش رفتن. روی کردن به، درشت یافتن خوابگاه فلان. (تاج المصادر بیهقی). درشت آمدن
فرنودی گووالیک منسوب به استدلال آنچه که مبتنی بر استدلال باشد، آنچه که با دلیل همراه باشد، دانشمندی که باستدلال تمسک جوید حکیم فیلسوف مقابل کشفی شهودی، جمع استدلالیان. آنکه دلیل بر دعوی اقامه کند
فرنودی گووالیک منسوب به استدلال آنچه که مبتنی بر استدلال باشد، آنچه که با دلیل همراه باشد، دانشمندی که باستدلال تمسک جوید حکیم فیلسوف مقابل کشفی شهودی، جمع استدلالیان. آنکه دلیل بر دعوی اقامه کند