منجم و معلم بطلمیوس بدلّس پادشاه (از بطالسه). (تاریخ الحکمای قفطی ص 99) ، نامی از نامهای ترکی. و گاه این نام با کلمه دیگر مرکب باشد چون الب ارسلان، قزل ارسلان، قره ارسلان و غیره: از توام تهدید کردی هر زمان بینمت در دست محمودارسلان. مولوی
منجم و معلم بطلمیوس بدلّس پادشاه (از بطالسه). (تاریخ الحکمای قفطی ص 99) ، نامی از نامهای ترکی. و گاه این نام با کلمه دیگر مرکب باشد چون الب ارسلان، قزل ارسلان، قره ارسلان و غیره: از توام تهدید کردی هر زمان بینمت در دست محمودارسلان. مولوی
ماه هشتم سنۀ مسیحی که اوت و اوگوست گویند. (لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 ص 224) ، دراز و گسترده شاخ شدن درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دراز و گسترده شاخ شدن. (آنندراج). دراز شدن شاخ درخت و گسترده گردیدن آن بر زمین: اغطت الشجره، طالت اغصانها و انبسطت علی الارض. (از اقرب الموارد) ، فروپوشانیدن چیزی را و برآمدن بر وی. (منتهی الارب) (آنندراج). پنهان ساختن چیزی را و بر روی آن برآمدن: اغطی فلان الشی ٔ، ستره و علاه. (از اقرب الموارد). فرونشانیدن چیزی را و برآمدن بر وی. (ناظم الاطباء) ، افزون شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بالا آمدن آب و جز آن: اغطی الماء و غیره، ارتفع. (ازاقرب الموارد) ، تاریک شدن شب آنچنان که سیاهی آن همه چیز را فراگیرد. (از اقرب الموارد)
ماه هشتم سنۀ مسیحی که اوت و اوگوست گویند. (لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 ص 224) ، دراز و گسترده شاخ شدن درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دراز و گسترده شاخ شدن. (آنندراج). دراز شدن شاخ درخت و گسترده گردیدن آن بر زمین: اغطت الشجره، طالت اغصانها و انبسطت علی الارض. (از اقرب الموارد) ، فروپوشانیدن چیزی را و برآمدن بر وی. (منتهی الارب) (آنندراج). پنهان ساختن چیزی را و بر روی آن برآمدن: اغطی فلان الشی ٔ، ستره و علاه. (از اقرب الموارد). فرونشانیدن چیزی را و برآمدن بر وی. (ناظم الاطباء) ، افزون شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بالا آمدن آب و جز آن: اغطی الماء و غیره، ارتفع. (ازاقرب الموارد) ، تاریک شدن شب آنچنان که سیاهی آن همه چیز را فراگیرد. (از اقرب الموارد)
آریسته. در اساطیر یونانی پسر افولون و مادر او پری مسماه به سیرن بود. وی تربیت زنبورعسل را بمردم آموخت وطبق اساطیر یونانی او بلااراده موجب مرگ اریدیس زوجه ارفاؤس گردید و پریان که هواخوه اریدیس بودند بانتقام وی همه زنبورهای اریسته را هلاک کردند. اریسته نزد رب النوع پرته شد. پرته بدو اندرز داد که چهار گاو نر و چهار گوساله قربانی کند تا ارواح خشمگین را آرام سازد و چون قربانی بعمل آمد. از میان امعاء قربانیها گروهی زنبور پدید آمد این داستان را ویرژیل موضوع یکی از دلکش ترین منظومه های خود قرار داده است
آریسته. در اساطیر یونانی پسر افولون و مادر او پری مسماه به سیرِن بود. وی تربیت زنبورعسل را بمردم آموخت وطبق اساطیر یونانی او بلااراده موجب مرگ اریدیس زوجه ارفاؤس گردید و پریان که هواخوه اریدیس بودند بانتقام وی همه زنبورهای اریسته را هلاک کردند. اریسته نزد رب النوع پرُتِه شد. پرته بدو اندرز داد که چهار گاو نر و چهار گوساله قربانی کند تا ارواح خشمگین را آرام سازد و چون قربانی بعمل آمد. از میان امعاء قربانیها گروهی زنبور پدید آمد این داستان را ویرژیل موضوع یکی از دلکش ترین منظومه های خود قرار داده است
والی سارد از جانب کوروش. هردوت گوید (کتاب سوم، بند 120- 128) : ((کورش اری تس نامی را والی سارد کرده بود. این والی خواست مرتکب جنایتی شده پولی کرات جبار جزیره سامس را هلاک و این جزیره را جزو پارس کند. می گوئیم ((مرتکب جنایتی)) زیرا جبار مذکور اقدامی بر ضد او نکرده و چیزی که به او برخورده باشد، نگفته و حتی با او روبرو هم نشده بود. جهت عداوت او غالباً میگویند، این بود: روزی والی مزبور و میتروباتس والی داس کی لیون دم درب بزرگ قصر نشسته صحبت میکردند. صحبت آنها بمشاجره و دعوا کشید و میتروباتس به اری تس گفت: ((تو خود را مرد دانی، و حال آنکه نتوانسته ای جزیره سامس را برای شاه تسخیر کنی، با اینکه اینقدر به ایالت تو نزدیک است وتسخیر آن به این اندازه آسان، که یکی از بومیها حکومت آنجا را با پانزده نفر سپاهی سنگین اسلحه بدست گرفته)). این سخن بوالی گران آمد و از این زمان بر خودمخمر کرد انتقام این سخن را بکشد، ولی نه از گویندۀ آن، بلکه از پولی کرات، که جبار سامس بود. بعقیدۀبرخی، که در اقلیت اند، اری تس رسولی به سامس برای کاری فرستاد و پولی کرات با بی اعتنائی او را پذیرفت، چه، وقتی که رسول بر او وارد شد، پولی کرات برنخاست و جوابی به او نداد پولی کرات یکی از نخستین یونانیهائی بود، که فکر تسلط یافتن بر دریاها و حکومت کردن بر ییانها را در دماغ خود می پخت و چون اری تس به پولی کرات چنین گوید: ((من میدانم، که تو نقشه های مهم داری، ولی وسائل تو با آن نقشه ها موافقت ندارد، اگر تو، چنان کنی که من گویم، نام خود را بلند کرده مرا هم نجات خواهی داد. کبوجیه قصد جان مرا دارد. خزائن مرا از اینجا ببر، بعد قسمتی را برای خود نگاهدار و قسمت دیگر را برای من بگذار. به این وسیله تو می توانی صاحب اختیار تمام یونان گردی. اگر باور نداری، که من خزائنی دارم، اشخاصی مطمئن روانه کن، تا آن را نشان دهم)). پولی کرات از این پیغام مشعوف شد، چه بسیارمایل بود، گنجی بدست آرد. بعد دبیر خود را فرستاد، تا خزائن را معاینه کند. چون اری تس میدانست که مفتش خواهد آمد، هشت جعبه را پر از سنگ کرد و سنگها را با مسکوکات طلا پوشید. مآندریوس دبیر پولی کرات آمده جعبه ها را دید و نتیحه را به پولی کرات اطلاع داد پس از آن بزودی پولی کرات عازم ملاقات اری تس شد، و حال آنکه فال گیرها او را از این مسافرت ممانعت کرده بودندو دخترش در خواب دیده بود، که پدرش در هوا آویخته، و زئوس (خدای بزرگ یونانی ها) ، او را شست و شو میکند و آفتاب تن او را روغن میمالد. بر اثر این خواب دخترپولی کرات پدر را از این مسافرت منع کرد و او در ازای این نصیحت، دختر خود را تهدید کرده گفت، که اگر من سالم از این سفر برگشتم، تو مدتها بی شوهر خواهی ماند. دختر از خداها استغاثه میکرد، که تهدید پدر واقع شود، چه بی شوهری را بر مرگ پدر ترجیح میداد. پولی کرات با دموک دس طبیب نامی زمان خود، وارد ماگنزی گردید و در آنجا با افتضاح کشته شد و نعش او را بدار آویختند هرودوت گوید اری تس او را طوری کشت، که من نمی توانم حتی آنرا توصیف کنم. پس از آن، والی همراهان او را مرخص کرد و گفت شما باید ممنون باشید، که آزاد شدید، ولی خارجیها و بندگان او را نگاه داشته بندگان خود کرد. آویختن نعش پولی کرات تعبیر خواب دخترش بود. هر زمان که باران می باریدزئوس او را شست و شو میکرد و آفتاب هم نعش او را روغن میمالید، زیرا از شدت حرارت آفتاب از جسد او رطوبت می تراوید. پس از آن طولی نکشید، که اری تس جزای کردار خود را دید. توضیح آنکه در زمان اغتشاشات ایران، او میتروباتس را، که وقتی اری تس را سرزنش کرده بود، با پسرش کشت و این دو نفر از رجال مهم پارس بودند. بعد مرتکب جنایات دیگر گردید، مثلا وقتی که چاپارداریوش از ایالت او برمیگشت، از کمین گاهی مورد حمله شد و چاپار را کشته جسد او و اسبش را پنهان کردند. وقتی که داریوش شاه شد، تصمیم کرد که اری تس را از جهت قتل میتروباتس و پسرش مجازات کند ولی صلاح ندید، که آشکارا قشونی بر علیه او بفرستد، چه تازه بتخت نشسته بود و یاغی گریها دوام داشت. و دیگر اینکه قوای اری تس بسیار بود، هزار نفر پارسی مستحفظین او بودند و حکومت قسمتهای دیگر آسیای صغیر، مانند فریگیه، لیدیه و ینیانها هم با او بود. بنابراین داریوش چنین کرد. پارسیها را طلبیده گفت: ((از شما کی میتواند مأموریتی را که من خواهم داد، با حیله و زرنگی انجام دهد؟ در این مأموریت اعمال قوه اقتضا ندارد، حیله و تردستی لازم است، که میتواند اری تس را مرده یا زنده نزد من آرد؟ چنانکه میدانید، او کاری برای پارس نکرده، سهل است، که دو نفر از پارسیها را کشته وچاپار مرا اعدام کرده و با این اقدام جسارتی بروز داده، که قابل تحمل نیست. ما باید، زودتر از آنکه از طرف او جنایتهای دیگر متوجه پارس شود، نابودش کنیم)). در جواب پیشنهاد داریوش، سی نفر از پارسیها حاضر شدند، و چون هرکدام حاضر شدند مسئولیت کار را بتنهائی بعهده بگیرند، منازعه بین آنها در گرفت و داریوش قرعه کشید، قرعه بنام باگایا پسر آرتونت درآمد. پس از آن باگایا چنین کرد: احکامی راجع بکارهای مختلف نوشته بمهر داریوش رسانید و عازم سارد شد. پس از ورود، نزد والی رفت و نامه را یک بیک درآورده بدبیر شاهی داد، که بخواند. هر والی یک دبیر شاهی دارد (مقصود هرودت دبیری است، که از مرکز میفرستادند، چنانکه بیاید. میلادی) منظور باگایا این بود که بداند، احکام مرکز چه اثری در مستحفظین میکند. وقتی که دید آنها مهر داریوش را تعظیم و تکریم کرده بمضامین احکام توجهی مخصوص دارند، حکمی بدین مضمون درآورد: ((پارسیها، داریوش شاه بشما امر میکند، که دیگر مستحفظ اری تس نباشید)). بمحض شنیدن این حکم، مستحفظین نیزه های خودشان را فرود آوردند و، چون باگایا فهمید، چه اثری در حکم شاه است، حکمی دیگر بیرون آورد و بدبیر شاهی داد مضمون این حکم چنین بود: ((پارسیها، داریوش شاه بشما میفرماید، اری تس را بکشید)). بمجرد شنیدن این حکم، پارسیها شمشیرهای خود را برهنه کرده اری تس را نابود کردند. چنین بود مکافات اری تس در ازای قتل پولی کرات سامس)). (ایران باستان صص 556-559 و560)
والی سارد از جانب کوروش. هردوت گوید (کتاب سوم، بند 120- 128) : ((کورش اُرُی ْتِس نامی را والی سارد کرده بود. این والی خواست مرتکب جنایتی شده پولی کرات جبار جزیره سامُس را هلاک و این جزیره را جزو پارس کند. می گوئیم ((مرتکب جنایتی)) زیرا جبار مذکور اقدامی بر ضد او نکرده و چیزی که به او برخورده باشد، نگفته و حتی با او روبرو هم نشده بود. جهت عداوت او غالباً میگویند، این بود: روزی والی مزبور و میتروباتس والی داس کی لیون دم درب بزرگ قصر نشسته صحبت میکردند. صحبت آنها بمشاجره و دعوا کشید و میتروباتس به اُرُی تس گفت: ((تو خود را مرد دانی، و حال آنکه نتوانسته ای جزیره سامُس را برای شاه تسخیر کنی، با اینکه اینقدر به ایالت تو نزدیک است وتسخیر آن به این اندازه آسان، که یکی از بومیها حکومت آنجا را با پانزده نفر سپاهی سنگین اسلحه بدست گرفته)). این سخن بوالی گران آمد و از این زمان بر خودمخمر کرد انتقام این سخن را بکشد، ولی نه از گویندۀ آن، بلکه از پولی کرات، که جبار سامُس بود. بعقیدۀبرخی، که در اقلیت اند، اُرُی تِس ْ رسولی به سامُس برای کاری فرستاد و پولی کرات با بی اعتنائی او را پذیرفت، چه، وقتی که رسول بر او وارد شد، پولی کرات برنخاست و جوابی به او نداد پولی کرات یکی از نخستین یونانیهائی بود، که فکر تسلط یافتن بر دریاها و حکومت کردن بر ییانها را در دماغ خود می پخت و چون اُرُی تس به پولی کرات چنین گوید: ((من میدانم، که تو نقشه های مهم داری، ولی وسائل تو با آن نقشه ها موافقت ندارد، اگر تو، چنان کنی که من گویم، نام خود را بلند کرده مرا هم نجات خواهی داد. کبوجیه قصد جان مرا دارد. خزائن مرا از اینجا ببر، بعد قسمتی را برای خود نگاهدار و قسمت دیگر را برای من بگذار. به این وسیله تو می توانی صاحب اختیار تمام یونان گردی. اگر باور نداری، که من خزائنی دارم، اشخاصی مطمئن روانه کن، تا آن را نشان دهم)). پولی کرات از این پیغام مشعوف شد، چه بسیارمایل بود، گنجی بدست آرد. بعد دبیر خود را فرستاد، تا خزائن را معاینه کند. چون اُرُی تس میدانست که مفتش خواهد آمد، هشت جعبه را پر از سنگ کرد و سنگها را با مسکوکات طلا پوشید. مِآندریوس دبیر پولی کرات آمده جعبه ها را دید و نتیحه را به پولی کرات اطلاع داد پس از آن بزودی پولی کرات عازم ملاقات ارُی تِس شد، و حال آنکه فال گیرها او را از این مسافرت ممانعت کرده بودندو دخترش در خواب دیده بود، که پدرش در هوا آویخته، و زئوس (خدای بزرگ یونانی ها) ، او را شست و شو میکند و آفتاب تن او را روغن میمالد. بر اثر این خواب دخترپولی کرات پدر را از این مسافرت منع کرد و او در ازای این نصیحت، دختر خود را تهدید کرده گفت، که اگر من سالم از این سفر برگشتم، تو مدتها بی شوهر خواهی ماند. دختر از خداها استغاثه میکرد، که تهدید پدر واقع شود، چه بی شوهری را بر مرگ پدر ترجیح میداد. پولی کرات با دموک دس طبیب نامی زمان خود، وارد ماگنزی گردید و در آنجا با افتضاح کشته شد و نعش او را بدار آویختند هرودوت گوید اری تس او را طوری کشت، که من نمی توانم حتی آنرا توصیف کنم. پس از آن، والی همراهان او را مرخص کرد و گفت شما باید ممنون باشید، که آزاد شدید، ولی خارجیها و بندگان او را نگاه داشته بندگان خود کرد. آویختن نعش پولی کرات تعبیر خواب دخترش بود. هر زمان که باران می باریدزئوس او را شست و شو میکرد و آفتاب هم نعش او را روغن میمالید، زیرا از شدت حرارت آفتاب از جسد او رطوبت می تراوید. پس از آن طولی نکشید، که اُرُی ْتس جزای کردار خود را دید. توضیح آنکه در زمان اغتشاشات ایران، او میتروباتس را، که وقتی اُری تِس را سرزنش کرده بود، با پسرش کشت و این دو نفر از رجال مهم پارس بودند. بعد مرتکب جنایات دیگر گردید، مثلا وقتی که چاپارداریوش از ایالت او برمیگشت، از کمین گاهی مورد حمله شد و چاپار را کشته جسد او و اسبش را پنهان کردند. وقتی که داریوش شاه شد، تصمیم کرد که اُرُی ْتِس را از جهت قتل میتروباتس و پسرش مجازات کند ولی صلاح ندید، که آشکارا قشونی بر علیه او بفرستد، چه تازه بتخت نشسته بود و یاغی گریها دوام داشت. و دیگر اینکه قوای اُرُی ْتِس ْ بسیار بود، هزار نفر پارسی مستحفظین او بودند و حکومت قسمتهای دیگر آسیای صغیر، مانند فریگیه، لیدیه و ینیانها هم با او بود. بنابراین داریوش چنین کرد. پارسیها را طلبیده گفت: ((از شما کی میتواند مأموریتی را که من خواهم داد، با حیله و زرنگی انجام دهد؟ در این مأموریت اعمال قوه اقتضا ندارد، حیله و تردستی لازم است، که میتواند اُرُی ْتِس را مرده یا زنده نزد من آرد؟ چنانکه میدانید، او کاری برای پارس نکرده، سهل است، که دو نفر از پارسیها را کشته وچاپار مرا اعدام کرده و با این اقدام جسارتی بروز داده، که قابل تحمل نیست. ما باید، زودتر از آنکه از طرف او جنایتهای دیگر متوجه پارس شود، نابودش کنیم)). در جواب پیشنهاد داریوش، سی نفر از پارسیها حاضر شدند، و چون هرکدام حاضر شدند مسئولیت کار را بتنهائی بعهده بگیرند، منازعه بین آنها در گرفت و داریوش قرعه کشید، قرعه بنام باگایا پسر آرتونت درآمد. پس از آن باگایا چنین کرد: احکامی راجع بکارهای مختلف نوشته بمهر داریوش رسانید و عازم سارد شد. پس از ورود، نزد والی رفت و نامه را یک بیک درآورده بدبیر شاهی داد، که بخواند. هر والی یک دبیر شاهی دارد (مقصود هرودت دبیری است، که از مرکز میفرستادند، چنانکه بیاید. میلادی) منظور باگایا این بود که بداند، احکام مرکز چه اثری در مستحفظین میکند. وقتی که دید آنها مهر داریوش را تعظیم و تکریم کرده بمضامین احکام توجهی مخصوص دارند، حکمی بدین مضمون درآورد: ((پارسیها، داریوش شاه بشما امر میکند، که دیگر مستحفظ اُرُی تِس ْ نباشید)). بمحض شنیدن این حکم، مستحفظین نیزه های خودشان را فرود آوردند و، چون باگایا فهمید، چه اثری در حکم شاه است، حکمی دیگر بیرون آورد و بدبیر شاهی داد مضمون این حکم چنین بود: ((پارسیها، داریوش شاه بشما میفرماید، اُرُی تس را بکشید)). بمجرد شنیدن این حکم، پارسیها شمشیرهای خود را برهنه کرده اُرُی تِس ْ را نابود کردند. چنین بود مکافات اُرُی تِس ْ در ازای قتل پولی کرات سامُس)). (ایران باستان صص 556-559 و560)
قصبه ای است در جنوب غربی جزیره مدللی، و آن موطن تئوفرسطس از حکمای یونان است و امروز بنام هرسه مشهور است و در قضای مولوه در سنجاق مدللی قصبۀ کوچکی است که مرکز آن ناحیه است. رجوع به هرسه و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
قصبه ای است در جنوب غربی جزیره مدللی، و آن موطن تئوفرسطس از حکمای یونان است و امروز بنام هرسه مشهور است و در قضای مولوه در سنجاق مدللی قصبۀ کوچکی است که مرکز آن ناحیه است. رجوع به هرسه و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
شهر قدیم انتهای جنوب شرقی کیلیکیا در آسیای صغیر، در آنجا اسکندر مقدونی داریوش سوم را شکست داد (333 قبل از میلاد) و هراکلیوس سپاهی از ایرانیان را مغلوب کرد، (دایره المعارف فارسی)، رجوع به ایران باستان ج 1 ص 163 و ج 2 صص 1001 - 1026 و 1301 - 1466 و ج 3 ص 2111 و 2172 و رجوع به فرهنگ فارسی معین شود، برآغالانیدن سگ و جز آن را، (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، بند کردن در و قفل کردن، یقال اوصد الباب و اوصد (مجهولا) فهو موصد و قوله تعالی: انها علیهم موصده، قالوا مطبقه، (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)، در بستن، (تاج المصادر بیهقی)، بستن در، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24)
شهر قدیم انتهای جنوب شرقی کیلیکیا در آسیای صغیر، در آنجا اسکندر مقدونی داریوش سوم را شکست داد (333 قبل از میلاد) و هراکلیوس سپاهی از ایرانیان را مغلوب کرد، (دایره المعارف فارسی)، رجوع به ایران باستان ج 1 ص 163 و ج 2 صص 1001 - 1026 و 1301 - 1466 و ج 3 ص 2111 و 2172 و رجوع به فرهنگ فارسی معین شود، برآغالانیدن سگ و جز آن را، (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، بند کردن در و قفل کردن، یقال اوصد الباب و اوصد (مجهولا) فهو موصد و قوله تعالی: انها علیهم موصده، قالوا مطبقه، (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)، در بستن، (تاج المصادر بیهقی)، بستن در، (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24)
اغسطس. کاسیوس یوسیوس کیزر اکتاویانوس اگوستوس امپراطور روم که نخست به نام اکتاو و سپس اکتاویانوس نامیده میشد، پسر برادرزادۀ ژول سزار و جانشین او (63 قبل از میلاد - 14 میلادی) وی نخست با آنتونیوس و لپیدوس اتحاد مثلث را تشکیل داد تا ایتالیا ومغرب را بعنوان سهم خویش حفظ کرد. پس از فتح آکتیوم و غلبه بر آنتونیوس (31 قبل از میلاد) صاحب اختیار مطلق گردید، و بنام ’اگوستوس’ قدرتی را که تا آن زمان خاص قضات بود بدست آورد. وی تعداد عمال دولتی را در رم افزود، برای تسهیل سرشماری و اخذ مالیات ایتالیا را به نواحیی تقسیم کرد و ادارۀ ایالات را نظمی جدید داد و سپاهیانی برای تسخیر اسپانیا، رتی، پانومی، ژرمالی، عربستان، ارمنستان و افریقا فرستاد و در غالب آنها پیروز شد. اگوستوس ’تیبریوس’ را - که بعد جانشین وی شد - به فرزندی قبول کرد و به هنگام مرگ مانند خدایی معبود رومیان گردید. سلطنت اگوستوس یکی از درخشان ترین اعصار تاریخ رم (که بنام عصر اگوستوس نامیده می شود) محسوب می گردد. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به تمدن قدیم، تألیف فوستل دوکولانژ، صص 454-455 شود
اغسطس. کاسیوس یوسیوس کیزر اکتاویانوس اگوستوس امپراطور روم که نخست به نام اکتاو و سپس اکتاویانوس نامیده میشد، پسر برادرزادۀ ژول سزار و جانشین او (63 قبل از میلاد - 14 میلادی) وی نخست با آنتونیوس و لپیدوس اتحاد مثلث را تشکیل داد تا ایتالیا ومغرب را بعنوان سهم خویش حفظ کرد. پس از فتح آکتیوم و غلبه بر آنتونیوس (31 قبل از میلاد) صاحب اختیار مطلق گردید، و بنام ’اگوستوس’ قدرتی را که تا آن زمان خاص قضات بود بدست آورد. وی تعداد عمال دولتی را در رم افزود، برای تسهیل سرشماری و اخذ مالیات ایتالیا را به نواحیی تقسیم کرد و ادارۀ ایالات را نظمی جدید داد و سپاهیانی برای تسخیر اسپانیا، رتی، پانومی، ژرمالی، عربستان، ارمنستان و افریقا فرستاد و در غالب آنها پیروز شد. اگوستوس ’تیبریوس’ را - که بعد جانشین وی شد - به فرزندی قبول کرد و به هنگام مرگ مانند خدایی معبود رومیان گردید. سلطنت اگوستوس یکی از درخشان ترین اعصار تاریخ رم (که بنام عصر اگوستوس نامیده می شود) محسوب می گردد. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به تمدن قدیم، تألیف فوستل دوکولانژ، صص 454-455 شود
بیونانی مرضی است که مردان را بهم میرسد و آن از شدت نعوظ است یعنی پیوسته آلت مرد ایستاده، و به اسقاط همزه هم هست. (برهان) (آنندراج). مأخوذ از یونانی، فریسمیوس یعنی بیماری است که در آن آلت مرد پیوسته در حالت نعوظ و راست ایستاده است. (ناظم الاطباء). رجوع به فریسموس شود
بیونانی مرضی است که مردان را بهم میرسد و آن از شدت نعوظ است یعنی پیوسته آلت مرد ایستاده، و به اسقاط همزه هم هست. (برهان) (آنندراج). مأخوذ از یونانی، فریسمیوس یعنی بیماری است که در آن آلت مرد پیوسته در حالت نعوظ و راست ایستاده است. (ناظم الاطباء). رجوع به فریسموس شود
از مردم کاسّاندره مقدونیه. وی در حدود 320 قبل از میلاد میزیست. او یکی از سرداران اسکندر مقدونی و از تاریخ نویسان وی بوده است. تاریخ او که ازدست رفته مورد استفادۀ بسیار آریان بوده است. رجوع به ایران باستان ص 1827، 1836، 1900، 1922، 1924 و فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 ص 169 شود
از مردم کاسّاندرِه مقدونیه. وی در حدود 320 قبل از میلاد میزیست. او یکی از سرداران اسکندر مقدونی و از تاریخ نویسان وی بوده است. تاریخ او که ازدست رفته مورد استفادۀ بسیار آریان بوده است. رجوع به ایران باستان ص 1827، 1836، 1900، 1922، 1924 و فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ج 1 ص 169 شود
اریستکسنوس. فیلسوف و موسیقی دان یونانی. مولد او تارانت در حدود 350 قبل از میلاد وی تلمیذ ارسطو بود و بتقلید سوئیداس چهارصد و پنجاه و سه تألیف کرد که از آنها فقط ((عناصرالنغم)) او بما رسیده و آن قدیمترین رسالۀ موسیقی است که تاکنون شناخته شده است
اَریستُکْسِنوس. فیلسوف و موسیقی دان یونانی. مولد او تارانت در حدود 350 قبل از میلاد وی تلمیذ ارسطو بود و بتقلید سوئیداس چهارصد و پنجاه و سه تألیف کرد که از آنها فقط ((عناصرالنغم)) او بما رسیده و آن قدیمترین رسالۀ موسیقی است که تاکنون شناخته شده است
آریستومن. رئیس مردم مسه نا بود که با اهالی اسپارت جنگی سخت کرد (685قبل از میلاد) و مدت یازده سال برفراز کوه ((ایرا)) در قلعه ای بهمین نام بسر برد و عاقبت آنگاه که اسپارت برمسه نا تسلط یافت ناچار بتسلیم شد و به آرکادیا رفت و از آنجا نیز بجزیره ردس تبعید شد و بدانجا درگذشت. (در حدود سال 671 قبل از میلاد) (لغت نامۀ تمدن قدیم) ، زمین پاکیزه و خوش آیند بچشم و سزاوار خیر. (منتهی الارب)
آریستومن. رئیس مردم مِسه نا بود که با اهالی اسپارت جنگی سخت کرد (685قبل از میلاد) و مدت یازده سال برفراز کوه ((ایرا)) در قلعه ای بهمین نام بسر برد و عاقبت آنگاه که اسپارت برمسه نا تسلط یافت ناچار بتسلیم شد و به آرکادیا رفت و از آنجا نیز بجزیره رُدِس تبعید شد و بدانجا درگذشت. (در حدود سال 671 قبل از میلاد) (لغت نامۀ تمدن قدیم) ، زمین پاکیزه و خوش آیند بچشم و سزاوار خیر. (منتهی الارب)
آریستیدس. از سرداران و سیاسیون بزرگ آتن بود که بواسطۀ درستی و انصاف بسیار او را عادل لقب داده بودند. در جنگ ماراتن سخت مشهور شد ولی بتحریک تمیستکلس سردار دیگر آتن که با وی مخالف بود او را تبعید کردند. معروف است که چون در باب تبعید او از مردم رأی میخواستند مردی روستائی در راه به آریستیدس برخورد و چون او را نمیشناخت و نوشتن نیز نمیتوانست خواهش کرد که موافقت او را با تبعید آریستیدس، بر ورقۀ رأی بنویسد. سردار آتنی از او پرسید که ((آیا هیچ آریستیدس را دیده ای)) جواب داد: ((خیر او را ندیده ام ولی بس که از عدل او سخن راندند خسته شدم)). (لغت نامۀ تمدن قدیم)
آریستیدس. از سرداران و سیاسیون بزرگ آتن بود که بواسطۀ درستی و انصاف بسیار او را عادل لقب داده بودند. در جنگ ماراتُن سخت مشهور شد ولی بتحریک تمیستُکلْس سردار دیگر آتن که با وی مخالف بود او را تبعید کردند. معروف است که چون در باب تبعید او از مردم رأی میخواستند مردی روستائی در راه به آریستیدس برخورد و چون او را نمیشناخت و نوشتن نیز نمیتوانست خواهش کرد که موافقت او را با تبعید آریستیدس، بر ورقۀ رأی بنویسد. سردار آتنی از او پرسید که ((آیا هیچ آریستیدس را دیده ای)) جواب داد: ((خیر او را ندیده ام ولی بس که از عدل او سخن راندند خسته شدم)). (لغت نامۀ تمدن قدیم)
نام شهری در انگلستان (کنت نشینهای گلوسستر و سامرست) ، در ساحل آون، حد فاصل دو کنت نشین. دارای 442هزار تن سکنه. شهری بندری است و مرکز صنایع مکانیکی و هواپیماسازی و کشتی سازی و نساجی و صنایع شیمیایی و غذایی و تنباکو و کاغذسازی است. (از فرهنگ فارسی معین)
نام شهری در انگلستان (کنت نشینهای گلوسستر و سامرست) ، در ساحل آون، حد فاصل دو کنت نشین. دارای 442هزار تن سکنه. شهری بندری است و مرکز صنایع مکانیکی و هواپیماسازی و کشتی سازی و نساجی و صنایع شیمیایی و غذایی و تنباکو و کاغذسازی است. (از فرهنگ فارسی معین)
نعوظ شدید و دردناک که در مرضای مبتلا به سوزاک و التهاب مثانه و نیز بر اثر مسمومیت از ذراریح و همچنین برخی ضایعات اعصاب نخاعی دیده می شود، فریسیموس، افریسموس
نعوظ شدید و دردناک که در مرضای مبتلا به سوزاک و التهاب مثانه و نیز بر اثر مسمومیت از ذراریح و همچنین برخی ضایعات اعصاب نخاعی دیده می شود، فریسیموس، اَفریسموس
نعوظ شدید و دردناک که در مرضای مبتلا به سوزاک و التهاب مثانه و نیز بر اثر مسمومیت از ذراریح و همچنین برخی ضایعات اعصاب نخاعی دیده می شود، فریسموس، فریسیموس
نعوظ شدید و دردناک که در مرضای مبتلا به سوزاک و التهاب مثانه و نیز بر اثر مسمومیت از ذراریح و همچنین برخی ضایعات اعصاب نخاعی دیده می شود، فریسموس، فریسیموس