جدول جو
جدول جو

معنی ازال - جستجوی لغت در جدول جو

ازال
(اَ / اِ)
نام مدینۀ صنعا. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا
ازال
دور کردن. ازاله
لغت نامه دهخدا
ازال
خیش، گاوآهن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ازگل
تصویر ازگل
بی تربیت، احمق و خشن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ازالت
تصویر ازالت
ازاله، زایل کردن، از بین بردن، نابود ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ازاله
تصویر ازاله
زایل کردن، از بین بردن، نابود ساختن
فرهنگ فارسی عمید
مرغی باشد پاچه کوتاه وپرستوک مانند، چون بر زمین نشیند، نتواند برخاست، (برهان قاطع) (آنندراج)، و رجوع به فرهنگ شعوری شود
لغت نامه دهخدا
(شِ زْ / زِ)
ازاله. ازالت. دور کردن. (زوزنی) (غیاث اللغات). دور کردن ازجای. (منتهی الارب). تزویل. ازال. زیل. فاتر کردن (فراتر کردن) . (تاج المصادر بیهقی). یعنی دور کردن (چیزی از جائی). (مجمل اللغه).
لغت نامه دهخدا
برابر، جا، روبه روی، برابری برابرانه مقابل برابر روبروی رویاروی قبال، سبب زندگانی یا سبب فراخی عیش و افزونی آن یا به ازاء. عوض بجای. یا در ازاء. بجای عوض بدل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازلال
تصویر ازلال
لغزانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایال
تصویر ایال
بازگشتن، سطبر گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
شوس دادن (شوس منی)، فرو فرستادن، فرود آوردن، درخواست، جمع نزل، خوراکی ها خوردنی ها جمع نزل فرو فرستادن فرود آوردن: انزال کتب آسمانی، انزال منی یا انزال منی. اخراج آب مرد. یا سرعت انزال. زود فرود آمدن آب مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعزال
تصویر اعزال
جمع عزل، مردان بی زینه (زینه سلاح) بی زینگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جزال
تصویر جزال
جمع جزل، هیزم ها هیمه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزال
تصویر آزال
جمع ازل، دیرینگی ها، جمع ازل ازلها دیرینگیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشال
تصویر اشال
اشک چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازعال
تصویر ازعال
شاد گرداندن شاداندن بر کندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازغال
تصویر ازغال
آب ریختن آبگونه ریختن، دانه رسانیدن، خون جهیدن، شیردادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازگل
تصویر ازگل
ازگیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازفل
تصویر ازفل
خشم و تیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازوال
تصویر ازوال
جمع زوال، شگفت آفرینان، شوخمردان، دلیران، چرغان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازاز
تصویر ازاز
درخت کرم دانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازاصل
تصویر ازاصل
ازبن از آغاز از ریشه هچ بن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازام
تصویر ازام
خشکسال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اپال
تصویر اپال
فرانسوی تنکست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازاله
تصویر ازاله
از بین بردن، نابود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
دورکردن راندن، برداشتن از میان برداشتن، نیست گردانیدن، پاک کردن زدودن طرد و دفع کردن دور کردن (از جایی) راندن، زایل کردن محو کردن بر طرف کردن از بین بردن، هک کردن نیست گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازالت
تصویر ازالت
((اِ لَ))
طرد کردن، دور کردن، زایل کردن، از بین بردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ازاله
تصویر ازاله
((اِ لِ))
طرد کردن، دور کردن، زایل کردن، از بین بردن، ازالت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اپال
تصویر اپال
تنکست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ابال
تصویر ابال
شبان، شترچران، شتردار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکال
تصویر اکال
پرخور، شکم باره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آزال
تصویر آزال
دیرینگیها
فرهنگ واژه فارسی سره
پاک سازی، تراشیدن، زایل، زدایش، زدودن، محو، نابود، نیست
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گاوی که برای شخم تربیت شده باشد، رام
فرهنگ گویش مازندرانی