جدول جو
جدول جو

معنی ارمینیاس - جستجوی لغت در جدول جو

ارمینیاس
(اِ)
ارمیناس. و معنی آن عبارتست. (ابن الندیم). باب قضایا و احکام در منطق (ارسطو). (کشاف اصطلاحات الفنون). و آنرا باری ارمینیاس نیز گویند. رجوع بهمین لغت نامه ذیل ارسطو شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بیونانی لاجورد است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
الخادم. لما توفی فلاطن سار (ارسطو) الی ارمیاس الخادم الوالی کان علی اترنوس ثم لما مات هذا الخادم رجع الی اثینس. (عیون الانباء ج 1 ص 54)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بیونانی نوشادر است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه). بلغت سریانی نوشادر باشد و آن چیزی است مانند نمک و بیشتر سفیدگران بکار برند و بعضی گویند یونانی است. (برهان). طیا گویند و آن نوشادر است. (اختیارات بدیعی). ارمیان، جمع واژۀ ارون
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
نام یکی از فلاسفه و مفسرین کتب قدما. (ابن الندیم). فیلسوفی است رومی و اهل زمان خویش از او استفاده میکردند و او بعضی کتب ارسطو را تشریح کرده است. (تاریخ الحکمای قفطی ص 60 و 125)
نام یکی از شاگردان هرمس و هرمس یکی از کتابهای خویش را در صنعت کیمیا بنام یا خطاب به او کرده است
معلم طب جالینوس. (عیون الانباء ج 1 ص 36 و 82)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ارمنی. منسوب بارمینیه و گروهی از علما بدان منسوبند. رجوع بانساب سمعانی شود.
لغت نامه دهخدا
بیونانی اقاقیاست. (تحفۀ حکیم مؤمن). و در فهرست مخزن الادویه ((اریونیان)) آمده است
لغت نامه دهخدا
پادشاه روم، به سال 332هجری قمری (مروج الذهب).
لغت نامه دهخدا
(اُ)
از یونانی هرمینن، نوعی از نبات، از خانوادۀ لبدیسان (نعناعیان) از تیره منارده، شامل اقسام بسیاری که در اروپای مرکزی میروید. سلبی. سلوی. مریم گلی
لغت نامه دهخدا
(اَ مِ)
یکی از نواحی روم قدیم: و اما آن یازده ناحیت (از روم) که بر مشرق خلیج است نام وی این است: برقسیس، ابسیق، انطماط، سلوقیه، ناطلیق، بقلار، افلاخونیه، فیادق، خرشته، ارمنیاق، خالدیه، و هر یکی ازین ناحیتی است بزرگ با شهرها و دهها و حصارها و قلعه ها و کوهها و آبهای روان و نعمت بسیار و اندر هر یکی ازاین ناحیت سپاهسالاری بود از آن ملک الروم و با وی لشکر بسیار از سه هزار مرد تا شش هزار سوار مر نگاه داشتن ناحیت را. (حدود العالم). رجوع به ارمناک شود
لغت نامه دهخدا
باریرمیناس، باری ارمیناس، باراارمانیاس، باری ارمینیاس یا اقوال جازمه، نام یونانی مقاله سوم از نه مقالۀ ارسطو است، رجوع به اساس الاقتباس چ مدرس رضوی 1326 دانشگاه طهران ص ک و باری ارمینیاس در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
جمع واژۀ ارمانی، منسوب به ارمان:
ز پرده درآمد یکی پرده دار
بنزدیک سالار شد هوشیار
که بر در بپایند ارمانیان
سر مرز ایران و تورانیان
همی راه جویند نزدیک شاه
ز راه دراز آمده دادخواه...
برفتند یکسر بنزدیک شاه
غریوان و گریان و فریادخواه
بکش کرده دست و زمین را بروی
برفتند زاری کنان پیش اوی
که ای شاه پیروز جاوید زی
که خود جاودان زندگی را سزی
ز شهری بداد آمدستیم دور
که ایران ازین روی و زان روی تور
کجا خان ارمانش خوانند نام
ز ارمانیان نزد خسرو پیام...
فردوسی
لغت نامه دهخدا
بیونانی لاجورد است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
رومانوس اول لکاپن امپراطور روم شرقی (919-944 میلادی). وی آغاز ترقی خود را مدیون لئون ششم بود. آنگاه که کنستانتن هفتم بسلطنت رسید (913م.) ، وی امیرالبحر بزرگ بود. او دختر خود هلن را به امپراطور جوان تزویج کرد و خود بلقب سزار ملقب گردید وسپس در سلطنت شرکت یافت. (919م.). و کوشید تا بزرگان و اشراف را از تعدی بازدارد و قدرت امپراطوری را در ایتالیای جنوبی تثبیت کرد و در آسیا بمسلمین حمله برد و با روسها در قسطنطنیه جنگید. در سال 944 پسران او وی را مخلوع و به پرتی نفی کردند و او در آنجا بسال 984 درگذشت. ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء آرد: ارمانیوس ملک قسطنطنیه با ناصر عبدالرحمن بن محمد صاحب اندلس مکاتبه کرد (و گمان برم به سال 337 هجری قمری این مکاتبه صورت گرفت) و نزد او هدایای گرانبها فرستاد و از جمله کتاب دیسقوریدوس بود که تصویر گیاهان بصور عجیب رومی در آن منقوش بود و کتاب بزبان اغریقی یعنی یونانی مکتوب بود و همراه آن کتاب هروسیس صاحب قصص بود و آن تاریخ روم واز عجایب است و در آن اخبار دهور و قصص ملوک اوایل و فوائد عظیمه است و ارمانیوس در نامۀ خود بناصر نوشت که از کتاب دیسقوریدس جز کسی که زبان یونانی نیکوبداند و اشخاص ادویه را بشناسد، فائده نتواند برد. پس اگر در مملکت تو کسی هست که آن زبان خوب بشناسد، از آن فائده بری و اما کتاب هروسیس در قلمرو تو لاطینیین هستند که از عهدۀ قرائت آن برآیند. اگر آنان رابیابی برای تو این کتاب را از لاطینی بعربی نقل خواهند کرد. ابن جلجل گوید در آن هنگام در قرطبه از نصارای اندلس کسی نبود که زبان اغریقی (یونانی قدیم) را بخواند. پس کتاب دیسقوریدس در خزانۀ عبدالرحمن الناصر بهمان زبان اغریقی بماند و بعربی ترجمه نشد و آنچه در دست مردم است ترجمه اصطفن است که از مدینهالسلام بغداد وارد شده. ناصر به ارمانیوس جواب نوشت و از او درخواست تا مردی را که اغریقی و لاطینی بداند نزد او فرستد تا کسانی را که تعلیم کند و آنان از عهدۀ ترجمه برآیند. ارمانیوس ملک راهبی به اسم نقولا را نزد ناصر فرستاد و او به سال 340 هجری قمری به قرطبه رسید و در قرطبه بدان زمان از محققین اطباء کسانی بودند که بر استخراج اسماء عقاقیر کتاب دیسقوریدس بعربی حریص بودند و حسدای بن بشروط الاسرائیلی که نزد ملک عبدالرحمن الناصر مقرب بود، بیش از همه مولع به این ترجمه بود و نقولای راهب از اسماء عقاقیر کتاب دیسقوریدس، آنچه را که مجهول بود، تفسیر میکرد. و او نخستین کس است که در قرطبه تریاق فاروق را با تصحیح شجاریتی که در آنست، بساخت و در این هنگام از اطبای محقق در تصحیح اسماء عقاقیر کتاب و تعیین اشخاص آن: محمد معروف به شجار و مردی مشهور به بسباسی و ابوعثمان حزاز ملقب به یابسه و محمد بن سعید طبیب و عبدالرحمن بن اسحاق بن هیثم و ابوعبدالله صقلی بود و ابوعبدالله یونانی میدانست و به اشخاص ادویه آشنائی داشت. (عیون الانباء ج 2 ص 47). رجوع به ابن جلجل و حسدای بن بشروط شود، پراکنده و متفرق شدن، چنانکه شتران، فریاد و نعره زدن، روان شدن آب دهن. (کنزاللغات) : ارمعلال صبی، آب از دهان کودک رفتن. آب دهن رفتن از دهان کودک. (منتهی الأرب). آب دهان چکان شدن کودک. (کنزاللغات) ، ارمعلال شواء، چکیدن روغن از بریان گرم. (منتهی الأرب). چربش چکان شدن بریان. (کنزاللغات) ، تر شدن: ارمعلال ثوب، تر شدن جامه. (منتهی الأرب) ، ارمعلال دمع، پیاپی افتادن قطره های اشک. (از منتهی الأرب). پیاپی آمدن اشک. (کنزاللغات) ، ارمعلال ادیم، نیک تر شدن روی پوست. (منتهی الارب) : ارمعل الادیم، ترطب شدیداً. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
موضعی از ارمینیه بلسان روم و در عیون الانباء آمده که رومیان اهل آن بلد را تا آنگاه ارمن مینامیدند. (عیون الانباء ج 1 ص 78)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
رود ارزانیاس، نام این رود در نوشته های پلوتارک و پلین و تاسیت یاد شده و بعض محققین آنرا با رود تله ب آس که در کتاب ((عقب نشینی ده هزار تن)) گزنفن یاد شده یکی دانسته اند. ظاهراً ارزانیاس همان ارزن قرون بعد است. (ایران باستان ص 1076). رجوع به ارزن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
یا باری مینیاس یا اقوال جازمه، از یونانی پری یعنی درباره ، در خصوص ارمی نیاس بمعنی عبارتست، ترکیب شده. بابی است در منطق مشتمل بر قضایا و جهت قضایا. رجوع به اساس الاقتباس چ 1326 دانشگاه طهران ص ک شود. باب قضایا از منطق. یک جزء از شش جزء منطق ارسطو. تعبیرات. احوال قضایا. مبحث القضایا. العباره. (قفطی). تفسیر. (مفاتیح). رجوع به فهرست تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی چ 1326 دانشگاه طهران و اقوال جازمه و باریمینیاس شود
لغت نامه دهخدا
یکی از گونه های نوع مریم گلی جزو تیره نعنائیان که در اروپای مرکزی میروید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمنیان
تصویر ارمنیان
ارامنه
فرهنگ واژه فارسی سره