جدول جو
جدول جو

معنی استضائه - جستجوی لغت در جدول جو

استضائه
روشنی خواستن طلب روشنایی کردن روشنی پذیرفتن، روشن شدن، روشنی جویی
فرهنگ لغت هوشیار
استضائه
روشنی خواستن، طلب روشنایی کردن
تصویری از استضائه
تصویر استضائه
فرهنگ فارسی عمید
استضائه
((اِ تِ ئِ))
توانایی، قدرت داشتن، روشن شدن، روشنی جویی
تصویری از استضائه
تصویر استضائه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

روشنی خواستن طلب روشنایی کردن روشنی پذیرفتن، روشن شدن، روشنی جویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استضانه
تصویر استضانه
روشنی گرفتن روشن شدن، روشنی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استهائه
تصویر استهائه
سرگرداندن سرگردان کردن، بیخود گرداندن، بیخرد خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استضائت
تصویر استضائت
((اِ تِ ئَ))
توانایی، قدرت داشتن، روشن شدن، روشنی جویی، استضائه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استبائته
تصویر استبائته
خونخواهی جایباش سازی
فرهنگ لغت هوشیار
پیدایی هویدایی، آشکارشدن، آشکارکردن، به جای آوردن شناختن پیداشدن آشکار گشتن هویدا شدن، پیدا کردن آشکار کردن، بجای آوردن دانستن شناختن، هویدایی ظهور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استباعه
تصویر استباعه
دستور فروش خریدار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استباحه
تصویر استباحه
روا داشت، روا یافت، برکندن از بیخ کندن بر انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
پاداری راست گروی، راستی و درستی، پایمردی، ایستادگی پافشاری، استواری توش راست ایستادن راست شدن، درست شدن، درستی، ایستادگی پایداری پافشاری ثبات، بها کردن قیمت کردن، در مسابقه دوچرقه سواری دو و میدانی اسکی شنا اگر طول مسیر زیادتر از حد معینی باشد بان استقامت اطلاق شود
فرهنگ لغت هوشیار
بخشایش خواستن، ستردن، برهمزدن، برانداختن، دست کشیدن از کار فسخ بیع را خواستار شدن پایان گرفتن معامله را خواستن، خواستار عفو و بخشایش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استفاضه
تصویر استفاضه
فیض وبهره بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استفاده
تصویر استفاده
فایده خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
روشنی خواستن، روشن گردانیدن، پیروزی یافتن روشن شدن، مدد خواستن بشعاع روشنی جستن
فرهنگ لغت هوشیار
جانشین خواستن، جانشین گزیدن، نمایندگی به دادگاه دیگر دادن بنیابت خواستن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استماله
تصویر استماله
دلجویی، گوشمالی، نوازش، دل بردن، پیمایش پیمودن به دست یا به گز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استمازه
تصویر استمازه
یکسو گردیدن، جدایی خواهی، جداگشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استماحه
تصویر استماحه
ورفانی (شفاعت)، دهش خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استشاطه
تصویر استشاطه
نیک خندیدن، از خشم بر افروختن جوشی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
رای خواهی، سگال خواهی (سگال فکر اندیشه) بنگالش خواستن رای زدن مشورت خواستن مشورت کردن شورکردن، رایزنی صلاح پرسی، جمع استشارات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استزاره
تصویر استزاره
دیداری خواستن دیدار خواهی دیدار خواستن طلب زیادت کسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
افزونی خواستن افزون خواستن بیشخواهی، گله کردن دلتنگی کردن بیش خواستن فزونی طلبیدن افزون خواستن طلب افزونی کردن، مقصر شمردن، گله کردن دلتنگی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استراضه
تصویر استراضه
خرسند خواهی، خوش آمدن، دل به دست آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
زبایش دادخواهی فریاد رس خواستن لابه روم لابه کنم در پیش داور (ویس و رامین گرگانی) زاری زبایش دادخواهی فریاد رس خواستن لابه روم لابه کنم در پیش داور (ویس و رامین گرگانی) زاری فریاد رس خواستن دادخواهی کردن دادرسی خواستن کمک طلبیدن، فریاد خواهی دادخواهی، زاری تضرع، جمع استغاثات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعانه
تصویر استعانه
یاری خواهی، یاری یابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعاضه
تصویر استعاضه
عوض آنرا خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعاره
تصویر استعاره
چیزی را به عاریه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعاذه
تصویر استعاذه
پناه بردن
فرهنگ لغت هوشیار
خویگری، بازگشت خواهی طلب عود کردن بارگشت چیزی را خواستن دوباره خواستن، عادت بچیزی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استطاله
تصویر استطاله
فخر وتکبر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استطاعه
تصویر استطاعه
توان توانش، بی نیازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استطاره
تصویر استطاره
پراکنده خواستن، گرم شدن بازار، شتابان راندن، ترسایندگی
فرهنگ لغت هوشیار
پاکی جستن، پاکیزه دانستن پاکیزگی خواستن پاکی جستن، پاک یافتن پاکیزه دانستن
فرهنگ لغت هوشیار