جدول جو
جدول جو

معنی ارقسون - جستجوی لغت در جدول جو

ارقسون
(اَ ؟)
ترخان چینک نک (مغول) یکی از بزرگان مغول که در قوریلتای بزرگ تیمورقاآن حاضر بود. (جامعالتواریخ رشیدی چ بلوشه ج 2 ص 588 و ص 63 تعلیقات فرانسه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارغنون
تصویر ارغنون
(دخترانه)
نام سازی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ایرسون
تصویر ایرسون
طلق، زرورق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انیسون
تصویر انیسون
گیاهی از خانوادۀ چتریان، با برگ های باریک خوش بو شبیه شبت، گل های سفید و چتری، تخم های ریز، سبز رنگ و معطر، جوشاندۀ تخم آن در طب استعمال می شود، در نفخ معده، دل درد، سوء هضم، تشنج، ضعف قوای دماغی، درد سینه و بواسیر نافع است، بادیان رومی، رازیانۀ رومی، زیرۀ رومی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارقیطون
تصویر ارقیطون
گیاهی پایا از خانوادۀ کاسنی با برگ های پهن و گل های کروی که در طب قدیم مصرف دارویی داشته، باباآدم، اراقیطون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارکئون
تصویر ارکئون
ارکون، دهقان، کشاورز بزرگ، رئیس و پیشوا، قاضی بزرگ، مهتر ترسایان، پیشوای مسیحی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارغنون
تصویر ارغنون
ارگ، نوعی ساز با تعداد زیادی لوله که با دمیدن هوا در آن ها صدا ایجاد می شود، ارغن، ارغنن، ارغون، برای مثال از سینه صدای ارغنون می آید / وز دیده به جای اشک خون می آید (ابوسعید ابوالخیر - لغتنامه - ارغنون)، هنوز رودسرایان نساختند به روم / ز بهر مجلس او ارغنون و موسیقار (فرخی - ۱۰۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرفسون
تصویر پرفسون
پرافسون، پرمکر، پرحیله، بسیار زیرک و کاردان
فرهنگ فارسی عمید
(پُ گُ)
غاشیه. (از فرهنگ شعوری). این صورت ظاهراً تصحیف برگستوان است
لغت نامه دهخدا
(پُ فُ)
پرحیله. پرمکر. پرفریب. پرفسوس:
بفرمود تا نزد او شد قلون
ز ترکان دلیری گوی پرفسون.
فردوسی.
فرستاد با او بخانه درون
نهانی زن جادوی پرفسون.
اسدی.
همانگه زن جادوی پرفسون
که بد دایه مه را وهم رهنمون.
اسدی.
، سخت داهی و زیرک. سخت کاردان:
بنزد سیاوش فرستم کنون
یکی مرد بادانش و پرفسون.
فردوسی.
ز پیش فریدون برون آمدند
پر از دانش و پرفسون آمدند.
فردوسی.
فریدون پردانش پرفسون
مر این آرزو را نبد رهنمون.
فردوسی.
بیاور یکی خنجر آبگون
یکی مرد بینادل پرفسون.
فردوسی.
در آن پنبه هر چند کردی فزون
برشتی همی دختر پرفسون
چنان بد که یکروز مام و پدر
بگفتند بادختر پرهنر
که چندان بریسی مگر با پری
گرفتستی ای پاک تن خواهری.
فردوسی.
جوان گرچه دانادل و پرفسون
بود نزد پیر آزمایش فزون.
اسدی.
- چارۀ پرفسون، تدبیر آمیخته به فریب و حیله:
ترا ای پسر گاه آمد کنون
که سازی یکی چارۀپرفسون.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(اِرْ ری)
جمع واژۀ ارّیس
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ اریس
لغت نامه دهخدا
(اَ)
رجوع به ارقطیون شود
لغت نامه دهخدا
(قَ قَ)
سرب. (بهار عجم) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
رودی است در بلاد ایغور که از کوههای قراقورم سرچشمه گیرد. (جهانگشای جوینی ج 1 ص 39، 42 و 192) (تاریخ مغول ص 4، 7 و 16) ، راهی است در پس کوه حضن، و آن کوهی است بین نجد و حجاز. (معجم البلدان) (منتهی الأرب)
لغت نامه دهخدا
حنا. (تحفۀ حکیم مؤمن). ارقان. ایرقان. ورقان. فقولیان. برنا. یرنا. (فهرست مخزن الأدویه). رجوع بحنا شود.
لغت نامه دهخدا
جمع اخقی توضیح در عربی این جمع در حالت رفعی استعمال شود اما در فارسی مراعات این قاعده نکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرفسون
تصویر پرفسون
پرحیله و مکر و فریب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرقذون
تصویر قرقذون
سنجاب ازجانوران سنجاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرقرون
تصویر قرقرون
ک مشک زمین از گیاهان مشک زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقسون
تصویر اقسون
یونانی تازی شده کنگر خر از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایرسون
تصویر ایرسون
یونانی تازه شده (زرورق) برفک طلق زرورق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اربعون
تصویر اربعون
چهل
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده رازیانه رومی ازگیاهان گیاهی از تیره چتریان که یکساله است و ارتفاعش تا 50 سانتیمتر میرسد. برگهایش بشکل شبت و گلهایش چتری و میوه اش کوچک است و عطر تندی دارد رازیانج شامی بادیان رومی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الیسون
تصویر الیسون
لاتینی سنبل زرد از گیاهان (سنبل و زمبل پارسی است) سنبل زرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارذلون
تصویر ارذلون
جمع ارذل، فرومایه ترینان ناکس ترینان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اروسمن
تصویر اروسمن
اروسیمون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرقسون
تصویر قرقسون
ک سرب
فرهنگ لغت هوشیار
سازهایی ذوات اوتار و سازهایی که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را با واسطه داخل آن لوله ها دمند، سازیست که یونانیان و رومیان مینواختند ارگ، سازیست که خالی باشد بچرم کشیده و بر آن رودها بندند و آن سابقا مربع بوده مشابه صندوق ارغنن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارقنوع
تصویر ارقنوع
مصحف از قنوع یا اوزقنوع یا ازگنوخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارقیطون
تصویر ارقیطون
یونانی تازی شده از گیاهان ارغیسون ارگیسو بابا آدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارکاون
تصویر ارکاون
رئیس و مهتر و قاضی بزرگ، مطلق نصرانی و مسیحی، ارکاون، ارکئون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارکئون
تصویر ارکئون
رئیس و مهتر و قاضی بزرگ، مطلق نصرانی و مسیحی، ارکاون، ارکئون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اروسیون
تصویر اروسیون
فرانسوی فرسایش
فرهنگ لغت هوشیار
((اَ غَ))
نوعی ساز که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را به وسیله انبان در آن ها می دمیدند
فرهنگ فارسی معین