جدول جو
جدول جو

معنی استرجاع - جستجوی لغت در جدول جو

استرجاع
بازگرفتن چیزی از کسی، «انا للّه و انا الیه راجعون» گفتن هنگام شنیدن خبر مرگ کسی
تصویری از استرجاع
تصویر استرجاع
فرهنگ فارسی عمید
استرجاع
(لَ / لِ سِ پَ)
انّا ﷲ و انّا الیه راجعون گفتن. (منتهی الارب). انا ﷲ و انا الیه راجعون گفتن در وقت مصیبت. (تاج المصادر بیهقی) : و استکان و استرجع بعد ان ارتاع و تفجع. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 300) ، ترجمه آن: و فروتنی نمود و استرجاع کرد بعد از آن که غصه و نوحه بر او مستولی شده بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310). فوقف بین الامر و النهی مسترجعاً. (تاریخ بیهقی ص 300) ، ترجمه: پس ایستاد در کشاکش امر و نهی استرجاع کنان. (تاریخ بیهقی ص 310).
لغت نامه دهخدا
استرجاع
انا الله. انا الیه راجعون گفتن در وقت مصیبت، وا پس خواستن، باز گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
استرجاع
((اِ تِ))
رجوع کردن، طلب بازگشت کردن، داده ای را بازپس گرفتن، هنگام شنیدن خبر مرگ کسی، انالله و اناالیه راجعون گفتن
تصویری از استرجاع
تصویر استرجاع
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استبداع
تصویر استبداع
چیزی را تازه و بدیع دانستن
فرهنگ فارسی عمید
(لَ کَ کَ / کِ)
استرقاع ثوب، درپی خواه شدن جامه. (منتهی الارب). محتاج وصله شدن جامه. بپاره آمدن جامه. (تاج المصادر بیهقی). بوژنگ آمدن جامه. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
استرباع رمل، توبرتو نشستن ریگ.
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
پیاده شدن خواستن. (تاج المصادر بیهقی) ، استرشاء فصیل، شیر جستن شتربچه. شیر خواستن اشتربچه. (تاج المصادر بیهقی). شیر خوردن خواستن بچه شتر، اطاعت کسی کردن و خوشنودی او جستن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(لَ کَ شِ کَ)
برداشتن.
لغت نامه دهخدا
(لَ لَ خَ / خِ)
شیر دادن خواستن. طلب شیر دادن. بمزد فراگرفتن کسی را تا فرزندک را شیر دهد. (زوزنی). دایه گرفتن فرزند را. (تاج المصادر بیهقی). دایه خواستن. به دایه دادن شیرخواره را. مرضعه خواستن. شیرده خواستن. یقال: استرضع، ای طلب مرضعهً. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ لَحَ)
گوارائی خواستن از: طعام یستنجع به (مجهولاً) ، طعام که گوارائی خواهند از وی و فربه شوند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از استبشاع
تصویر استبشاع
بی مزه یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استبداع
تصویر استبداع
تازه دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرحال
تصویر استرحال
فراروی جا به جایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استذراع
تصویر استذراع
بوی پوشی لاپوشی
فرهنگ لغت هوشیار
سرمایه خواستن سرمایه خواهی، گونه ای زناشویی در روز گار کانای (جاهلیت) زن جندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجاعه
تصویر استجاعه
سخت گرسنگی زار گرسنگی سیری ناپذیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجراح
تصویر استجراح
ریشناکی (ریش جراحت)، آک ناکی (آک عیب)، تباه گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجراز
تصویر استجراز
به درورسیدن درو هنگامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استدفاع
تصویر استدفاع
پدافند خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجماع
تصویر استجماع
فراهم آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحجاب
تصویر استحجاب
دربان گماردن، دربانی خواستن، در پرده خواهی پوشیده خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرحام
تصویر استرحام
مهربانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سست اندامی فروهشتگی (فلج) سست شدن نرم گشتن فروهشته گردیدن، سست اندامی سستی فروهشتگی، یا استرخا اعصاب. فالج عصبی. یا استرخا اعضا. فالج اعضا. یا استرخا جفن. فالج پلک. یا استرخا جفن اعلا. فالج پلک فوقانی یا استرخا مثانه. فالج مثانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرخاص
تصویر استرخاص
پروا خواستن، ارزان خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرداد
تصویر استرداد
طلب باز پس چیزی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرزاق
تصویر استرزاق
روزی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرسال
تصویر استرسال
فروهشتن گیسو، خوگرشدن، گستاخ شدن، گستاخی
فرهنگ لغت هوشیار
راه جستن، پندخواهی ارشاد طلبیدن راهنمایی خواستن طلب هدایت کردن راه راست جستن،جمع استرشادات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرشاق
تصویر استرشاق
شرق شناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرباع
تصویر استرباع
بلند شدن گرد گرد خیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرضاع
تصویر استرضاع
شیر دادن خواستن، طلب شیر دادن، دایه گرفتن فرزند را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرذال
تصویر استرذال
ناکس یافتن فرومایه یافتن زبون بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرضاع
تصویر استرضاع
((اِ تِ))
دایه گرفتن برای شیر دادن به کودک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استرداد
تصویر استرداد
بازگرداندن، واپسداد، پس گیری، بازپس گیری
فرهنگ واژه فارسی سره