جدول جو
جدول جو

معنی اروین - جستجوی لغت در جدول جو

اروین
(اِرْ)
دشتینباخ. معمار کلیسای استراسبورگ، متولد در شتینباخ (باد) در حدود 1244 و متوفی به سال 1318 م
لغت نامه دهخدا
اروین
(اَرْ)
آروین. (سروری). تجربه. (جهانگیری) (صحاح الفرس) (برهان) (سروری). امتحان. آزمایش. (برهان) (آنندراج) (رشیدی). آزمون
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارزین
تصویر ارزین
(پسرانه)
نام فرماندار پارس هنگام یورش اسکندر به ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شروین
تصویر شروین
(دخترانه و پسرانه)
یکی از سرداران معاصر شاپور ذوالاکتاف ساسانی، نام یکی از فرزندان ملک کیوس برادر انوشیروان پادشاه ساسانی، نام سلسله جبالی در نزدیکی دیلم و گیلان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارکین
تصویر ارکین
(پسرانه)
آزاد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارمین
تصویر ارمین
(پسرانه)
آرمین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اردین
تصویر اردین
(پسرانه)
راستین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارشین
تصویر ارشین
(دخترانه)
عاقلترین، هوشمند ترین، با فتح (الف) و کسر (ر)، نام یکی از شاهدختهای هخامنشی، مرکب از ارش به معنای عاقل و زیرک + ین پسوندتفضیلی، به معنی عاقلترین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سروین
تصویر سروین
(دخترانه)
شبیه سرو، مانند سرو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پروین
تصویر پروین
(دخترانه)
ثریا، نام یک صورت فلکی، ستارگان کوچک نزدیک به هم، دسته ای از شش ستاره درخشان در صورت فلکی ثور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آروین
تصویر آروین
(پسرانه)
تجربه، آزمایش امتحان آزمون
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ابوین
تصویر ابوین
پدر و مادر، والدین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سروین
تصویر سروین
مانند سرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخوین
تصویر اخوین
دو برادر
فرهنگ فارسی عمید
چند ستارۀ درخشان در صورت فلکی ثور که از تعداد بسیاری ستاره تشکیل شده ولی فقط شش ستارۀ آن با چشم دیده می شود که در یک جا به صورت خوشه ای جمع شده و با هم در فضا حرکت می کنند، ثریا، برای مثال آسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشق / خرمن مه به جوی خوشۀ پروین به دوجو (حافظ - ۸۱۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارضین
تصویر ارضین
در باور قدما، هفت طبقۀ زمین
فرهنگ فارسی عمید
یعقوب پاشا. وکیل نظارت معارف مصر، متوفی بسال 1919 میلادی او راست: 1- احکام المرعیه فی شأن الاراضی المصریه. که سعید افندی عمون آن را بعربی ترجمه کرد و آن شامل دو قسم است: اول در باب اراضی بر وجه شرعی بر حسب مذهب امام ابی حنیفه سخن راند و آن شامل چهار کتابست. دوم در باب اراضی بر وجهی که امروز دیده میشود و آن نیز دارای چهار کتابست و آن در بولاق بسال 1307 هجری قمری بطبع رسیده است.
2- القول التام فی التعلیم العام. علی بک بهجت آن را بعربی نقل کرده و در بولاق بسال 1894 میلادی چاپ شده است. (معجم المطبوعات)
لغت نامه دهخدا
موضعی است بمغرب اردهان
لغت نامه دهخدا
(پَرْ)
شش ستاره است یک به دیگر خزیده مانند خوشۀ انگور. (التفهیم بیرونی). چند ستارۀ کوچک باشد یکجا جمع شده در کوهان ثور و آنرا بعربی ثریا خوانند و نام منزلی است از جملۀ 28 منزل قمر و بعضی گویند این ستاره ها دنبۀ حمل است نه کوهان ثور و اول اصح است. (برهان قاطع). شش ستارۀ کوچک که با هم مجتمعاند و در ایام زمستان از اول شب نمایان باشند. (غیاث اللغات). پروین را بعربی ثریا، هم چنین النجم گویند. در منظومۀ ستاره های برج ثور دو گروه ستاره موجود است که یکی همین پروین است و به یونانی پله ایادس گفته اند یعنی انبوه که ثریا بعربی هم همان معنی را دارد و از ستاره های شفاف ثریا یکی را هادی النجم و دیگری را تالی النجم وسومی را که از پشت سر اینها می آید دبران گویند. گروه دوم را به مناسبت ستارۀ شفاف بزرگ آن بعربی الفنیق (شتر نر، حیوان نر) و ستاره های اطراف آن را القلاص (شتران کوچک) و به یونانی هیادس گفته اند. پروین چند ستارۀ خرد باشد نزدیک هم و مردم آن را بیکدیگر بسیار نمایند چه گویند بر اجتماع دلالت دارد برخلاف بنات النعش که بر تفرقه دلیل کندو بدین سبب به یکدیگر ننمایند. (صحاح الفرس). پرو. پروه. پرن. پرند. نرگسه. نرگسۀ چرخ. نرگسۀ سقف لاجورد. رفه. رمه. و رجوع به ثریا شود:
هست پروین چو دستۀ نرگس
همچو بنات نعش رنگینان.
فیروز مشرقی (از فرهنگ رشیدی).
ستاره چو گل گشت و گردون چو باغ
چو پروانه پروین و مه چون چراغ.
فردوسی.
در و دشت گفتی که زرین شده ست
کمرها ز گوهرچو پروین شده ست.
فردوسی.
بت آرای چون او نبینی بچین
بر او ماه و پروین کنند آفرین.
فردوسی.
دو لشکر بناگه بهم باز خورد
به پروین برآمد خروش نبرد.
فردوسی.
وز آنروی لشکر سوی چین کشید
سر نامداران به پروین کشید.
فردوسی.
ازینسان یکی شارسان ساختم
سرش رابه پروین برافراختم.
فردوسی.
جهان گشت چون روی زنگی سیاه
نه خورشید پیدا نه پروین نه ماه.
فردوسی.
کسی کش پدر ناصرالدین بود
سر تخت او تاج پروین بود.
فردوسی.
سزد که پروین بارد دو چشم من شب و روز
کنون کز این دو شب من شعاع برزد پرو.
کسائی.
با سماع چنگ باش از چاشتگه تا آن زمانک
بر فلک پروین پدید آید چو سیمین شفترنگ.
عسجدی.
وز تپانچه زدن این دو رخ زراندودم
آسمان گون شد و اشکم شده چون پروینا.
عروضی.
بجای نعل نومه بسته برپای
بجای درّ پروین بفته بر بش.
اسدی.
نادان اگر نیاید پیشم عجب چه داری
پروانه چون برآید هرگز بچرخ پروین.
ناصرخسرو.
آنگه یقین بدان که برون آید
از کوه تن بجای گهر پروین.
ناصرخسرو.
چشم و دهن و دو بینی و گوش
پروین تو است خود همی بین.
ناصرخسرو.
صبح را بنگر پس پروین بدان ماند درست
کز پس سیمین تذروی بسدین عنقاستی.
ناصرخسرو.
پروین چو هفت خواهر خود دایم
بنشسته اند پهلوی یکدیگر.
ناصرخسرو.
پروین بجای قطره ببارد ز میغ
گر میغ بگذرد ز بر برزنش.
ناصرخسرو.
جمع برآمد همی شکوفه چو پروین
باز شود چون بنات نعش پریشان.
عثمان مختاری.
آن قوم که بودند پراکنده تر از نعش
گشتند فراهم ز سخای تو چو پروین.
سنائی.
گاویست در آسمان سنامش پروین
یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت گشای ای مرد یقین
زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین.
خیام.
که تا مهد بر پشت پروین کشم
بیاد شه آن جام زرین کشم.
نظامی.
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشت
وانچه در خواب نشد چشم من و پروین است.
سعدی.
بتابد بسی ماه و پروین و هور
که سر برنداری ز بالین گور.
سعدی (بوستان).
اگر خود روز را گوید شب است این
بباید گفت آنک ماه و پروین.
سعدی (گلستان).
مگر پروین نماید بر سواد شب که این خازن
بروی نطع مشکین ریخت مشت لولوءلالا.
نظام استرابادی.
گه ز پروینش چون بنات النعش
جمع دشمن همه پریشان باد.
؟
مگر که پروین بر آسمان سپاه تو شد
که هیچ حادثه آنرا ز هم نکرد جدا
؟

نام یکی از دیه های فرح آباد مازندران. (مازندران و استراباد رابینو)
لغت نامه دهخدا
(دارْ)
چارلز روبرت. طبیعی دان انگلیسی، نویسندۀ کتاب معروف ’اصل انواع’، روز دوازدهم فوریۀ 1809 میلادی در شهر ’شریوسباری’ متولد شد. او فرزند روبرت وارینگ و نوۀ دکتر اراسمومس داروین، و مادرش که در 1817 میلادی درگذشت، دختر ’جوسیا وج وود’ بود. چارلز چنین می انگاشت که کامیابی او در زندگی بستگی به این دارد که دلباختۀ علم باشد و در تحقیق هر امر ثبات و شکیبایی پیوسته داشته باشد. داروین ابتدا در مدرسه شریوسباری زیر نظر دکتر باتلر تحصیل کرد و در سال 1825 میلادی بمنظور تحصیل پزشکی که هرگز با طبیعت او جور نمی آمد، به ادینبورگ سفر کرد. در 1828 میلادی پدرش برای اینکه او یک مرد روحانی شود، او را به دانشسرای مسیحی دانشگاه کمبریج فرستاد. چارلز در 1831 میلادی این رشته را تمام کرد. او چه در ادینبورگ و چه در کمبریج موفق شد توجه دانشمندان بزرگی مانند روبرت ادموندگراند ویلیام ماک گیلیوراری، جان استونس هنسلو، و آدام سجویک، را بخود جلب کند. از دسامبر 1831 تا اکتبر 1836 میلادی داروین در بیگل بعنوان عضو طبیعی دان هیأت اعزامی بررسی کار میکرد. این هیأت در علوم طبیعی تحقیق می کرد و راه جزایر و اقیانوسها را در پیش گرفته بود و پس از مطالعۀ جزایر اقیانوس اطلس بسواحل آمریکای جنوبی رهسپار شد و سپس ازآنجا بسوی تاهیتی، نیوزلاند، استرالیا، گیلینگ آیلند، سنت هلن و برزیل رفت و پس از یک سفر طولانی بانگلستان بازگشت. در پایان این سفر، داروین مجموعه ای در چند جلد بعنوان ’یادداشتهای طبیعی دان’ انتشار داد. این سفر راه زندگی او را پیش پایش گذاشت. مطالعۀ او درباره شباهت حیوانات مناطق واعصار مختلف او را به توصیف ’انواع’ کشانید. از 1838 تا 1841 میلادی دبیر انجمن ژئولوژی بود و در این مدت از وجود سر چارلز لیل بسیار سود برد و چاپ دوم ژورنال خود را به او تقدیم کرد. در ژانویه سال 1839 با دختردایی خود ’اما وج وود’ ازدواج کرد و تا 1842 در لندن با یکدیگر زیستند و درآن سال به داون که داروین سالهای دیگر زندگی را در آن گذراند رهسپار شدند.
از 1837 که بگردآوری یادداشت های خود پرداخت در اندیشۀ دریافتن چگونگی زاد ونژاد گیاهان و جانوران اهلی بود و بزودی دریافت که اگر بخواهد در این کار توفیق حاصل کند باید از حیوانات مناطق و اعصار مختلف نمونه هایی گردآورد و بوسیلۀاین نمونه ها سازمان موجود در طبیعت انواع را دریابد. در نوامبر 1859 او به تشویق سر چارلز لیل و هوکر کتاب بزرگ خود را درباره اصل انواع منتشر کرد. و در آن بحث تنازع بقا را پیش کشید. نسخه های این کتاب بزودی نایاب شد و بر سر آن همه جا در جهان دانش گفتگو درگرفت. تقریباً ده سال پس از انتشار ’اصل انواع’ اثر دیگر داروین - که شاید از نظر اهمیت دومین کتاب او شمره شود - بنام ’گوناگونی جانوران و گیاهان اهلی’ از چاپ خارج شد. این کتاب صورت کامل تری از موضوع فصل اول کتاب ’اصل انواع’ بود. کتابهای دیگر او نیز هر یک بحث های شیرین و تازه ای دربر دارد و از نظر دانش نوین بشری درخور توجه و اهمیت است. درگذشت چارلزروبرت داروین روز نوزدهم آوریل 1882 اتفاق افتاد و روز بیست و ششم آوریل در دیر ’وست می نستر’ به خاک سپرده شد. (از دایرهالمعارف بریتانیا).
عقاید داروین: داروین ابتدا پیرو اندیشۀثبوتی بود ولی با مطالعۀ تفاوت جانوران در نقاط مختلف کرۀ زمین و طرز پراکندگی آنها معتقد بیک سیر تکاملی گردید و همین اندیشه است که در کتاب اصل انواع، داروین برای اثبات آن دلایل بسیاری آورده است. او انتخاب مصنوعی را که برای بهتر ساختن جنس حیوان و باصطلاح امروز برای اصلاح نژاد معمول است یک امر قدیم میداند و معتقد است که از دیرزمانی پیش از این بشر اصلاح نژاد را معمول کرده است. او انتخاب را در حکم جمعآوری برتریهای فردی میداند. داروین اثر محیط را در تکامل انواع عامل مؤثر نمیداند ولی در عین حال علل این تکامل را بروشنی نمیگوید و در بیان آن ناتوانی دارد. داروین کوشش انسانها، حیوانات و گیاهان را برای زنده ماندن بدیدۀ اهمیت نگریسته و اصطکاک موجودات همانند یا ناهمانند را در راه زنده ماندن و بدست آوردن غذا و پناهگاه در زیر عنوان تنازع بقا خلاصه میکند و این تنازع را حاصل توالد وتناسل و افزایش نیاز بجای و خوراک میداند. و در نظراو بهمین سبب همواره موجود یا نوعی که نیرومندتر و سالم تر است برجای میماند و آنکه ناتوان و بیمار است از میان میرود. داروین در مورد رنگ گیاهان و نباتات بحث جالبی را پیش کشیده و تغییر رنگ را در حیواناتی که میتوانند برنگ محیط درآیند - یا رنگ میوه جات را در کیفیت حیات و بقاء و مقاومت در برابر آفات و بطور خلاصه رنگ را در زندگی طبیعی مؤثر میداند. این خلاصه ای از بحث هوموکروئیسم است. نکتۀ دیگر نظر میمه تیسم داروین است در مورد حیواناتی که حتی شکل خود را درمقابل محیط تغییر میدهند. این نکته نیز از نظر حفظ حیات و تنازع بقا بی اثر نیست. انتشار اندیشه های داروین در جهان علم از جهتی و در عالم دین از جهت دیگر غوغایی بپا کرد. در اروپا و بخصوص در داخل کشور انگلستان مبارزه با عقاید تازۀ او بیشتر جنبۀ منطقی داشت اما در دیگر کشورها اصحاب کلیسا و پیروان متعصب ادیان دیگر که نوشته های کتب آسمانی خود را از هر دانش و تحقیقی برتر می شمردند، چون برخی از نظرات چارلز داروین را مخالف آن کتب دیدند مهر سکوت را شکستند و به او تاختند اما چون داروین نشان داده بود که جز تحقیق و رسیدن به واقعیات علمی نظری ندارد توانست به احترام زیست کند و چنانکه دیدیم پس از مرگ نیز در یکی از گرامی ترین جایها بیارمد
لغت نامه دهخدا
(اَ)
زینه و پایۀ نردبان. (برهان) (آنندراج). پایه. پله، یا نام شتری بوده است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سروین
تصویر سروین
منسوب به سرو مانند سرو: بالای سروین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بروین
تصویر بروین
فرانسوی باران تند و ریز ریز بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آروین
تصویر آروین
تجربه، آزمایش، امتحان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمین
تصویر ارمین
فرانسوی گلبویه از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اریون
تصویر اریون
ورمم غده بناگوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخوین
تصویر اخوین
دو برادر
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ارض، زمینها هفت لایه زمین در باور پیشینیان، جمع ارض (درع. در حالت نسبی و جری) یا زمینها سبع. هفت طبقه زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارچین
تصویر ارچین
پایه، پله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابوین
تصویر ابوین
پدر و مادر رودزایان تثنیه اب والدین پدر و مادر
فرهنگ لغت هوشیار
چند ستاره که در آسمان در یکجا جمع شده و بشکل یک ستاره دیده میشود گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابوین
تصویر ابوین
((اَ بَ وَ))
پدر و مادر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخوین
تصویر اخوین
((اَ خَ وَ))
تثنیه اخ، دو برادر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آروین
تصویر آروین
((وِ))
تجربه، امتحان، آزمایش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پروین
تصویر پروین
((پَ))
ثریا، صورتی فلکی که بالای شاخ صورت فلکی گاو قرار دارد، نام منزلی از منازل قمر، پرن
فرهنگ فارسی معین