جدول جو
جدول جو

معنی ارمک - جستجوی لغت در جدول جو

ارمک
گونه ای ازبزیون (بزیون قماش) در گذشته از پشم شتر و امروز از پنبه سمینه (دانسته باد که ارمک در پارسی از گیاهان است و بدان ریش بز نیز می گویند)
فرهنگ لغت هوشیار
ارمک
نوعی پارچۀ نخی خاکستری رنگ
تصویری از ارمک
تصویر ارمک
فرهنگ فارسی عمید
ارمک
((اُ مَ))
نام چند گونه درختچه از تیره ریش بزها است
تصویری از ارمک
تصویر ارمک
فرهنگ فارسی معین
ارمک
((اُ مَ))
پارچه پشمینه، صوف، کلاه پشمین، پارچه ای پنبه ای به رنگ خاکستری
تصویری از ارمک
تصویر ارمک
فرهنگ فارسی معین
ارمک
گیاهی بوته ای یا درختچه ای از خانوادۀ بازدانگان که از آن ماده ای دارویی به نام افدرین به دست می آید، ریش بز
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دارمک
تصویر دارمک
نوعی از مرو و آن مرو سفید باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دارمک
تصویر دارمک
نوعی مرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رامک
تصویر رامک
(دخترانه)
رام، اهلی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اتمک
تصویر اتمک
ترکی نان
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی مرغابی چارتابی (گویش گیلکی) سیکا (گویش مازندرانی) نوعی از طیور از راسته پا پرده داران که از رده کاریناتها است. انگشتان پایش توسط غشایی بهم متصلند (برای سهولت شنا در آب) و نوکش دارای تیغه های عرضی برای قطع کردن واره کردن علفها و سایر موارد غذائی میباشد. نژادهای مختلف دارد که از حیث جثه و رنگ و نیروی پرواز با هم متفاوتند. گوشت اردک حل و لذیذ است و مانند دیگر پرندگان خانگی نگهداری میشود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارشک
تصویر ارشک
رشک غیرت، حسد حسادت
فرهنگ لغت هوشیار
از شمال محدود است به فراهان و از مشرق به خاک قم و از جنوب به محلات و از مغرب به کوه شازند، آب و هوای آن معتدل و زمستانهای آن بسیار سرد میشود، زراعت آن بیشتر دیم و آب آن از چشمه و قنوات است و رودخانه مهمی ندارد روفان دار چوج از درختان درختچه ایست از تیره اراکیها که فقط شامل یک گونه است. برگهایش متقابل و کمی گوشتالوست گلهایش سفید رنگ و کوچک و بشکل خوشه - که در انتهای شاخه ها قرار میگیرند - میباشد. میوه اش هسته و زرد رنگ است و آنرا کباث نامند و در صورتیکه نارس باشد سبز رنگ است که خمط یا جهاض نامیده میشود و خواص دارویی دارد. از برگ این گیاه شتران تغذیه میکنند و از ریشه آن که چوبی و ستبر است در قدیم مسواک درخت مسواک سجره السواک چوج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اروک
تصویر اروک
زردالو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمی
تصویر ارمی
منسوب به ارم زبان منسوب به قوم ارم زبان قدیم سوریه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمن
تصویر ارمن
ارمنستان، ارمنیه، ولایتی است از کوهستان آذربایجان
فرهنگ لغت هوشیار
بی زن: زن نگرفته زن مرده زن رها، نیازمند بی برگ بینوا، سال بی باران مرد بی زن مرد عزب مرد زن مرده بیوه بدبخت و فقیر، محتاج درویش و بیچاره مرد بی توشه مفلس مسکین، جمع ارامل و ارامیل و ارامله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمض
تصویر ارمض
جمع رمضان، ماه نهم قمری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمز
تصویر ارمز
اهورمزدا، ستاره مشتری، روز اول از هر ماه شمسی
فرهنگ لغت هوشیار
خاکستری، چشم درد، نیک باریک خاکسترگون خاکستررنگ خاکستری، صاحب رمد کسی که چشم او درد کند با سرخی و آب ریزی چشم درد گرفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارماک
تصویر ارماک
جمع رمکه، دام تخم کشی: مادیان که برای تخم کشی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درمک
تصویر درمک
آرد سپید، خاک نرم، سوده سونش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارشک
تصویر ارشک
(پسرانه)
اشک، نام مؤسس سلسله اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اردک
تصویر اردک
(دخترانه)
دختر یزگرد سوم پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برمک
تصویر برمک
(پسرانه)
عنوان اجداد خاندان برمکیان و در اصل عنوان و لقبی بوده که به رئیس روحانی معبد بودایی بلخ می دادند، برمک معروف پدربزرگ یحیی وزیر مشهور هارون الرشید است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رامک
تصویر رامک
ماندنی کسی که در یک جای بماند و از آن جدا نشود
فرهنگ لغت هوشیار
پارچه پشمینه صوف، که و طاقی پشمین، امروز جامه ایست پنبه یی برنگ خاکستری
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره اسفنجیان که در نواحی گرم و معتدل آسیا و اروپا روید (در خراسان نیز روییده میشود) گیاهی است یکساله و علفی که گلهایش منظم و کاملند و جزو سبزیهای صحرایی در آش و غذاهای مختلف مصرف میشود دانه اش قی آور است قطف سرمج سرمق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرمک
تصویر چرمک
گلولۀ نخ که روی دوک پیچیده شود، بادریسۀ دوک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارمد
تصویر ارمد
ویژگی چشم دردمند، در پزشکی مبتلا به چشم درد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرمک
تصویر گرمک
میوه ای زرد رنگ، شیرین و آبدار، از خانوادۀ خربزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اراک
تصویر اراک
درختی گرمسیری شبیه درخت انار، با برگ های پهن و همیشه سبز، چوب سست، گل های سفید یا سرخ و میوه ای خوشه ای به رنگ سرخ یا بنفش با طعم تلخ، درخت مسواک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نرمک
تصویر نرمک
آهسته، آرام، یواش، بی شتاب، دارای حرکت کند، بی سر و صدا، با صدای کم و پایین، متین، باوقار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خرمک
تصویر خرمک
مهرۀ سیاه و سفید که برای دفع چشم زخم به گردن اطفال ببندند، چشم زد، برای مثال ترسم چشمت رسد که سخت خطیری / چون که نبندند خرمکت به گلو بر (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۶)
فرهنگ فارسی عمید
کرم کوچک، تصغیر کرم یکی از کرمها طفیلی از راسته نماتود ها و از رده کرمها گرد که بدنی کوچک و باریک و سفید رنگ دارد. نر و ماده این جانور از هم جدا هستند. طول نر ها بین 5 تا 6 میلیمتر و ماده ها بطول 9 تا 12 میلیمترند. ماده تخمها خود را در چین های مخرج میریزد و بهمین سبب موجب خارش شدید میشود. خاراندن مخرج و آلوده شدن انگشتان سبب آلودگی ظروف و اشخاص باین انگل میگردد و در دختر بچه ها ممکنست کرم وار مهبل شود و ایجاد تحریک و ترشح کند و گاهی در پسر بچه ها نیز وارد مجرای ادرار میشود کرم سنجاقی او کسیور
فرهنگ لغت هوشیار
مصغر گرم، یکی از گونه های خربزه که پیش رس است و دارای پوست زرد و سفید مایل بزرد میباشد شکلش شلغمی و یا متمایل به کروی است. معمولا نرمتر از خربزه ولی بی مزه تر از آنست، باقلای در آب جوشانیده
فرهنگ لغت هوشیار