جدول جو
جدول جو

معنی استاندار - جستجوی لغت در جدول جو

استاندار
والی
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
فرهنگ واژه فارسی سره
استاندار
در اصطلاح جدید حاکم هر یک از بیست وپنج استان ایران است
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
فرهنگ لغت هوشیار
استاندار
کسی که از طرف وزارت کشور کارهای یک استان را اداره می کند، والی، حکمران
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
فرهنگ فارسی عمید
استاندار
((اُ))
حاکم ایالت، فرمانروای یک استان
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
فرهنگ فارسی معین
استاندار
Governor
تصویری از استاندار
تصویر استاندار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
استاندار
губернатор
دیکشنری فارسی به روسی
استاندار
Gouverneur
دیکشنری فارسی به آلمانی
استاندار
губернатор
دیکشنری فارسی به اوکراینی
استاندار
gubernator
دیکشنری فارسی به لهستانی
استاندار
总督
دیکشنری فارسی به چینی
استاندار
governador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
استاندار
governatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
استاندار
gobernador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
استاندار
gouverneur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
استاندار
gouverneur
دیکشنری فارسی به هلندی
استاندار
ผู้ว่าราชการ
دیکشنری فارسی به تایلندی
استاندار
gubernur
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
استاندار
يسقط
دیکشنری فارسی به عربی
استاندار
राज्यपाल
دیکشنری فارسی به هندی
استاندار
נָגִיד
دیکشنری فارسی به عبری
استاندار
知事
دیکشنری فارسی به ژاپنی
استاندار
도지사
دیکشنری فارسی به کره ای
استاندار
vali
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
استاندار
gavana
دیکشنری فارسی به سواحیلی
استاندار
গভর্নর
دیکشنری فارسی به بنگالی
استاندار
گورنر
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

عمل و شغل استاندار، محلی که استاندار در آن امور استان را اداره میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
نمونه، عیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
استانده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استانداری
تصویر استانداری
((اُ))
اداره ای که کارهای یک استان در آن جا انجام می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
((اِ))
نمونه تصویب شده، قاعده
فرهنگ فارسی معین
ویژگی هر چیزی که از طرف عموم به عنوان مبنایی برای مقایسه پذیرفته می شود، مجموعه مشخصات تعیین شده از طرف دولت از کمیت (وزن، طول، حجم) و کیفیت که هرگاه کالایی آن را داشته باشد، پذیرفتنی است، مؤسسه ای که مشخصات فنی قابل قبول هر کالا را تعیین می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استانداری
تصویر استانداری
Governorship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از استاندارد
تصویر استاندارد
Standard
دیکشنری فارسی به انگلیسی
губернаторство
دیکشنری فارسی به روسی