آمرزش خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). غفران طلبیدن. مغفرت طلبیدن. طلب مغفرت. (غیاث). توبه کردن: استغفر من ذنبه و استغفره ایاه و استغفر اﷲ لذنبه. (منتهی الارب) : استغفر لهم او لاتستغفر لهم ان تستغفر لهم سبعین مره فلن یغفر اﷲ لهم. (قرآن 80/9). بخطائی که بگذرد در وهم عاقلان را سزاست استغفار. خاقانی. با من سرگشته استنفار کن پس ز استغفار استغفار کن. عطار. دلم سیاه شد از شعر مدح بیهوده همین ز هرچه نه مدح است یارب استغفار. عطار.
آمرزش خواستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). غفران طلبیدن. مغفرت طلبیدن. طلب مغفرت. (غیاث). توبه کردن: استغفر من ذنبه و استغفره ایاه و استغفر اﷲ لذنبه. (منتهی الارب) : استغفر لهم او لاتستغفر لهم ان تستغفر لهم سبعین مره فلن یغفر اﷲ لهم. (قرآن 80/9). بخطائی که بگذرد در وهم عاقلان را سزاست استغفار. خاقانی. با من سرگشته استنفار کن پس ز استغفار استغفار کن. عطار. دلم سیاه شد از شعر مدح بیهوده همین ز هرچه نه مدح است یارب استغفار. عطار.
اگر بیند که در خواب استغفار می کرد، دلیل است ایزد بر او مال و فرزندان ارزانی دارد. محمد بن سیرین استغفار کردن درخواب چهار وجه بود. اول: مال، دوم: فرزند، سوم: آمرزش از حق تعالی، چهارم: توبه کردن از گناهان .
اگر بیند که در خواب استغفار می کرد، دلیل است ایزد بر او مال و فرزندان ارزانی دارد. محمد بن سیرین استغفار کردن درخواب چهار وجه بود. اول: مال، دوم: فرزند، سوم: آمرزش از حق تعالی، چهارم: توبه کردن از گناهان .
برمیدن. (زوزنی). رمیدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) : کأنهم حمر مستنفره فرّت من قسوره. (قرآن 50/74 و 51) ، ای نافره. (منتهی الارب) : از آنجا که شمول لطایف عواطف پادشاهانه و روایع صنایعشهنشاهانۀ پادشاه بود استیحاش و استنفار رکن الدین را به استیناس و استبشار مبدّل گردانید. (جهانگشای جوینی) ، احمق شمردن کسی را
برمیدن. (زوزنی). رمیدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی) : کأنهم حمر مستنفره فرّت من قسوره. (قرآن 50/74 و 51) ، ای نافره. (منتهی الارب) : از آنجا که شمول لطایف عواطف پادشاهانه و روایع صنایعشهنشاهانۀ پادشاه بود استیحاش و استنفار رکن الدین را به استیناس و استبشار مبدّل گردانید. (جهانگشای جوینی) ، احمق شمردن کسی را
مخفف استغفار: امید چنانست به ایزد که ببخشد ایزد بستغفار گناهان گنهکار. فرخی. از بوس و کنار تو اگرزشتی آید هم پیش تو نیکو کنم او را بستغفار. فرخی. ابر درمش خواندم و این لفظ خطا بود محتاج شد این لفظ که گفتم به ستغفار. فرخی. آن سید سادات زمانه که نخواهد شاعر بمدیحش ز خداوند ستغفار. منوچهری. کنون زآنچه کردی و خوردی بتوبه همی کن ستغفار و میخور پشیمان. ناصرخسرو. گفت گنهکار تو هم چون ز تست بیست کنون خود بستغفار خویش. ناصرخسرو. فعل تو چنانست که دیگر زمعاصی واجب نشود بر تو یکی روز ستغفار. سنایی. رجوع به استغفار شود
مخفف استغفار: امید چنانست به ایزد که ببخشد ایزد بستغفار گناهان گنهکار. فرخی. از بوس و کنار تو اگرزشتی آید هم پیش تو نیکو کنم او را بستغفار. فرخی. ابر درمش خواندم و این لفظ خطا بود محتاج شد این لفظ که گفتم به ستغفار. فرخی. آن سید سادات زمانه که نخواهد شاعر بمدیحش ز خداوند ستغفار. منوچهری. کنون زآنچه کردی و خوردی بتوبه همی کن ستغفار و میخور پشیمان. ناصرخسرو. گفت گنهکار تو هم چون ز تست بیست کنون خود بستغفار خویش. ناصرخسرو. فعل تو چنانست که دیگر زمعاصی واجب نشود بر تو یکی روز ستغفار. سنایی. رجوع به استغفار شود
به آب گیر شدن جای. (تاج المصادر بیهقی). آبگیرناک شدن مکان: استغدر المکان. (منتهی الارب) ، استفی وجهه، اذا اصطرفه، برگرداند روی خود را. (از منتهی الارب)
به آب گیر شدن جای. (تاج المصادر بیهقی). آبگیرناک شدن مکان: استغدر المکان. (منتهی الارب) ، استفی وجهه، اذا اصطرفه، برگرداند روی خود را. (از منتهی الارب)
به غفلت افتادن. (منتهی الارب) ، عطا خواستن. (وطواط). فیض گرفتن. (غیاث). طلب فیض کردن، استفاده: هر آنچ بطریق استماع به استفاضت از حکماء دولت... (رشیدی) ، فراخ و بسیاردرخت شدن وادی، انتشار. فاش شدن خبر و سخن. (منتهی الارب). آشکارشدن و پراکنده شدن خبر. (زوزنی). منتشر شدن خبر. شایع شدن خبر و قصه، شهرت، (اصطلاح فقه) خبر عده ای که ظن ّ قوی بصدق گفتار آنان حاصل شود. بوسیلۀ استفاضه امور ذیل: نسب، موت، ملکیت، وقف، نکاح، اثبات میشود و میتوان بدون رعایت شرایطموضوع شهادت (رجوع بشهادت شود) بدانها شهادت داد
به غفلت افتادن. (منتهی الارب) ، عطا خواستن. (وطواط). فیض گرفتن. (غیاث). طلب فیض کردن، استفاده: هر آنچ بطریق استماع به استفاضت از حکماء دولت... (رشیدی) ، فراخ و بسیاردرخت شدن وادی، انتشار. فاش شدن خبر و سخن. (منتهی الارب). آشکارشدن و پراکنده شدن خبر. (زوزنی). منتشر شدن خبر. شایع شدن خبر و قصه، شهرت، (اصطلاح فقه) خبر عده ای که ظن ّ قوی بصدق گفتار آنان حاصل شود. بوسیلۀ استفاضه امور ذیل: نسب، موت، ملکیت، وقف، نکاح، اثبات میشود و میتوان بدون رعایت شرایطموضوع شهادت (رجوع بشهادت شود) بدانها شهادت داد