جدول جو
جدول جو

معنی ازجاه - جستجوی لغت در جدول جو

ازجاه(اَ)
قریه ای است از قرای خابران از نواحی سرخس. و یاقوت گوید گروهی از متأخرین بدان منسوبند. (معجم البلدان) (مرآت البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ)
منسوب به ازجاه. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(کَ وَ / وِ کَ / کِ)
سپس گذاشتن کار را از وقت آن. (منتهی الارب). واپس بردن. (زوزنی). پس انداختن کاری از وقت خود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ زجل. حراره ها. تصنیف ها. قول ها
لغت نامه دهخدا
آهن در بن نیزه کردن. زج ّ در نیزه کردن. آهن را در بن نیزه درآوردن. (ازمنتهی الارب). زج کردن نیزه. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
راندن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). پیش راندن. نرم راندن (منتهی الارب) ، چنانکه باد ابر راو گاو گوسالۀ خود را: الریح تزجی السحاب و البقر تزجی ولدها، ای تسوقه.
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بزرگ گردانیدن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، خداوند جاه کردن، (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی)، صلح کردن میان قوم، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، (از ’ی دع’) واجب کردن حج را بر خود به تطیب زعفران بجهت احرام، یقال: ایدع الحج علی نفسه اذا اوجبه، (منتهی الارب)، واجب گردانیدن حج بر خود، (ناظم الاطباء)، واجب کردن، (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَ زَ)
متوجه شدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، روی دادن. سنوح
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دیهی است از نواحی بسطام در قومس. (از انساب سمعانی) (از معجم البلدان ج 4) (از لباب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
مزجات. مؤنث مزجی. چیز اندک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : بضاعه مزجاه، أی قلیلهٌ. (از منتهی الارب) (اقرب الموارد). مؤنث مزجی ̍. یعنی چیز اندک و بی قدر. (ناظم الاطباء) : فالبضاعه بین أهل العلم مزجاه. (مقدمۀ ابن خلدون ص 7). و رجوع به مزجات و مزجاه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
مزجات. صورتی از مزجاه است در استعمال شعرا به ضرورت قافیه:
برادران را یوسف چو داد گندم و جو
بها گرفت از ایشان بضاعت مزجاه
اگر بضاعت مزجات پشم و پینو بود
نبود گندم و جو نیز جز که تخم و گیاه.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(اِ زَ جَ)
جمع واژۀ ازج
لغت نامه دهخدا
(اَ زِجْ جَ)
تریشه ها. (ابن البیطار)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اتجاه
تصویر اتجاه
روی آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
مزجات در فارسی: در غیاث اللغات آمده که این واژه در آغاز مزجیه بوده که مادینه مزجی است خجاره اندک، کم ارز کم بها
فرهنگ لغت هوشیار