جدول جو
جدول جو

معنی ازمول - جستجوی لغت در جدول جو

ازمول
(اِ مَ / اُ)
آهو و گوزن بانگ کننده. (منتهی الارب). بز کوهی بانگ کننده. (مهذب الاسماء). بز کوهی آوازکننده. ازموله
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ مَ لَ / اُ لَ)
آهو و گوزن بانگ کننده. (منتهی الارب). ازمول، بالابردن. (منتهی الارب). تصعید. (از قطر المحیط) ، بازداشتن کسی را. (منتهی الارب). حقن. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نشگرده. (تفلیسی) (مهذب الاسماء). نشگردۀ کفشگران که بدان چرم تراشند. (منتهی الارب). و بهندی آنرا ((راپنی)) گویند. (غیاث اللغات). شفره. شفرهالاسکاف. (قطر المحیط). محذی. ج، ازامیل. (مهذب الاسماء).
لغت نامه دهخدا
(اَ زِمْ مو)
زبّوج. زیتون
لغت نامه دهخدا
(گُ اَ کَ)
درپوشیدن جامه را و پیچیده شدن بدان. (منتهی الارب). ازملال
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ناحیه ایست در یمن در شعر سلمی بن مقعد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
سخت. ج، ازل
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
آواز. (منتهی الارب) (مؤید الفضلاء) (برهان) (جهانگیری). خروش. آوا.
لغت نامه دهخدا
نشگرده: ابزاری است که کفشگران و شیرازه بندان و پوسته گران با آن چرم را می برند و می تراشند اسکنه گزن
فرهنگ لغت هوشیار
اتاق بزرگ
فرهنگ گویش مازندرانی
کنایه از آدم حقه باز
فرهنگ گویش مازندرانی