جدول جو
جدول جو

معنی ازحاف - جستجوی لغت در جدول جو

ازحاف
مانده شدن
تصویری از ازحاف
تصویر ازحاف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اتحاف
تصویر اتحاف
تحفه دادن، تحفه فرستادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجحاف
تصویر اجحاف
کار بر کسی تنگ گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
دروغ سخنی، شتابانیدن، برون افکندن ستور کسی، کشتن، بیرون بردن، خوارداشت، بدگرایی، زبون کشی خسته کشی: خسته را کشتن، شگفتیدن، به شگفت آوردن، خوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازلاف
تصویر ازلاف
نزدیک کردن، گردکردن، بایستگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازفاف
تصویر ازفاف
به گردک فرستادن (گردک هم آوای خرسک حجله زفاف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازغاف
تصویر ازغاف
جمع زغفه، زره های نیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازعاف
تصویر ازعاف
خسته کشتن خسته را کشتن زبونکشی زخمی را کشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازدحاف
تصویر ازدحاف
به سوی کسی رفتن گرایش چمیدن گام سنگین برداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصحاف
تصویر اصحاف
برگ برگ گرد آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجحاف
تصویر اجحاف
زورگویی کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقحاف
تصویر اقحاف
جمع قحف، کاسه سرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الحاف
تصویر الحاف
گزافیدن، زیان رسانیدن، دامن کشان رفتن، دواج (لحاف) دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انحاف
تصویر انحاف
لاغر کر دن سست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجحاف
تصویر اجحاف
ستم کردن، تعدی و زیاده روی کردن، از حد اعتدال تجاوز کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتحاف
تصویر اتحاف
((اِ))
تحفه دادن، ارمغان فرستادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجحاف
تصویر اجحاف
((اِ))
ستم کردن، تعدی کردن، کار بر کسی تنگ گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتحاف
تصویر اتحاف
چیزی به عنوان تحفه و ارمغان به کسی دادن، تحفه دادن، تحفه فرستادن
فرهنگ فارسی عمید
بهر جزی جزاندن یا دگرگون کردن بهرهای درست خزنده تغییری که به اجزای سالم اصلی داده باشند تا اجزای فرعی غیر سالم از آن منشعب شود. آن جزو را که از تغییر حاصل شده مزاحف گویند جمع زحافات
فرهنگ لغت هوشیار
((زِ))
هر تغییری در اصول افاعیل عروضی با کاستن یا اضافه کردن یک یا چند حرف
فرهنگ فارسی معین
در علم عروض هر تغییری در اصول افاعیل عروضی با افزودن یا کاستن یک یا چند حرف
فرهنگ فارسی عمید