جدول جو
جدول جو

معنی استحواذ - جستجوی لغت در جدول جو

استحواذ
چیرگی جستن چیرگی خواستن
تصویری از استحواذ
تصویر استحواذ
فرهنگ لغت هوشیار
استحواذ
غالب شدن، دست یافتن و چیره شدن، غلبه
تصویری از استحواذ
تصویر استحواذ
فرهنگ فارسی عمید
استحواذ
((اِ تِ حْ))
غلبه کردن، چیره شدن
تصویری از استحواذ
تصویر استحواذ
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استحواض
تصویر استحواض
گردخواستن آب تالابه جویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استقواس
تصویر استقواس
خم گشتگی، کوژ پشتی کمانگی
فرهنگ لغت هوشیار
با مزه یافتن خوشمزه یافتن مزه کردن طلب مزه کردن مزه خاستن، مزه یافتن لذت بردن، خوش مزه دانستن با مزه یافتن خوش مزه شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرواح
تصویر استرواح
بو گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استصواب
تصویر استصواب
صواب دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحکام
تصویر استحکام
استوار شدن، استواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحقاق
تصویر استحقاق
سزاوار شدن، شایستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحقار
تصویر استحقار
خوار وکوچک شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحفاظ
تصویر استحفاظ
نگه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحفار
تصویر استحفار
کندن خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحفاء
تصویر استحفاء
خبر پرسیدن، سوال از کسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحطاط
تصویر استحطاط
گم خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحضار
تصویر استحضار
بخود بار آمدن، یاد داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
به دست آوردن، بازیافت خواستن بازیابی برداشت حاصل خواستن طلب حصول نتیجه گرفتن،جمع استحصالات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحصاف
تصویر استحصاف
سخت روزگاری ترش زمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحصاء
تصویر استحصاء
شمار خواست آمار خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحشاف
تصویر استحشاف
کهنه پوشی، ترنجیدن گوش (ترنجیدن کوفتگی و خشک شدن اندامی است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحسان
تصویر استحسان
ستودن، خوب جلوه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحسار
تصویر استحسار
مانده شدن ماندگی
فرهنگ لغت هوشیار
گشتن خواه شدن (گشتن نرینه بارور کننده) آن مه که زپیدایی در چشم نم آید جان از مزه عشقش بی گشن همی زاید (مولانا جلال الدین)، بست خواستن گناهکاران و دادگریزان به گور یا آرامگاه پیشوا یا پیشوا زاده ای می گریختند و در آن جابست می نشستند و دست دیوانیان از آنان کوتاه می شد بست نشینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحرار
تصویر استحرار
پر بار شدن کشت پر بار خواستن کشت، افزونی خون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحذاء
تصویر استحذاء
دم پایی خواستن، دهش خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحداد
تصویر استحداد
رمگان تراشیدن (رمگان موی زهار) تیزکردن خشم گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحداث
تصویر استحداث
نوکران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحجاب
تصویر استحجاب
دربان گماردن، دربانی خواستن، در پرده خواهی پوشیده خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحثاث
تصویر استحثاث
بر افژولیدن بر انگیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحباب
تصویر استحباب
دوست داشتن، برگزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجواب
تصویر استجواب
پاسخ خواهی باز پرسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استخوان
تصویر استخوان
جسم جامدی که اسکلت آدمی را تشکیل میدهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحیاء
تصویر استحیاء
شرم خواستن، زندگی خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحمام
تصویر استحمام
بگرمابه رفتن، آب گرم گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحماق
تصویر استحماق
گول خواست (گول احمق) گول زدن، نابخردی، گول کاری
فرهنگ لغت هوشیار