- استئمان
- در زنهارآمدن، زنهار خواستن، استوانیدن (استوانی اعتماد) زینهار خواستن زنهار خواستن امان طلبیدن بزنهار کسی در آمدن، در امان آمدن خواستن، پناه بردن به، حالت کسی که مال غیر بطور مشروع نزد او باشد
معنی استئمان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زینهار خواستن زنهار خواستن امان طلبیدن بزنهار کسی در آمدن، در امان آمدن خواستن، پناه بردن به، حالت کسی که مال غیر بطور مشروع نزد او باشد
به امانت گرفتن مال، امان خواستن، زینهار خواستن
زنهار خواهی، پناه خواهی
مطمئن
پر خونی، توانایی، همتاجویی
از سرگیری باز آغازی، باز دادرسی باز رسیدگی (در داد گستری)، بازآوری باز گفت (در چامه سرایی)
از ریشه کندن برکندن، برکنده گشتن برکندگی، درماندگی بیچارگی، بی چیزشدن بی چیزی
شیر نمایی شیری نمودن (شیر اسد)
درنگی خواستن
نیکو خواست به خواست
مغاک کندن
مشورت کردن خواستن با یکدیگر رای زدن
بی گمانی به درستی دانستن، آورخواهی، آور کردن (آور یقین) بیقین دانستن بتحقیق دانستن چیزی را بی گمان شدن بی گمان دانستن
مانده گار ساختن جایباش ساختن، میهن خواستن
خواب آلودگی خوابناکی، پینکی زدن، غنودن
رسایی خواستن، نیکو فرجامی کمال خواستن طلب تمامی کردن، کامل کردن تمام کردن، نیکو کردن بحال نیکو در آوردن،جمع استکمالات
بو کشیدن، بوئیدن، بو یافتن از چیزی، استشمام کردن
انبان دریدگی، تکیدگی
گوخواستن، به گرو گرفتن
واسازی خواستن (وا سازی مرمت) واساز خواهی
دستار نهادن، دستار خواهی
عمل کردن
آباد خواهی، ماند گار ساختن طلب آبادانی کردن آبادانی خواستن، تسلط مملکتی قوی بر مملکتی ضعیف بقصد استفاده از منابع طبیعی و ثروت کشور و نیروی انسانی افراد آن ببهانه نابجای ایجاد آبادی و رهبری مردم آن بسوی ترقی
اجازه خواستن
دلسوزی اندوه دیگران خوردن
زشت شمردن، آک گرفتن (آک عیب)
فرانسوی روزنه
در پرده شدن پردگی
ستودن، خوب جلوه دادن
دیوانه گری، شاد خواهی
فراهم آمدن
گردهمایی سپاه، گردهمایی مردم
نتیجه ثمر کسی را خواستن نتیجه