جدول جو
جدول جو

معنی اریس - جستجوی لغت در جدول جو

اریس
(پسرانه)
زیرک، هوشیار
تصویری از اریس
تصویر اریس
فرهنگ نامهای ایرانی
اریس
(اَ)
بئر اریس، چاهیست بمدینه نزدیک مسجد قبا. (منتهی الارب). خاتم پیامبر صلوات الله علیه در خلافت عثمان از دست عثمان در این چاه افتاد و یافته نشد
لغت نامه دهخدا
اریس
(اَ)
زیرک. هوشیار. (جهانگیری) (برهان) (رشیدی)
لغت نامه دهخدا
اریس
(اَ)
کشاورز. (منتهی الارب). برزگر. (مهذب الاسماء). ج، اراریس (مهذب الاسماء) ، اریسون. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
اریس
(اِرْ ری)
برزگر. (مهذب الاسماء) (کنز اللغات). کشاورز. مزارع. (جهانگیری). زراعت کننده. (برهان). ج، اراریس، اریسون، ارارسه، ارارس.
لغت نامه دهخدا
اریس
ارکس. ارز. فوقا
لغت نامه دهخدا
اریس
زیرک، هوشیار
تصویری از اریس
تصویر اریس
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اروس
تصویر اروس
(دخترانه)
در اساطیر یونان، خدای عشق، سفید، درخشان، زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آریس
تصویر آریس
(پسرانه)
برزگر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارمیس
تصویر ارمیس
(پسرانه)
هرمس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ادریس
تصویر ادریس
(پسرانه)
درس خوانده، پیامبری که نام او دو بار در قرآن آمده و طبق روایات حیات جاودانه یافته است، او را مخترع لباس و قلم می دانند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اروس
تصویر اروس
ارس، روسیه، از مردم روسیه، روسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارسی
تصویر ارسی
مربوط به روسیه، تهیه شده در روسیه، روسی، نوعی کفش پاشنه دار مردانه یا زنانه، نوعی در یا پنجره با شیشه های مشبک رنگی که رو به حیاط باز می شد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اریب
تصویر اریب
عاقل، دانا، خردمند، متدبّر، متفکّر، فروهیده، نیکورای، داناسر، بخرد، صاحب خرد، فرزانه، راد، خردور، پیردل، لبیب، فرزان، خردومند، خردپیشه، حصیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اروس
تصویر اروس
متاع، آنچه بتوان خرید یا فروخت، کالا، اسباب، مال، برای مثال یک روز چارپای ببردستم از گله / روز دگر اروس و قماش از نهاندره (پوربهای جامی - لغتنامه - اروس)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اریب
تصویر اریب
کج، خمیده، به صورت کج مثلاً کمد را اریب گذاشته بود
بر (به) اریب: به صورت مایل و کج، برای مثال یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب / یک قدم چون پیل رفته بر اریب (مولوی - مجمع الفرس - اریب)
فرهنگ فارسی عمید
(اُ سَ)
از ممالک هند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ سی ی)
کشاورز. زارع. اریس. ارّیس
لغت نامه دهخدا
ایرسا. رجوع به ایرسا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسیس
تصویر اسیس
تای تایگانه، بن بنیاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اریف
تصویر اریف
اریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اروس
تصویر اروس
کا متاع. روس، روسی از مردم روسیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اریب
تصویر اریب
خردمند، عاقل، زیرک، دانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اریش
تصویر اریش
عاقل، زیرک، هوشیار
فرهنگ لغت هوشیار
در درفک و شیر کوه یک نوع پیرو را گویند، در منجیل یکنوع ارس را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
روسی اهل روسیه از مردم روسیه، کفش پاپوش قسمی کفش پاشنه دار نوعی کفش که از چرم دوزند، نوعی در قدیمی که دارای چهار چوب مخصوص بوده و آن در داخل چهار چوب حرکت میکرد و با پایین و با رفتن باز و بسته میشد قسمی در برای اطاق که عمودی باز و بسته میشود، گاه از باب تسمیه کل باسم جز اطاقی را که دارای چنین درهایی است (ارسی) نامند. یا قند ارسی. قند روسی نوعی قند که از روسیه میاورند. روسی کفش کفش پاشنه دار (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتیس
تصویر اتیس
رام تر، منقادتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اریسا
تصویر اریسا
زنبق سفید ایرس، سوسن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارسی
تصویر ارسی
((اُ رُ))
قسمی کفش پاشنه دار، نوعی در یا پنجره مشبک که رو به حیاط باز می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اریش
تصویر اریش
زیرک، عاقل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اریج
تصویر اریج
((اَ رِ))
بوی خوش دادن، بوی خوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اریب
تصویر اریب
((اُ))
منحرف، کج، کجی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اریب
تصویر اریب
خردمند، زیرک، دانا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اروس
تصویر اروس
عروس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اریب
تصویر اریب
مورب
فرهنگ واژه فارسی سره