جدول جو
جدول جو

معنی استثنا - جستجوی لغت در جدول جو

استثنا
جدا کردن کسی از حکم عمومی مثلاً استثنای بازنشستگان از حق بیمه مورد مخالفت قرار گرفت، در دستور زبان علوم ادبی خارج کردن چیزی یا کسی از یک حکم عمومی،
بیرون کردن چیزی از حکم ماقبل با گفتن کلماتی مانند الا، جز و مگر، آنچه بیرون از حکم کلی قرار گرفته، استثناشده، ممتاز، برتر مثلاً او بین همکلاسی هایش یک استثنا بود، گفتن «إن شاءالله» در سخن
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
فرهنگ فارسی عمید
استثنا
جدا کردن بیرون آوردن خارج کردن، بیرون کردن چیزی از حکم ماقبل با ذکر ادواتی مانند: مگر سوای الا بجز: همه آمدند بجز جمشید، کلمه (ان شا الله) بر زبان راندن ان شا الله گفتن: ترک استثنا مرادم قسوتی است نی همین گفتن که گفتن حالتی است ای بسا ناورده استثنا بگفت جان او با جان ایشان بود جفت. (مثنوی مولوی)، جدایی خروج، جمع استثناآت
فرهنگ لغت هوشیار
استثنا
مستثنا، جدا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
استثنا
استثناءٌ
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به عربی
استثنا
Exception
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به انگلیسی
استثنا
exception
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به فرانسوی
استثنا
kigezo
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به سواحیلی
استثنا
استثنا
دیکشنری اردو به فارسی
استثنا
استثنا
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به اردو
استثنا
ব্যতিক্রম
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به بنگالی
استثنا
例外
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به ژاپنی
استثنا
istisna
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
استثنا
예외
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به کره ای
استثنا
יוצא דופן
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به عبری
استثنا
अपवाद
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به هندی
استثنا
pengecualian
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
استثنا
ข้อยกเว้น
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به تایلندی
استثنا
uitzondering
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به هلندی
استثنا
excepción
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
استثنا
eccezione
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
استثنا
exceção
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به پرتغالی
استثنا
例外
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به چینی
استثنا
wyjątek
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به لهستانی
استثنا
виключення
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به اوکراینی
استثنا
Ausnahme
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به آلمانی
استثنا
исключение
تصویری از استثنا
تصویر استثنا
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گَ دَ / دِ فُ)
بیرون کردن. (منتهی الارب). بیرون کردن چیزی از حکم. (وطواط). بیرون کردن از مجموعه ای چیزی را. (غیاث). از حکم عمومی بیرون کردن. محاشاه. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). تحلل. (تاج المصادر بیهقی) ، گرد آوردن اسب خویشتن را در رفتن و بسیار تیز رفتن. (منتهی الارب) ، فراهم آمدن. (منتهی الارب). فراهم آمدن سیل از هر جای. (تاج المصادر بیهقی). گرد آمدن سیل از هر جای. (منتهی الارب) ، فراهم آمدن هر آن چیز که خوش میکند او را: استجمع له اموره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از استثنائی
تصویر استثنائی
جزیک منسوب به استثنا مستثنی: امری استثنائی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استثناآت
تصویر استثناآت
جمع استثنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استثنائی
تصویر استثنائی
کسی که هوش زیادی دارد، کودن، کم ذهن، بی مانند، بی همتا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استثناء
تصویر استثناء
((اِ تِ))
جدا کردن، بیرون آوردن، ان شاءالله گفتن، مفرد استثناعات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استثنائی
تصویر استثنائی
Exceptional, Extraordinary
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از استثنائی
تصویر استثنائی
außergewöhnlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از استثنائی
تصویر استثنائی
исключительный , экстраординарный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از استثنائی
تصویر استثنائی
винятковий , надзвичайний
دیکشنری فارسی به اوکراینی