موضعی در مقاطعه ای بهمین نام در ولایت موکیفا از بلاد پرو موقع آن بین 18 درجه و 26 دقیقه ویک ثانیه عرض جنوبی و 70 درجه و 24 دقیقه طول غربی. واقع در 640 میلی جنوب شرقی لیما و 30 میلی جنوب تکنا. بدانجا زلزله های مهیب حادث شده و از آن جمله زلزلۀ سنه 1285 هجری قمری که ضایعات بسیار وارد آورد و 500 تن کشته شد و 12 میلیون ریال خسارت وارد آمد و پس از آن مدی عظیم در دریا پدید آمد و همه کشتی های بزرگ ایالات متحده آمریکا غرق گشت و هیچیک از ملاحان نجات نیافتند و جزایر مجاوره بزیر آب فرورفت. سکنۀ آن به 4000 تن میرسد. رجوع بضمیمۀ معجم البلدان شود
موضعی در مقاطعه ای بهمین نام در ولایت موکیفا از بلاد پرو موقع آن بین 18 درجه و 26 دقیقه ویک ثانیه عرض جنوبی و 70 درجه و 24 دقیقه طول غربی. واقع در 640 میلی جنوب شرقی لیما و 30 میلی جنوب تکنا. بدانجا زلزله های مهیب حادث شده و از آن جمله زلزلۀ سنه 1285 هجری قمری که ضایعات بسیار وارد آورد و 500 تن کشته شد و 12 میلیون ریال خسارت وارد آمد و پس از آن مدی عظیم در دریا پدید آمد و همه کشتی های بزرگ ایالات متحده آمریکا غرق گشت و هیچیک از ملاحان نجات نیافتند و جزایر مجاوره بزیر آب فرورفت. سکنۀ آن به 4000 تن میرسد. رجوع بضمیمۀ معجم البلدان شود
نام چند تن از سلاطین سوئد و دانمارک. 14 تن از اینان در سوئد حکمفرما بوده اند و ترجمه حال هشت کس نخستین مجهول است لذا بترجمه حال شش تن آخری می پردازیم. از سلاطین سوئد: اریک نهم پسر یکی از امرای موسوم به ایوار بود ودر سنۀ 1150 میلادی بسلطنت انتخاب شد او سوئد را با گت متحد ساخت و فنلاند را تسخیر کرد و دین مسیحی را درسوئد رواج داد و پاره ای از قوانین وضع کرد و در سال 1161 میلادی مانیون اریسگون پادشاه دانمارک بسوئد حمله برد و اریک را در اپسال بکشت. سوئدیان او را در زمرۀ شهدا دانند و ذکران او در 18 مه است، اریک دهم نوۀ اریک نهم است که تا سال 1210 میلادی سلطنت کرده است. اریک یازدهم، در سال 1210 میلادی جلوس و در 1216 وفات یافته است. اریک دوازدهم، سوئدیها بر پدرش مانیوس دوم طغیان کرده وی را بتخت نشانیدند در اواخر سلطنت، وی پدر را شریک حکمرانی خود قرارداد و از سال 1344 تا سنۀ 1350 با هم حکومت کردند ولی بعدها کار بنزاع و مخاصمه کشید و در این حال مادر وی او را مسموم ساخت. اریک سیزدهم، پسر دوک پومرانی. مادرش برادرزادۀ مارگارت و والدمار معروف به سمیرامیس شمال بود. از این رو پس از وفات وی در سال 1412 میلادی وارث سلطنت نروژ و دانمارک گردید ولی در جنگ با هولشستین شکست خورد، و در سنۀ 1439 اقتدار خود را از دست داد و پس از ده سال درگذشت. اریک چهاردهم، پسر گوستاو واسۀ چهاردهم بود و خود با دختری فرومایه ازدواج کرده زمام امور مملکت بدست مردی جائر سپرده بود. دو برادر وی ژان و شارل بنای عصیان گذاشتند. او در نتیجه مجبور شد که در سال 1568 حکومت را بژان واگذار کند و او را هم بزندان انداخته در سال 1577 میلادی مقتول ساختند.
نام چند تن از سلاطین سوئد و دانمارک. 14 تن از اینان در سوئد حکمفرما بوده اند و ترجمه حال هشت کس نخستین مجهول است لذا بترجمه حال شش تن آخری می پردازیم. از سلاطین سوئد: اریک نهم پسر یکی از امرای موسوم به ایوار بود ودر سنۀ 1150 میلادی بسلطنت انتخاب شد او سوئد را با گُت متحد ساخت و فنلاند را تسخیر کرد و دین مسیحی را درسوئد رواج داد و پاره ای از قوانین وضع کرد و در سال 1161 میلادی مانیون اریسگون پادشاه دانمارک بسوئد حمله برد و اریک را در اپسال بکشت. سوئدیان او را در زمرۀ شهدا دانند و ذکران او در 18 مه است، اریک دهم نوۀ اریک نهم است که تا سال 1210 میلادی سلطنت کرده است. اریک یازدهم، در سال 1210 میلادی جلوس و در 1216 وفات یافته است. اریک دوازدهم، سوئدیها بر پدرش مانیوس دوم طغیان کرده وی را بتخت نشانیدند در اواخر سلطنت، وی پدر را شریک حکمرانی خود قرارداد و از سال 1344 تا سنۀ 1350 با هم حکومت کردند ولی بعدها کار بنزاع و مخاصمه کشید و در این حال مادر وی او را مسموم ساخت. اریک سیزدهم، پسر دوک پومرانی. مادرش برادرزادۀ مارگارت و والدمار معروف به سمیرامیس شمال بود. از این رو پس از وفات وی در سال 1412 میلادی وارث سلطنت نروژ و دانمارک گردید ولی در جنگ با هولشستین شکست خورد، و در سنۀ 1439 اقتدار خود را از دست داد و پس از ده سال درگذشت. اریک چهاردهم، پسر گوستاو واسۀ چهاردهم بود و خود با دختری فرومایه ازدواج کرده زمام امور مملکت بدست مردی جائر سپرده بود. دو برادر وی ژان و شارل بنای عصیان گذاشتند. او در نتیجه مجبور شد که در سال 1568 حکومت را بژان واگذار کند و او را هم بزندان انداخته در سال 1577 میلادی مقتول ساختند.
کوهی است در بادیه که ذکر او در کلام عرب بسیار آید. نابغه گوید: عفی ذوحسی ً من فرتنی فالفوارع فشطّا أریک فالتّلاع الدّوافع. و ابوعبیده در شرح بیت گوید: اریک وادیی است و ذوحسی ً دربلاد بنی مرّه باشد و در موضع دیگر گوید: اریک جنب نقره است و آن دو اریک است: اسود و احمر که دو کوهند و دیگری گوید اریک کوهی است نزدیک معدن نقره، بخشی از آن محارب و بخش دیگر بنی صادر بنی سلیم راست و آن یکی از خیالات (؟) است که دارای نقره است و بعضی گفته اند اریک بضم اول و فتح ثانی مصغر است (از ابن الاعرابی). شاعری از بنی مره در وصف ناقه گوید: اذا اقبلت قلت مشحونه أطاع لهاالریح قلعاً جفولاً فمرّت بذی خشب غدوهً و جازت فویق اریک اصیلا تخبّط باللیل حزّانه کخبط القوی ّ العزیز الذلیلا. و قول جابر بن حنی ّ التغلبی دال است بر آنکه اریک کوهی است: تصعّد فی بطحاء عرق کأنها ترقّی الی أعلا أریک بسلّم. (معجم البلدان) ، مکان. (منتهی الارب)
کوهی است در بادیه که ذکر او در کلام عرب بسیار آید. نابغه گوید: عَفی ذوحِسی ً من فَرْتَنی فالفوارع ُ فَشَطّا أریک فالتِّلاع ُ الدّوافعُ. و ابوعبیده در شرح بیت گوید: اریک وادیی است و ذوحسی ً دربلاد بنی مُرّه باشد و در موضع دیگر گوید: اریک جنب نقره است و آن دو اریک است: اسود و احمر که دو کوهند و دیگری گوید اریک کوهی است نزدیک معدن نقره، بخشی از آن محارب و بخش دیگر بنی صادر بنی سلیم راست و آن یکی از خیالات (؟) است که دارای نقره است و بعضی گفته اند اریک بضم اول و فتح ثانی مصغر است (از ابن الاعرابی). شاعری از بنی مره در وصف ناقه گوید: اذا اقبلَت ْ قلت َ مشحونه أطاع لهاالریح قلعاً جَفولاً فمَرَّت بذی خُشُب غُدْوهً و جازت ْ فُوَیق َ اُریْک اصیلا تخبّط باللیل حُزّانه کخبط القوی ّ العزیز الذلیلا. و قول جابر بن حُنَی ّ التغلبی دال است بر آنکه اریک کوهی است: تَصَعَّد فی بطحاء عِرق کأنها تَرَقّی الی أعلا أریک بسلّم. (معجم البلدان) ، مکان. (منتهی الارب)
در متن عربی ابن بیطار باریلوماین است و صورت بالا از ترجمه فرانسوی است. ابوالعباس نباتی گوید: گروهی آنرا صریمهالجدی نامیده اند واین درست نیست. در بعض جبال اندلس آن را عینیه و ذات العین نامند. دیسقوریدوس در کتاب چهارم گوید: برخی از مردم آن را سفلنیون خوانده و گروهی این گیاه راقلومانن خوانده اند و آن درخچه ای است بدون شاخه و برگهای خرد و پراکنده دارد که از هر سو برخی بر دیگری احاطه دارند. رنگ آن بسپیدی زند چنانکه در شکل شبیه به برگ گیاهی است که قسوس (ق و و) نامند و نزدیک برگ آن جوانه هایی است که در آنها میوه ای است شبیه میوۀ قسوس چنان پنداری که بر روی برگ قرار دارد و میوۀ آن سخت و چیدن آن دشوار است و این گیاه را ریشه درشتی است و در زمین های زراعتی و مرزها میروید و گاهی گیاه مزبور بدیگر گیاهان نزدیک خود می چسبد و چون میوۀ آن برسد بچینند و درسایه خشک کنند. جالینوس در کتاب هشتم گوید: بزر و برگ این گیاه نافع است. (از مفردات ابن بیطار ج 1 و ترجمه فرانسوی آن ج 2 ص 198). و رجوع به دو کتاب فوق شود. به لغت اندلس بمعنی شبیه بچشم است کسی که آنراضریمهالجدی دانسته بخطا رفته است و بعضی مقلبنون و بعضی فلوماین نیز نامند. ماهیت آن: گیاهی است بی ساق و برگ آن محیط بر آن و مایل به سفیدی شبیه ببرگ لبلاب صغیر و نزدیک برگ آن شعبه ها روییده و برآنها ثمری شبیه بربق و مزغب با رطوبتی بسیار چسبنده که بر جامه و غیر آن هر چه میرسد می چسبد و ثمر آن را جمع نموده در سایه خشک می نمایند و بیخ آن غلیظ و منبت آن عمارات و خرابه ها و شوره زارها و از جمله نباتاتی است که بر آنچه نزدیک آن باشد می پیچد و برگ و تخم آن مستعمل.رجوع به مخزن الادویه صص 129-130 و باریلوماین شود
در متن عربی ابن بیطار باریلوماین است و صورت بالا از ترجمه فرانسوی است. ابوالعباس نباتی گوید: گروهی آنرا صریمهالجدی نامیده اند واین درست نیست. در بعض جبال اندلس آن را عینیه و ذات العین نامند. دیسقوریدوس در کتاب چهارم گوید: برخی از مردم آن را سفلنیون خوانده و گروهی این گیاه راقلومانن خوانده اند و آن درخچه ای است بدون شاخه و برگهای خرد و پراکنده دارد که از هر سو برخی بر دیگری احاطه دارند. رنگ آن بسپیدی زند چنانکه در شکل شبیه به برگ گیاهی است که قسوس (ق َ و و) نامند و نزدیک برگ آن جوانه هایی است که در آنها میوه ای است شبیه میوۀ قسوس چنان پنداری که بر روی برگ قرار دارد و میوۀ آن سخت و چیدن آن دشوار است و این گیاه را ریشه درشتی است و در زمین های زراعتی و مرزها میروید و گاهی گیاه مزبور بدیگر گیاهان نزدیک خود می چسبد و چون میوۀ آن برسد بچینند و درسایه خشک کنند. جالینوس در کتاب هشتم گوید: بزر و برگ این گیاه نافع است. (از مفردات ابن بیطار ج 1 و ترجمه فرانسوی آن ج 2 ص 198). و رجوع به دو کتاب فوق شود. به لغت اندلس بمعنی شبیه بچشم است کسی که آنراضریمهالجدی دانسته بخطا رفته است و بعضی مقلبنون و بعضی فلوماین نیز نامند. ماهیت آن: گیاهی است بی ساق و برگ آن محیط بر آن و مایل به سفیدی شبیه ببرگ لبلاب صغیر و نزدیک برگ آن شعبه ها روییده و برآنها ثمری شبیه بربق و مزغب با رطوبتی بسیار چسبنده که بر جامه و غیر آن هر چه میرسد می چسبد و ثمر آن را جمع نموده در سایه خشک می نمایند و بیخ آن غلیظ و منبت آن عمارات و خرابه ها و شوره زارها و از جمله نباتاتی است که بر آنچه نزدیک آن باشد می پیچد و برگ و تخم آن مستعمل.رجوع به مخزن الادویه صص 129-130 و باریلوماین شود
در اساطیر قدیمۀ یونان نام پسر زهره ربه النوع عشق است و بسبب نیروی بسیار او هیچ پهلوانی در کشتی با وی تاب مقاومت نداشت بجز قهرمان مشهور یونان (هرکول) که وی را مغلوب و مقتول ساخت و او را در پرستشگاه زهره دفن کردند و این معبد درجزیره صقلیه در کوه هرکول که امروز آنرا مونته سان جولیانو نامند، واقع شده است. (قاموس الاعلام ترکی)
در اساطیر قدیمۀ یونان نام پسر زهره ربه النوع عشق است و بسبب نیروی بسیار او هیچ پهلوانی در کشتی با وی تاب مقاومت نداشت بجز قهرمان مشهور یونان (هرکول) که وی را مغلوب و مقتول ساخت و او را در پرستشگاه زهره دفن کردند و این معبد درجزیره صقلیه در کوه هرکول که امروز آنرا مونته سان جولیانو نامند، واقع شده است. (قاموس الاعلام ترکی)
یکی از دو کوه ((اریکتان)). اصمعی گوید اریکه آبی است بنی کعب بن عبدالله بن ابی بکر را قرب عفلان. و ابوزیاد گوید از آبهای بنی ابی بکر بن کلاب است در مغرب حمی ضریه و نخستین موضع مصدق مدینه است. (معجم البلدان)
یکی از دو کوه ((اریکتان)). اصمعی گوید اریکه آبی است بنی کعب بن عبدالله بن ابی بکر را قرب عفلان. و ابوزیاد گوید از آبهای بنی ابی بکر بن کلاب است در مغرب حمی ضریه و نخستین موضع مصدق مدینه است. (معجم البلدان)
دهی است از دهستان میانرود سفلی بخش نور شهرستان آمل. که در11 هزارگزی باختر آمل در دشت واقع است. هوایش معتدل و مرطوب است و دارای 60 تن سکنه میباشد. آبش از رود خانه ناپلارود و محصولش برنج و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی است از دهستان میانرود سفلی بخش نور شهرستان آمل. که در11 هزارگزی باختر آمل در دشت واقع است. هوایش معتدل و مرطوب است و دارای 60 تن سکنه میباشد. آبش از رود خانه ناپلارود و محصولش برنج و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)