- استجنان
- دیوانه گری، شاد خواهی
معنی استجنان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برجستن اسپ توسنی کردن، نمایانی و ناپدیدی کتیر
راه خواهی
مطمئن
ستاندن
پر خونی، توانایی، همتاجویی
از سرگیری باز آغازی، باز دادرسی باز رسیدگی (در داد گستری)، بازآوری باز گفت (در چامه سرایی)
در زنهارآمدن، زنهار خواستن، استوانیدن (استوانی اعتماد) زینهار خواستن زنهار خواستن امان طلبیدن بزنهار کسی در آمدن، در امان آمدن خواستن، پناه بردن به، حالت کسی که مال غیر بطور مشروع نزد او باشد
از نو گرفتن، نو کردن از سر گرفتن کاروآغاز کردن
خوگیری خوپذیری، آرام گرفتن، رامش پذیرفتن، رام شدن رامخویی آرام گرفتن آرام یافتن، خو گرفتن انس گرفتن الفت گرفتن، از وحشیگری درآمدن بانسانیت گراییدن
زینهار خواستن زنهار خواستن امان طلبیدن بزنهار کسی در آمدن، در امان آمدن خواستن، پناه بردن به، حالت کسی که مال غیر بطور مشروع نزد او باشد
بی گمانی به درستی دانستن، آورخواهی، آور کردن (آور یقین) بیقین دانستن بتحقیق دانستن چیزی را بی گمان شدن بی گمان دانستن
مانده گار ساختن جایباش ساختن، میهن خواستن
خواب آلودگی خوابناکی، پینکی زدن، غنودن
پراکندیدن ابر
پایبندی خواستن بر آوردن خواستن
دلیری پس از ترس، توانایی پس از سستی یاری خواستن استعانت جستن، توانا گردیدن بعد از سستی دلیری کردن پس از ترس
روایی خواستن
پاک کردن، پلیدی زدودن، خرما خوردن، میوه چیدن، شتافتن رستن رهایی یافتن، شستن جای پلید و نجس را که بول و غایط در آن بوده است و سنگ و کلوخ بدانجا مالیدن، یا سنگ استنجاء. سنگی که بوسیله آن بول و غایط را از جایی پاک کنند سنگی که بدان تطهیر میکنند
بخشش خواستن یاری خواستن
انبان دریدگی، تکیدگی
گوخواستن، به گرو گرفتن
اجازه خواستن
از زیر پاسخ در رفتن
زشت شمردن، آک گرفتن (آک عیب)
در پرده شدن پردگی
ستودن، خوب جلوه دادن
نادان شمردن نادان گرفتن کانادانی نادان شمردن، سبک داشتن
پاسخ خواهی باز پرسی
فراهم آمدن
گردهمایی سپاه، گردهمایی مردم
به سوی خود کشیدن، دسترسی خواستن، بازداشت خواستن طلب کشیده شدن چیزی کردن، جلب کردن کشاندن بسوی خود کشیدن
به درورسیدن درو هنگامی
ریشناکی (ریش جراحت)، آک ناکی (آک عیب)، تباه گشتن
نو گراییدن، نو پوشیدن