جدول جو
جدول جو

معنی استصواب - جستجوی لغت در جدول جو

استصواب
صواب دیدن
تصویری از استصواب
تصویر استصواب
فرهنگ لغت هوشیار
استصواب
راهنمایی خواهی
تصویری از استصواب
تصویر استصواب
فرهنگ واژه فارسی سره
استصواب
((اِ تِ))
صوابدید، مصلحت خواهی کردن
تصویری از استصواب
تصویر استصواب
فرهنگ فارسی معین
استصواب
صوابدید، صلاحدید
تصویری از استصواب
تصویر استصواب
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استصوابات
تصویر استصوابات
جمع استصواب
فرهنگ لغت هوشیار
هم نشین خواستن، یاری خواستن، با خود داشتن، پیشین روایی: دستور یا فرمان پیشین و گذشته را هم اکنون پذیرفتن و روا داشتن دشوار شدن کار بهمراهی خواستن بصحبت و همدلی خواستن، یاری خواستن، همراه بردن با خود داشتن، باقی داشتن چیزی به حالت سابق آن آنکه امر مورد شکی را بر حالت سابق آن از جهت آثار حقوقی ثابت بداریم. بنابراین سه رکن دارد: یقین بان در رمان سابق، شک بان در زمان بعد، ثابت داشتن آثار یقین در زمان شک، جمع استصحابات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجواب
تصویر استجواب
پاسخ خواهی باز پرسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استصحاب
تصویر استصحاب
حکم دادن به باقی بودن حالت سابق، هنگام شک داشتن در یک حکم مثلاً درصورت غیبت طولانی مدت کسی حکم به زنده بودن او می دهند، کسی را به صحبت و معاشرت دعوت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استصحاب
تصویر استصحاب
((اِ تِ))
به همراهی خواستن، یاری خواستن، با خود داشتن، مفرد استصحابات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استقواس
تصویر استقواس
خم گشتگی، کوژ پشتی کمانگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استغلاب
تصویر استغلاب
بالیدن نهال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیهاب
تصویر استیهاب
بخشیدن چیزی خواستن، بخشیدن خواستن، بخشش طلب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
همه را فرا گرفتن همه را پوشاندن (همه از آغاز تا پایان یا از سرتاته) نکته ای فرو نگذاشتن گرفتن فرا گرفتن همگی چیزی را فرا گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
رونویسی رونوشت برداری نوشتن فرمودن، نوشتن چیزی خواستن طلب نوشتن چیزی کردن، استنساخ کردن نسخه برداشتن رونوشت برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرهاب
تصویر استرهاب
ترسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرواح
تصویر استرواح
بو گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی سلاب همی باز جستندر از سپهر به سلاب تا برکه گردد به مهر (شاهنامه) ابزاری است که برای اندازه گیری موقع و ارتفاع ستارگان و دیگر امور فلکی بکار میرفت. اصطرلاب، اسطرلاب، آلتی استکه منجمان با آن ارتفاع ستارگان راحساب میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
ترسانیدن این واژه در تازی پیشینه ندارد. و فارسی گویان آن را ساخته اند در تازی استرهاب و ترعیب را به کار می برند ترسانیدن تولید رعب کردن، توضیح این کلمه متداول در فارسی است و در عربی بدین معنی (ترعیب) آمده
فرهنگ لغت هوشیار
گزافخندی بسیارخندی، شگفتیدن شگفتی نمودن غریب شمردن عجب دانستن چیزی را بشگفت آمدن از امری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعلاب
تصویر استعلاب
ناخوش یافتن، ناخوش شمردن، ناخوشایندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تازی گرایی، تازی زدگی، زشتگویی تقلید عرب کردن مانند عرب شدن عرب ماب گشتن، سخن فارسی را عربی کردن، سخن زشت گفتن دشنام دادن فحش گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعذاب
تصویر استعذاب
گوارا خواستن، گوارا نوشاندن، گوارایافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعجاب
تصویر استعجاب
تعجب کردن از چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعتاب
تصویر استعتاب
خرسندی خواستن، خرسندی بخشیدن، ازبدی باز گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استطراب
تصویر استطراب
شادی جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استطباب
تصویر استطباب
درمان پرسیدن، پزشک خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
نیکویی کردن خواستن، نیک شدن نیک آمدن، استنباطی که قاضی از روی کلیات مصالح لازم الرعایه بدست میاورد. صلاح کاری را جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استصراخ
تصویر استصراخ
فریاد خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استصحاح
تصویر استصحاح
باز تندرستی: تندرستی پس از بیماری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استصباح
تصویر استصباح
چراغ خواستن، چراغ افروختن روشنایی کردن، چراغ افروختن، روشنی جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیجاب
تصویر استیجاب
سزاوار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استنساب
تصویر استنساب
تبار پرستی، تبار شمری نژاد گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحجاب
تصویر استحجاب
دربان گماردن، دربانی خواستن، در پرده خواهی پوشیده خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحباب
تصویر استحباب
دوست داشتن، برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
به سوی خود کشیدن، دسترسی خواستن، بازداشت خواستن طلب کشیده شدن چیزی کردن، جلب کردن کشاندن بسوی خود کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار