جدول جو
جدول جو

معنی استادنی - جستجوی لغت در جدول جو

استادنی
(اِ دَ)
درخور استادن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استادن
تصویر استادن
ایستادن، سرپا بودن، برپا شدن، برخاستن، درنگ کردن، توقف کردن، مقاومت کردن، اقامت کردن، شدن
فرهنگ فارسی عمید
مؤلف مرآت البلدان بنقل از معجم البلدان و مراصد گوید: ناحیه ایست بخراسان. گمانم این است که از نواحی بلخ است - انتهی. ولی در معجم البلدان چاپ مصر در ردیف خود این نام نیست
لغت نامه دهخدا
(اِ دَ / دِ)
ایستادگی. ثبات قدم. پایداری. مقاومت. بجد گرفتن کاری را. مواظبت کردن:
خوش بجد استادگی در منع جانان میکند
پاسبان سخت جان، تأثیر میخ پرده است.
تأثیر.
لطف کن تا بنده در خدمت کند استادگی
دست چربی میکند ثابت قدم، تصویر را.
اثر.
لغت نامه دهخدا
(اُ دَ)
منسوب به افتاده. آنچه لیاقت و قابلیت افتادن دارد
لغت نامه دهخدا
(دَ)
لایق ایستادن. شایستۀ قیام. مقابل نشستنی. (فرهنگ فارسی معین). آنچه لایق ایستادن باشد، دارو در دهان ستور ریختن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ایستادنی
تصویر ایستادنی
لایق ایستادن شایسته قیام مقابل نشستنی
فرهنگ لغت هوشیار
ثبات قدم پایداری مقاومت بجد گرفتن کاری را مواظبت کردن، توقف و اهمال
فرهنگ لغت هوشیار
معلمی آموزگاری استاد بودن، بالاترین مقام آموزشی دانشگاه پایین تر از آن دانشیاری است، حذاقت مهارت ماهری نیک دانی، زیرکی حیله تدبیر چاره مکر
فرهنگ لغت هوشیار
ایستادن قیام کردن برخاستن، مقاومت کردن، پایدار ماندن در خدمت ایستادن دیری خدمت ماندن در خدمت ایستاد ن دیری خدمت کردن، اقامت کردن ماندن، مصمم شدن عزم کردن قصد کردن، توقف کردن، یا استادن به کاری. مشغول شدن به آن و ورزیدن آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استدنی
تصویر استدنی
قابل استدن شایسته گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استادن
تصویر استادن
((اِ دَ))
برخاستن، توقف کردن، پایداری، عمل کردن، ایستادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استادی
تصویر استادی
((اُ))
مهارت، زیرکی، تدبیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استادی
تصویر استادی
اجتهاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استادی
تصویر استادی
Mastery, Professorial, Workmanship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از استادی
تصویر استادی
maîtrise, professoral, savoir-faire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از استادی
تصویر استادی
keahlian, profesor, keterampilan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از استادی
تصویر استادی
দক্ষতা , অধ্যাপকীয়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از استادی
تصویر استادی
ustadi, ya uprofesa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از استادی
تصویر استادی
ustalık, profesörlük
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از استادی
تصویر استادی
숙련 , 교수의 , 솜씨
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از استادی
تصویر استادی
熟練 , 教授の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از استادی
تصویر استادی
מִיּוּם , פרופסוריאלי , מְיוּמָנוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از استادی
تصویر استادی
प्रवीणता , शिक्षक का , शिल्पकला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از استادی
تصویر استادی
майстерність , професорський
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از استادی
تصویر استادی
ความชำนาญ , อาจารย์ , ฝีมือ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از استادی
تصویر استادی
meesterlijkheid, professorieel, vakmanschap
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از استادی
تصویر استادی
maestría, profesoral
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از استادی
تصویر استادی
maestria, professorale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از استادی
تصویر استادی
maestria, professorial, habilidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از استادی
تصویر استادی
精通 , 教授的 , 工艺
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از استادی
تصویر استادی
mistrzostwo, profesorski, kunszt
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از استادی
تصویر استادی
Meisterschaft, professoral, Handwerkskunst
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از استادی
تصویر استادی
мастерство , профессорский
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از استادی
تصویر استادی
مہارت , استادانہ
دیکشنری فارسی به اردو