جمع واژۀ سبع. هفت یکها. - اسباع قرآن، هفت سبع. قراء قدیم قرآن را هفت قسمت کرده در هر روز یک سبعو هر هفته یک بار قرآن را ختم میکرده اند: زین سحرسحرگهی که رانم مجموعۀ هفت سبع خوانم. نظامی. اگر خود هفت سبع از بر بخوانی چو آشفتی الف با تا ندانی. سعدی
جَمعِ واژۀ سُبع. هفت یکها. - اسباع قرآن، هفت سُبع. قراء قدیم قرآن را هفت قسمت کرده در هر روز یک سُبعو هر هفته یک بار قرآن را ختم میکرده اند: زین سحرسحرگهی که رانم مجموعۀ هفت سُبع خوانم. نظامی. اگر خود هفت سُبع از بر بخوانی چو آشفتی الف با تا ندانی. سعدی
کرمکی است سپید و سرخ سر که در ریگ و وادی ظبی یافت میشود و انگشتان زنان را در لطافت و نازکی بدان تشبیه کنند. کرمی سرخ که میان سبزیها و تره هاست و بعضی گفته اند در میان ریگ باشد و در طب بکار می برده اند. کرم که در ریگ بود. (مهذب الاسماء). کرم تره. اسروع کرمی است که در سبزه زار و ریگزار میباشد، ضماد او عصب مقطوع را در ساعت التیام دهد. (تحفۀ حکیم مؤمن). ج، اساریع.
کرمکی است سپید و سرخ سر که در ریگ و وادی ظبی یافت میشود و انگشتان زنان را در لطافت و نازکی بدان تشبیه کنند. کرمی سرخ که میان سبزیها و تره هاست و بعضی گفته اند در میان ریگ باشد و در طب بکار می برده اند. کرم که در ریگ بود. (مهذب الاسماء). کرم تره. اسروع کرمی است که در سبزه زار و ریگزار میباشد، ضماد او عصب مقطوع را در ساعت التیام دهد. (تحفۀ حکیم مؤمن). ج، اَساریع.