گیاهی از خانوادۀ اسفناج با شاخه های باریک، برگ های ریز و طعم شور که معمولاً در شوره زارها می روید، خرند، آذربویه، اشنیان، خلخان، آذربو، شنانبرای مثال اشنانش بر نکرده سر از بادبان خاک / کز شعله سموم شدی در زمان شخار (اثیرالدین اخسیکتی - ۱۳۱)
گیاهی از خانوادۀ اسفناج با شاخه های باریک، برگ های ریز و طعم شور که معمولاً در شوره زارها می روید، خَرَند، آذَربویِه، اُشنَیان، خَلخان، آذَربو، شُنانبرای مِثال اشنانش بر نکرده سر از بادبان خاک / کز شعله سموم شدی در زمان شخار (اثیرالدین اخسیکتی - ۱۳۱)
تثنیۀ اذن. دو گوش. (مهذب الاسماء) ، دور گردانیدن او را. (منتهی الارب) ، ببر کردن. (؟) (زوزنی) ، زراندود کردن. (تاج المصادر بیهقی). زراندود کردن از بیرون. (غیاث) ، روان کردن. (غیاث)
تثنیۀ اُذُن. دو گوش. (مهذب الاسماء) ، دور گردانیدن او را. (منتهی الارب) ، بُبر کردن. (؟) (زوزنی) ، زراندود کردن. (تاج المصادر بیهقی). زراندود کردن از بیرون. (غیاث) ، روان کردن. (غیاث)
یکی از قرای مرو. آنقدر نزدیک بشهر بوده که داخل در محلات شهر محسوب میشده، واینک خراب است. (از لباب الانساب) (از مرآت البلدان ج 1 ص 199) (از معجم البلدان). و رجوع به بزنانی شود
یکی از قرای مرو. آنقدر نزدیک بشهر بوده که داخل در محلات شهر محسوب میشده، واینک خراب است. (از لباب الانساب) (از مرآت البلدان ج 1 ص 199) (از معجم البلدان). و رجوع به بزنانی شود
تهمت کردن کسی را. و از این معنی است قول ابن سیرین: لم یکن علی یظّن ﱡ فی قتل عثمان، ای یتهم. و هم گفتار شاعر: و لا کل من یظننی انا معتب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ظن. تظنﱡن. اظطنان. تظنیه (علی التحویل). (متن اللغه). اطّنان. (اقرب الموارد). و رجوع به مصادر مذکور شود. اصل کلمه اظتنان بود (از باب افتعال) ، تاء به طاء بدل شد و ادغام گشت بدینسان: اظطنان، سپس طا به ظا بدل گشت و ادغام شد و بصورت اظّنان درآمد. (اقرب الموارد). متهم ساختن کسی را. (از متن اللغه)
تهمت کردن کسی را. و از این معنی است قول ابن سیرین: لم یکن علی یُظَّن ﱡ فی قتل عثمان، ای یتهم. و هم گفتار شاعر: و لا کل من یظننی انا معتب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ظن. تَظَنﱡن. اظطنان. تظنیه (علی التحویل). (متن اللغه). اِطِّنان. (اقرب الموارد). و رجوع به مصادر مذکور شود. اصل کلمه اظتنان بود (از باب افتعال) ، تاء به طاء بدل شد و ادغام گشت بدینسان: اظطنان، سپس طا به ظا بدل گشت و ادغام شد و بصورت اِظِّنان درآمد. (اقرب الموارد). متهم ساختن کسی را. (از متن اللغه)
در نزهه القلوب رازنان نام دهی جزء بخش قهاب اصفهان آمده است، با نسخۀ بدل: رازان، اما در فرهنگ جغرافیایی ایران (ج 10) رادان ضبط است، رجوع به رادان شود، (نزهه القلوب چ اروپا مقالۀ ثالثه ص 51)
در نزهه القلوب رازنان نام دهی جزء بخش قهاب اصفهان آمده است، با نسخۀ بدل: رازان، اما در فرهنگ جغرافیایی ایران (ج 10) رادان ضبط است، رجوع به رادان شود، (نزهه القلوب چ اروپا مقالۀ ثالثه ص 51)
پارسی تازی گشته اشنان از گیاهان درختچه ایست از تیره اسفناجیان که خاص نواحی گرم و کویری است و گاه در سواحل دریای شور میروید. دارای برگهای متناوب با گلهای منفرد و یا دوتایی (دوقلو) اشنون اشنوم اشنیان بلار بلال
پارسی تازی گشته اشنان از گیاهان درختچه ایست از تیره اسفناجیان که خاص نواحی گرم و کویری است و گاه در سواحل دریای شور میروید. دارای برگهای متناوب با گلهای منفرد و یا دوتایی (دوقلو) اشنون اشنوم اشنیان بلار بلال