- استجماع
- فراهم آمدن
معنی استجماع - جستجوی لغت در جدول جو
- استجماع
- گرد آمدن، فراهم آمدن، جمع شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گردهمایی سپاه، گردهمایی مردم
گوش داشتن، شنیدن آواز
گوش دادن
گوش دادن، شنیدن
گشتن جویی (گشن فحل) فارسی گویان این واژه رابه جای پانسه یاپشک (قرعه) به کار میبرند قرعه کشیدن، توضیح در عربی بمعنی (بعاریت خواستن گشن از کسی) و (گشن خواه شدن ماده شتر و ماده گاو) و غیره آمده و بمعنی قرعه کشیدن در عربی (اقتراع) مستعمل است
زشت دانی، رسوادانی
در زنهارآمدن، زنهار خواستن، استوانیدن (استوانی اعتماد) زینهار خواستن زنهار خواستن امان طلبیدن بزنهار کسی در آمدن، در امان آمدن خواستن، پناه بردن به، حالت کسی که مال غیر بطور مشروع نزد او باشد
زینهار خواستن زنهار خواستن امان طلبیدن بزنهار کسی در آمدن، در امان آمدن خواستن، پناه بردن به، حالت کسی که مال غیر بطور مشروع نزد او باشد
مشورت کردن خواستن با یکدیگر رای زدن
چشم داشتن، چشم به راه بودن
سر به زیر خواهی سرافکنده خواهی، کوفته یافتن درمانده یافتن
فراخ گردیدن
برخورداری جستن بهره برگرفتن کام خواستن، برخورداری
رسایی خواستن، نیکو فرجامی کمال خواستن طلب تمامی کردن، کامل کردن تمام کردن، نیکو کردن بحال نیکو در آوردن،جمع استکمالات
بو کشیدن، بوئیدن، بو یافتن از چیزی، استشمام کردن
پا در میانی خواستن، میانجگری پایمرد خواستن خواهشگر جستن بخواهش بر انگیختن شفاعت خواستن طلب شفاعت کردن
واسازی خواستن (وا سازی مرمت) واساز خواهی
شیر دادن خواستن، طلب شیر دادن، دایه گرفتن فرزند را
انا الله. انا الیه راجعون گفتن در وقت مصیبت، وا پس خواستن، باز گردانیدن
بلند شدن گرد گرد خیزی
دستار نهادن، دستار خواهی
عمل کردن
آباد خواهی، ماند گار ساختن طلب آبادانی کردن آبادانی خواستن، تسلط مملکتی قوی بر مملکتی ضعیف بقصد استفاده از منابع طبیعی و ثروت کشور و نیروی انسانی افراد آن ببهانه نابجای ایجاد آبادی و رهبری مردم آن بسوی ترقی
آگاهی خواهی، دیده وری آگهی خواستن آگاهی جستن اطلاع خواستن، پرسیدن
از زیر پاسخ در رفتن
دلسوزی اندوه دیگران خوردن
فرانسوی روزنه
فرو رفتن در چاه، فریاد زدن، گشتن آب: دگرگونی آب، سیراب کردن، شستن شست و شو، ایستادن آب گرد آمدن آب
نادان شمردن نادان گرفتن کانادانی نادان شمردن، سبک داشتن
پاسخ خواهی باز پرسی
دیوانه گری، شاد خواهی
به سوی خود کشیدن، دسترسی خواستن، بازداشت خواستن طلب کشیده شدن چیزی کردن، جلب کردن کشاندن بسوی خود کشیدن