ممال امام: گفت امت مشورت با که کنیم انبیا گفتند با عقل امیم. مولوی (مثنوی). آفتابا با چو تو قبله و امیم شب پرستی ّ و خفاشی می کنیم. مولوی (مثنوی). و رجوع به امام شود
ممال امام: گفت امت مشورت با که کنیم انبیا گفتند با عقل امیم. مولوی (مثنوی). آفتابا با چو تو قبله وْ امیم شب پرستی ّ و خفاشی می کنیم. مولوی (مثنوی). و رجوع به امام شود
رودخانه ای است بسیار بزرگ، (برهان قاطع) (آنندراج)، نام رودخانه ای است بس بزرگ، (فرهنگ جهانگیری) : ز جود چون چه زمزم ز پای اسماعیل پدید شد ز کفش بحر قلزم و زامیم، سوزنی، و رجوع به فرهنگ جانسن انگلیسی و نیز رجوع به زادمیم شود
رودخانه ای است بسیار بزرگ، (برهان قاطع) (آنندراج)، نام رودخانه ای است بس بزرگ، (فرهنگ جهانگیری) : ز جود چون چه زمزم ز پای اسماعیل پدید شد ز کفش بحر قلزم و زامیم، سوزنی، و رجوع به فرهنگ جانسن انگلیسی و نیز رجوع به زادمیم شود
نام قریه ای از قراء مصر. (ابن الندیم). شهریست بصعید مصر، در اقلیم دوم، طول آن 54 و عرض آن 24 درجه و 50 دقیقه است و آن شهریست قدیم واقع بر ساحل نیل و در سمت مغرب آن کوهی است کوچک که هرکس بدان گوش دارد خریر آب شنود چنانکه گوئی کلام انسان است ولی نداند چیست و در آنجا عجائب کثیره و قدیمه است از جمله برابی و غیرها، و برابی ابنیه ای عجیبه است و در آن تماثیل و صوری در باب بانی آن اختلاف است و اشهر آنست که در ایام ملکه دلوکه صاحبۀ حائطالعجوز بنا شده است. (معجم البلدان). شهریست (بمصر) بر کران نیل بر مغرب وی نهاده آبادان و خرّم و با نعمت بسیار و اندروی درخت آبنوس است بسیار. (حدود العالم). و رجوع به ضمیمۀ معجم البلدان ص 165 و عیون الانباء ج 1 ص 17 و مجمل التواریخ والقصص ص 479 و تاریخ الحکمای قفطی ص 185 والجماهر بیرونی ص 166 و رحلۀ ابن بطوطه و ابن جبیر و قاموس الاعلام ترکی شود.
نام قریه ای از قراء مصر. (ابن الندیم). شهریست بصعید مصر، در اقلیم دوم، طول آن 54 و عرض آن 24 درجه و 50 دقیقه است و آن شهریست قدیم واقع بر ساحل نیل و در سمت مغرب آن کوهی است کوچک که هرکس بدان گوش دارد خریر آب شنود چنانکه گوئی کلام انسان است ولی نداند چیست و در آنجا عجائب کثیره و قدیمه است از جمله برابی و غیرها، و برابی ابنیه ای عجیبه است و در آن تماثیل و صوری در باب بانی آن اختلاف است و اشهر آنست که در ایام ملکه دَلوکه صاحبۀ حائطالعجوز بنا شده است. (معجم البلدان). شهریست (بمصر) بر کران نیل بر مغرب وی نهاده آبادان و خرّم و با نعمت بسیار و اندروی درخت آبنوس است بسیار. (حدود العالم). و رجوع به ضمیمۀ معجم البلدان ص 165 و عیون الانباء ج 1 ص 17 و مجمل التواریخ والقصص ص 479 و تاریخ الحکمای قفطی ص 185 والجماهر بیرونی ص 166 و رحلۀ ابن بطوطه و ابن جبیر و قاموس الاعلام ترکی شود.
خلیج ازمید، خلیج باریک و درازیست در انتهای شرقی بحر مرمره که به اندرون خطۀ قوجه ایلی کشیده شده این خلیج تا خلیج کوچکی که بواسطۀ بحر مرمره در بین بوزبرونی و استانبول تشکیل میشود امتداد نمی یابد بلکه از محاذات دو دماغۀ واقع در جنوب غربی کبزه و شمال شرقی یالوه آغاز کرده و تقریباً در 18 هزارگزی مشرق طاوشانجی و وارمه دو زبانه از طرفین احداث و درنتیجه بسیار باریک میشود و بتدریج توسعه یافته خلیج دیگری در داخل بوجود می آورد و باز در امتداد 28 هزارگز در نتیجۀ باریک شدن سواحل خویش خلیج سومی احداث می کند که طول و عرض آن به 7 هزارگز بالغ می شود. و شهر ازمید در ساحل شمال شرقی همین خلیج واقع است و خلیج ازمید سه خلیج تودرتو تولید می کند که دارای 50 هزارگز طول است و عرض آن در پهن ترین نقاط از 10 هزارگزتجاوز نمی کند. جهت غربی این خلیج مسدود نیست و در دو محل تنگه دارد ولی از دخول امواج لدوس به ازمید نمیتواند ممانعت کند و موقع لنگرگاه ندارد بهمین لحاظ ازمید بلنگرگاهی مصنوعی محتاج است. در امتداد ساحل شمالی خلیج، خط آهن ازمید است. (قاموس الاعلام ترکی)
خلیج ازمید، خلیج باریک و درازیست در انتهای شرقی بحر مرمره که به اندرون خطۀ قوجه ایلی کشیده شده این خلیج تا خلیج کوچکی که بواسطۀ بحر مرمره در بین بوزبرونی و استانبول تشکیل میشود امتداد نمی یابد بلکه از محاذات دو دماغۀ واقع در جنوب غربی کبزه و شمال شرقی یالوه آغاز کرده و تقریباً در 18 هزارگزی مشرق طاوشانجی و وارمه دو زبانه از طرفین احداث و درنتیجه بسیار باریک میشود و بتدریج توسعه یافته خلیج دیگری در داخل بوجود می آورد و باز در امتداد 28 هزارگز در نتیجۀ باریک شدن سواحل خویش خلیج سومی احداث می کند که طول و عرض آن به 7 هزارگز بالغ می شود. و شهر ازمید در ساحل شمال شرقی همین خلیج واقع است و خلیج ازمید سه خلیج تودرتو تولید می کند که دارای 50 هزارگز طول است و عرض آن در پهن ترین نقاط از 10 هزارگزتجاوز نمی کند. جهت غربی این خلیج مسدود نیست و در دو محل تنگه دارد ولی از دخول امواج لدوس به ازمید نمیتواند ممانعت کند و موقع لنگرگاه ندارد بهمین لحاظ ازمید بلنگرگاهی مصنوعی محتاج است. در امتداد ساحل شمالی خلیج، خط آهن ازمید است. (قاموس الاعلام ترکی)
خلیج ازمیر، خلیج بزرگیست در مشرق بحرالجزائر در داخل خشکی، و تشکیل چندین خلیج کوچک داخلی دهد. دهانۀ آن در طرف شمال باز ولی جهت غربی آن با دماغۀ قره برون مسدود است و این دماغه ای است که از شبه جزیره کلازومن مجزا شده مقابل جزیره ساقز بسوی شمال امتداد می یابد و مدخل آن بین همین دماغۀ قره برون و دماغۀ مقابل آن موسوم به فوچه بزولی واقع شده و در اثنای امتداد خود خلیج دیگری تشکیل دهد. این خلیج دوم در اندرون جزیره بزرگ و چند جزیره کوچک جای گرفته است و شبه جزیره کلازومن هم در جهت جنوب غربی جزائرکوچک قرار دارد. در انتهای جنوب شرقی خلیج بزرگ برابر مصب رود کدیز، دهانۀ خلیج دیگری وجود دارد که ازجانب مغرب بسوی مشرق امتداد یافته است و شهر ازمیر در انتهای آن واقع است، خلیج ازمیر پیچ و خمهای بسیار دارد و گرداگرد آن محاط بجبال میباشد و این وضع برای سیر سفاین بسیار مناسب و حائز اهمیت است. طول این خلیج به پنجاه هزارگز و عرض وی در محل اوسع به بیست هزارگز بالغ شود اما طول خلیج داخلی قریب بیست و عرضش نزدیک به پنج هزار گز است. (قاموس الاعلام ترکی)
خلیج ازمیر، خلیج بزرگیست در مشرق بحرالجزائر در داخل خشکی، و تشکیل چندین خلیج کوچک داخلی دهد. دهانۀ آن در طرف شمال باز ولی جهت غربی آن با دماغۀ قره برون مسدود است و این دماغه ای است که از شبه جزیره کلازومن مجزا شده مقابل جزیره ساقز بسوی شمال امتداد می یابد و مدخل آن بین همین دماغۀ قره برون و دماغۀ مقابل آن موسوم به فوچه بزولی واقع شده و در اثنای امتداد خود خلیج دیگری تشکیل دهد. این خلیج دوم در اندرون جزیره بزرگ و چند جزیره کوچک جای گرفته است و شبه جزیره کلازومن هم در جهت جنوب غربی جزائرکوچک قرار دارد. در انتهای جنوب شرقی خلیج بزرگ برابر مصب رود کدیز، دهانۀ خلیج دیگری وجود دارد که ازجانب مغرب بسوی مشرق امتداد یافته است و شهر ازمیر در انتهای آن واقع است، خلیج ازمیر پیچ و خمهای بسیار دارد و گرداگرد آن محاط بجبال میباشد و این وضع برای سیر سفاین بسیار مناسب و حائز اهمیت است. طول این خلیج به پنجاه هزارگز و عرض وی در محل اوسع به بیست هزارگز بالغ شود اما طول خلیج داخلی قریب بیست و عرضش نزدیک به پنج هزار گز است. (قاموس الاعلام ترکی)
لفظی عبرانی بمعنی سرخ، این بلاد را بنام ادوم یعنی عیسوبن اسحاق چنین خواندند (رجوع بمادۀ قبل شود) و قبلاً این موضع را جبل سعیر مینامیدند منسوب بسعیر جد حوریین و معنی سعیر دارای زمین دشوار است (بمناسبت اراضی وعر آن). و از توراه مستفاد میشود که این بلاد واقع در طریقی هستند که بنی اسرائیل آنرا طی کرده اند از شبه جزیره سینا تا قادش برنیع و از آنجا تا ایله یعنی جانب شرقی وادی العربه الکبیر و بجنوب تا ایله که در جانب شمالی خلیج ایله است ممتد شود. رجوع به ضمیمۀ معجم البلدان و ادم و ایران باستان ص 191 (ادومیان) شود. ادوم در کتاب اشعیا 34: 5 و 6ذکر شده. حدود جنوبی آن از دریای مرداب تا خلیج عقبه و غربی آن از وادی عربه تا دشت عربستان که در شرق واقع است میباشد. طول آن صد و عرضش بیست میل بود و چندی بعد ادومیان قدری از فلسطین جنوبی و حوالی عربستان پطریه را متصرف شدند. (کتاب حزقیل 3: 15 و مکابیان 5:65 و مرقس 3:8) ادوم ادلی دارای کوهستان بسیار ناهمواریست که بزرگترین آنها سه هزار قدم مرتفع و در ضمن سلسلۀ کوههای آهک و سرحد دشت عربستان است که دهنه اش متدرجاً به آن متصل میشود. دامنۀ تپه های سنگ آهک از طرف مغرب بوادی عربه منتهی میگردد و سلسلۀ وسطی از سنگ سماق است که ریگهای متحجره روی آنرا پوشیده، تپه های سراشیب و وادیهای گود در اینجا بسیارند و قسمتی که دارای ریگهای متحجره است صاحب الوان مختلفۀ زرد و میخکی و کبود و بنفش و قهوه ای میباشد. چون رنگ سرخ سیر در اینجا بیش از سایر رنگها یافت می شود از این جهت لفظ ادوم از سرخی منقول شده بدینجا داده شد. خلاصه خاکش حاصلخیز و بر وادیها و ارتفاعات مسطحه اش علفها و گلها و درختان بسیار میروید و از چشمه سار زیادی که در آنجا یافت میشود پرورش مییابند (سفر پیدایش 27:39 سفر اعداد 20:17). غلاّت اینجا را فلاحین و رعایای بدوی بعمل می آورند. بصراه و ایلت و معون و عیصون حابر از شهرهای اعظم این مملکت اند که بصره پایتخت سابق وسیلۀ پایتخت لاحقش بوده حالا آن مملکت به دو ولایت قسمت میشود شمالی را جبال که احتمال میرود گیبال قدیم باشد و جنوبی را ایشرا گویند نبوتهائی که از انهدام ادوم خبر داده اند بطور عجیب تکمیل یافته اند چنانکه همه سیاحان و مسافران آنجا نیز شهادت داده اند. (ارمیا 49:7- 22 حزقیال 25: 12- 14 و 35: 3- 15). در این مملکت آثار شهرهای چند دیده میشود و دهات معدودی نیز دارد که ساکنین آنها فلاّح و بعمل شیار مشغولند و طوایف سلحشور بدوی همواره در این مملکت عبورو مرور دارند. و بموافق سفر پیدایش 14:6 اولاً حوریان که نسب به سیعیر رسانند در مغارهای این ملکت سکونت داشته اند و اسم جد خود سیعیر را بر آن کوهها گذارده کوه سیعیر گویند یعنی ناهموار و سخت (سفر پیدایش 36: 2- 30) بنابراین بملاحظۀ کثرت مغاره های طرف جنوب ادوم میتوان گفت که حوریان مغاره نشین بوده اند. و موافق سفر پیدایش 32:3 و 36:1 و 8 و 9 و سفر تثنیه 2:5 و 12 و 22 عیسو ایشان را از آنجا راند احتمال میرود که امراء ادوم خیلی شبیه بمشایخ بدوی حالیه و کلیهً در تحت تسلط و اقتدار سلطان یا امیری بوده اند. (سفر پیدایش 36:31- 43، حزقیال 15:15، سفر اعداد 20:14). و چون بسبب کار یعقوب یعنی خریدن حق بکوریت عیسو نهال دشمنی و خلاف در میان این دو برادر نمو نمود لهذا در اولاد و احفاد ایشان ثمرۀ نفاق را بار آورد. و بدین لحاظ چون اسرائیلیان بطرف جنوب نزدیک شدند و خواستند که بسلامتی از ادوم عبور نمایند ادومیان را کام از چاشنی ثمرۀ آن نهال خلاف تلخ بوده مانع شدند. (سفراعداد 20:14- 21) لکن بعد از آن اجازت دادند. (سفرتثنیه 2:28 و 29). بنابراین اسرائیلیان مأمور شدندکه رشتۀ دوستی را با ایشان محکم نمایند. (سفر تثنیه 2:4- 7 و 23: 7). و جنگهائی که در ایام بعد با ایشان کردند در جای خود از جملۀ ضروریات بود چنانکه شاؤل با ایشان جنگید (کتاب اوّل سموئیل 14: 47) و داود نیز بر ایشان دست یافت (کتاب دوم سموئیل 8:14 و اول پادشاهان 11:15 و اول تواریخ ایام 18:11- 13). ونبوت اسحق که در سفر پیدایش 27:29 است و درباره عیسو فرموده تکمیل یافته ادومیان به سرکردگی هدد به سلیمان یاغی شدند. (اول پادشاهان 11: 14- 22) لکن اسرائیلیان را بر ضد یهودا امداد کردند (دوم پادشاهان 3). و با دشمنان دیگر یهودا که بر ضد یهوشافاط بودند همدست شدند اما اعجازاً هزیمت یافته (دوم تواریخ 20:14- 29) مطیع یهودا شدند (اول پادشاهان 22: 47). این طایفه در سلطنت یهورام استقلال خود را ظاهر نمودند (دوم پادشاهان 8:20- 22 و دوم تواریخ 25:10 و 12) ودر بت پرستی ایشان درآمد (آیۀ 14 و 20). و در ایام یهواحاز بر یهودا غالب آمده (دوم تواریخ 28:17) بخت النصر را بر ضد اورشلیم تحریک نمودند (مزامیر 137: 7). تنبیهات ظلم و مکافات جور ایشان بارها بتوسط یوئیل و ارمیا و عاموص و حزقیل و عوبدیای نبی گفته شد. (یوئیل 3: 19 عاموس 1: 11 ارمیا 49: 17 حزقیال 25: 12- 14 و 35). و بر حسب قول یوسفون بخت النصر بعد از گرفتن اورشلیم تمام ممالک حوالی یهودا را زبون و زیردست ساخت لکن ایشان را به اسیری نبرد. (ارمیا 27:1- 11 ملاکی 1:3 و 4). بالاخره ادومیان قسمت جنوبی یهودا را بتصرف درآوردند و نباثیان که اولاد نبایوث بن اسماعیل بودند در ملک خاص ادومیان یعنی کوه سیعیر جانشین ایشان گردیدند. (پیدایش 25:13) و بدینطور ولایت مابین درۀ عربه و بحرالاوسط از ایلاث تا الوثر و پولس که بشمال حبرون واقع است به ادومیه مسمی شد و نباثیان در ادومیۀ اصلی عربستان پطریه را تأسیس نمودند و بالاستقلال سکونت ورزیده صاحب سلطان و سپاه و حکمران گردیدند که بعضی از ایشان به اریتاس ملقب بودند (دوم قرنتیا 11:32). در این وقت یهودای مکابیوس که در آن حوالی دم استقلال میزد بر ادومیان حقیقی که در جنوب یهوداواقع بودند دست یافته ایشان را خراج گذار خود گردانید و یوحنای هرکانوس در سنۀ 130قبل از میلاد ایشان را بر تهود مجبور ساخت. خلاصه ای از جملۀ معارف و مشاهیر این طایفه یکی انتی پیطر است که در سنۀ 47 قبل از میلاد بر یهودیه و آن صفحات حکومت داشت و دیگر هیرودیس اعظم است که پسر انتی پیطر بود و قبل از آنکه تیطس اورشلیم را محاصره نماید بنی یهودا 20 هزار تن از ادومیان را برای محافظت بدانجا دعوت نمودند لکن ادومیان این فرصت راغنیمت شمرده عوض محافظت خود به قتل و غارت دست گذاردند. علی الجمله در این هنگام رومیان به سرکردگی تریجان در سال 105 میلادی بر ادوم دست یافتند و این مطلب سبب پیش رفت تجارت و ترقی دولت و ثروت آنجا گردید و راه ها بجهه ترقی تجارت ساخته ادومیان با هندوستان و ایران و لونت معامله پیدا نمودند بالجمله در پطریه هیاکل و عمارات و مقابر پله های عجیبی در صخره های کوه حجاری شده بود و چون نهال تازۀ دین مسیحی در این شهر غرس شد پطریه صاحب اسقوف و خلیفه گردید اما ادومیه از آن وقت تا زمانی که به دست اسلامیان مفتوح گشت متدرجاً رو به تنزل نهاده همواره شهرهایش بموافق نبوت خراب شد. و چون مبشران مسیحی به پطریه رفتند آنجا را به وادی موسی ملقب نمودند و فعلاً در میان اعراب معروف است. اول سیّاحی که در 1812 میلادی به ادومیه رفت برک هارد بود. اعراب بدوی و سلحشور این مملکت همواره بر ضد یکدیگرند و حتی الامکان از هر سیّاحی که از آن مملکت عبور و مرور کند نقدی خواهند گرفت بدین واسطه عمل حفاری آنجا بسیار مشکل است با وجود این بسیاری بعد از سیّاح فوق بدانجا رفته اند. (قاموس کتاب مقدس، ذیل ادومیه)
لفظی عبرانی بمعنی سرخ، این بلاد را بنام ادوم یعنی عیسوبن اسحاق چنین خواندند (رجوع بمادۀ قبل شود) و قبلاً این موضع را جبل سعیر مینامیدند منسوب بسعیر جد حوریین و معنی سعیر دارای زمین دشوار است (بمناسبت اراضی وعر آن). و از توراه مستفاد میشود که این بلاد واقع در طریقی هستند که بنی اسرائیل آنرا طی کرده اند از شبه جزیره سینا تا قادش برنیع و از آنجا تا ایله یعنی جانب شرقی وادی العربه الکبیر و بجنوب تا ایله که در جانب شمالی خلیج ایله است ممتد شود. رجوع به ضمیمۀ معجم البلدان و اِدُم و ایران باستان ص 191 (ادومیان) شود. ادوم در کتاب اشعیا 34: 5 و 6ذکر شده. حدود جنوبی آن از دریای مرداب تا خلیج عقبه و غربی آن از وادی عربه تا دشت عربستان که در شرق واقع است میباشد. طول آن صد و عرضش بیست میل بود و چندی بعد ادومیان قدری از فلسطین جنوبی و حوالی عربستان پطریه را متصرف شدند. (کتاب حزقیل 3: 15 و مکابیان 5:65 و مرقس 3:8) ادوم ادلی دارای کوهستان بسیار ناهمواریست که بزرگترین آنها سه هزار قدم مرتفع و در ضمن سلسلۀ کوههای آهک و سرحد دشت عربستان است که دهنه اش متدرجاً به آن متصل میشود. دامنۀ تپه های سنگ آهک از طرف مغرب بوادی عربه منتهی میگردد و سلسلۀ وسطی از سنگ سماق است که ریگهای متحجره روی آنرا پوشیده، تپه های سراشیب و وادیهای گود در اینجا بسیارند و قسمتی که دارای ریگهای متحجره است صاحب الوان مختلفۀ زرد و میخکی و کبود و بنفش و قهوه ای میباشد. چون رنگ سرخ سیر در اینجا بیش از سایر رنگها یافت می شود از این جهت لفظ ادوم از سرخی منقول شده بدینجا داده شد. خلاصه خاکش حاصلخیز و بر وادیها و ارتفاعات مسطحه اش علفها و گلها و درختان بسیار میروید و از چشمه سار زیادی که در آنجا یافت میشود پرورش مییابند (سفر پیدایش 27:39 سفر اعداد 20:17). غلاّت اینجا را فلاحین و رعایای بدوی بعمل می آورند. بصراه و ایلت و معون و عیصون حابر از شهرهای اعظم این مملکت اند که بصره پایتخت سابق وسیلۀ پایتخت لاحقش بوده حالا آن مملکت به دو ولایت قسمت میشود شمالی را جبال که احتمال میرود گیبال قدیم باشد و جنوبی را ایشرا گویند نبوتهائی که از انهدام ادوم خبر داده اند بطور عجیب تکمیل یافته اند چنانکه همه سیاحان و مسافران آنجا نیز شهادت داده اند. (ارمیا 49:7- 22 حزقیال 25: 12- 14 و 35: 3- 15). در این مملکت آثار شهرهای چند دیده میشود و دهات معدودی نیز دارد که ساکنین آنها فلاّح و بعمل شیار مشغولند و طوایف سلحشور بدوی همواره در این مملکت عبورو مرور دارند. و بموافق سفر پیدایش 14:6 اولاً حوریان که نسب به سیعیر رسانند در مغارهای این ملکت سکونت داشته اند و اسم جد خود سیعیر را بر آن کوهها گذارده کوه سیعیر گویند یعنی ناهموار و سخت (سفر پیدایش 36: 2- 30) بنابراین بملاحظۀ کثرت مغاره های طرف جنوب ادوم میتوان گفت که حوریان مغاره نشین بوده اند. و موافق سفر پیدایش 32:3 و 36:1 و 8 و 9 و سفر تثنیه 2:5 و 12 و 22 عیسو ایشان را از آنجا راند احتمال میرود که امراء ادوم خیلی شبیه بمشایخ بدوی حالیه و کلیهً در تحت تسلط و اقتدار سلطان یا امیری بوده اند. (سفر پیدایش 36:31- 43، حزقیال 15:15، سفر اعداد 20:14). و چون بسبب کار یعقوب یعنی خریدن حق بکوریت عیسو نهال دشمنی و خلاف در میان این دو برادر نمو نمود لهذا در اولاد و احفاد ایشان ثمرۀ نفاق را بار آورد. و بدین لحاظ چون اسرائیلیان بطرف جنوب نزدیک شدند و خواستند که بسلامتی از ادوم عبور نمایند ادومیان را کام از چاشنی ثمرۀ آن نهال خلاف تلخ بوده مانع شدند. (سفراعداد 20:14- 21) لکن بعد از آن اجازت دادند. (سفرتثنیه 2:28 و 29). بنابراین اسرائیلیان مأمور شدندکه رشتۀ دوستی را با ایشان محکم نمایند. (سفر تثنیه 2:4- 7 و 23: 7). و جنگهائی که در ایام بعد با ایشان کردند در جای خود از جملۀ ضروریات بود چنانکه شاؤل با ایشان جنگید (کتاب اوّل سموئیل 14: 47) و داود نیز بر ایشان دست یافت (کتاب دوم سموئیل 8:14 و اول پادشاهان 11:15 و اول تواریخ ایام 18:11- 13). ونبوت اسحق که در سفر پیدایش 27:29 است و درباره عیسو فرموده تکمیل یافته ادومیان به سرکردگی هدد به سلیمان یاغی شدند. (اول پادشاهان 11: 14- 22) لکن اسرائیلیان را بر ضد یهودا امداد کردند (دوم پادشاهان 3). و با دشمنان دیگر یهودا که بر ضد یهوشافاط بودند همدست شدند اما اعجازاً هزیمت یافته (دوم تواریخ 20:14- 29) مطیع یهودا شدند (اول پادشاهان 22: 47). این طایفه در سلطنت یهورام استقلال خود را ظاهر نمودند (دوم پادشاهان 8:20- 22 و دوم تواریخ 25:10 و 12) ودر بت پرستی ایشان درآمد (آیۀ 14 و 20). و در ایام یهواحاز بر یهودا غالب آمده (دوم تواریخ 28:17) بخت النصر را بر ضد اورشلیم تحریک نمودند (مزامیر 137: 7). تنبیهات ظلم و مکافات جور ایشان بارها بتوسط یوئیل و ارمیا و عاموص و حزقیل و عوبدیای نبی گفته شد. (یوئیل 3: 19 عاموس 1: 11 ارمیا 49: 17 حزقیال 25: 12- 14 و 35). و بر حسب قول یوسفون بخت النصر بعد از گرفتن اورشلیم تمام ممالک حوالی یهودا را زبون و زیردست ساخت لکن ایشان را به اسیری نبرد. (ارمیا 27:1- 11 ملاکی 1:3 و 4). بالاخره ادومیان قسمت جنوبی یهودا را بتصرف درآوردند و نباثیان که اولاد نبایوث بن اسماعیل بودند در ملک خاص ادومیان یعنی کوه سیعیر جانشین ایشان گردیدند. (پیدایش 25:13) و بدینطور ولایت مابین درۀ عربه و بحرالاوسط از ایلاث تا الوثر و پولس که بشمال حبرون واقع است به ادومیه مسمی شد و نباثیان در ادومیۀ اصلی عربستان پطریه را تأسیس نمودند و بالاستقلال سکونت ورزیده صاحب سلطان و سپاه و حکمران گردیدند که بعضی از ایشان به اریتاس ملقب بودند (دوم قرنتیا 11:32). در این وقت یهودای مکابیوس که در آن حوالی دم استقلال میزد بر ادومیان حقیقی که در جنوب یهوداواقع بودند دست یافته ایشان را خراج گذار خود گردانید و یوحنای هرکانوس در سنۀ 130قبل از میلاد ایشان را بر تهود مجبور ساخت. خلاصه ای از جملۀ معارف و مشاهیر این طایفه یکی انتی پیطر است که در سنۀ 47 قبل از میلاد بر یهودیه و آن صفحات حکومت داشت و دیگر هیرودیس اعظم است که پسر انتی پیطر بود و قبل از آنکه تیطس اورشلیم را محاصره نماید بنی یهودا 20 هزار تن از ادومیان را برای محافظت بدانجا دعوت نمودند لکن ادومیان این فرصت راغنیمت شمرده عوض محافظت خود به قتل و غارت دست گذاردند. علی الجمله در این هنگام رومیان به سرکردگی تریجان در سال 105 میلادی بر ادوم دست یافتند و این مطلب سبب پیش رفت تجارت و ترقی دولت و ثروت آنجا گردید و راه ها بجهه ترقی تجارت ساخته ادومیان با هندوستان و ایران و لونت معامله پیدا نمودند بالجمله در پطریه هیاکل و عمارات و مقابر پله های عجیبی در صخره های کوه حجاری شده بود و چون نهال تازۀ دین مسیحی در این شهر غرس شد پطریه صاحب اسقوف و خلیفه گردید اما ادومیه از آن وقت تا زمانی که به دست اسلامیان مفتوح گشت متدرجاً رو به تنزل نهاده همواره شهرهایش بموافق نبوت خراب شد. و چون مبشران مسیحی به پطریه رفتند آنجا را به وادی موسی ملقب نمودند و فعلاً در میان اعراب معروف است. اول سیّاحی که در 1812 میلادی به ادومیه رفت برک هارد بود. اعراب بدوی و سلحشور این مملکت همواره بر ضد یکدیگرند و حتی الامکان از هر سیّاحی که از آن مملکت عبور و مرور کند نقدی خواهند گرفت بدین واسطه عمل حفاری آنجا بسیار مشکل است با وجود این بسیاری بعد از سیّاح فوق بدانجا رفته اند. (قاموس کتاب مقدس، ذیل ادومیه)