- استعفا
- طلب عفو کردن عفو خواستن طلب بخشش کردن، خواهش رهایی از کار و خدمت کردن تقاضای معافیت از خدمت اداری کردن
معنی استعفا - جستجوی لغت در جدول جو
- استعفا
- کناره گیری
- استعفا
- درخواست کناره گیری از کار و شغل، کناره گیری کردن از کار و شغل، طلب عفو کردن، عفو خواستن
- استعفا
- Resignation
- استعفا
- отставка
- استعفا
- Rücktritt
- استعفا
- відставка
- استعفا
- rezygnacja
- استعفا
- renúncia
- استعفا
- dimissione
- استعفا
- renuncia
- استعفا
- démission
- استعفا
- ontslag
- استعفا
- pengunduran diri
- استعفا
- إعادة النّشر
- استعفا
- इस्तीफा
- استعفا
- התפטרות
- استعفا
- kujiuzulu
- استعفا
- পদত্যাগ
- استعفا
- استعفا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاکدامنی خواستن، به پاکی گراییدن، پارسایی باز ایستادن از ناروا کاری
استدعای کناره گیری از شغل، معاف کردن، تکلیف خواستن، پوزش خواستن، بزرگ شمردن بخشش خواستن، کناره گیری طلب عفو کردن، عفو خواستن طلب بخشش کردن، خواهش رهایی از کار و خدمت کردن، تقاضای معافیت از خدمت اداری کردن
پارسایی کردن، خودداری از انجام کار حرام
((اِ تِ))
فرهنگ فارسی معین
تقاضای معافیت از انجام کار
استعفاء نامه: نامه ای که تقاضای کناره گیری از شغل یا کار در آن نوشته شده است
استعفاء نامه: نامه ای که تقاضای کناره گیری از شغل یا کار در آن نوشته شده است
تمامی حق را گرفتن، تمام فرا گرفتن، تمام باز ستدن، طلب تمام چیزی را کردن، شغل و وظیفه مستوفی حساب، تصفیه مالیات، انتفاع و بهره بردن از کار یا مال غیر با اجازه او. یا دیوات استیفا. اداره ای که مستوفیان و محاسبان در آن بکار مشغول بودند داراستیفا
کفایت کردن خواستن کار گزاری خواستن
شفا خواستن، تندرستی خواستن، شفا طلبیدن، طلب شفا کردن، درمان خواستن، بهبود رهاندن، شکمروش طلب شفا کردن، شفا جستن شفا خواستن بهبود خواستن
سترگی خواهی، برتری جستن، برتری یافتن بلندی خواستن بلند گردیدن، بر بلندی بر آمدن، برتری جستن رجحان جستن، بزرگوار شدن، بلندی رفعت، بلندی خواستن بلند گردیدن، بر بلندی بر آمدن، برتری جستن رجحان جستن، بزرگوار شدن، بلندی رفعت
دهش جستن دهش جویی
ناب جستن، یکدله خواستن (یکدله دوست بی نفاق و صافی)، پالیدن