شهری بیونان (پله پونز) ، نزدیک خلیج نپ لی دارای 10500 تن سکنه و سکنۀ آن را ارغیو خوانند: قال ابومعشر فی المقاله الثانیه من کتاب الالوف ان بلده من المغرب کانت تسمی فی قدیم الدهر ارغس و کان اهلها یسمون ارغیوا. (عیون الانباء ج 1 ص 15). و رجوع به ارگس شود
شهری بیونان (پله پونز) ، نزدیک خلیج نُپ لی دارای 10500 تن سکنه و سکنۀ آن را ارغیو خوانند: قال ابومعشر فی المقاله الثانیه من کتاب الالوف ان بلده من المغرب کانت تسمی فی قدیم الدهر ارغس و کان اهلها یسمون ارغیوا. (عیون الانباء ج 1 ص 15). و رجوع به ارگس شود
ارغچ. عشقه. عشق پیچان. (برهان). پیچک. رجوع به ارغج شود، سهمگین، اندوهگین. اندوهناک: زره در بر و بر سرش نیز ترگ دل ارغنده و تن نهاده بمرگ. فردوسی. ، جنگاور. (مجمعالفرس) (مؤید الفضلاء) ، حریص. خداوند شره. (برهان) ، مستی که طالب و حریص شراب باشد. (برهان) نوعی از بازی باشد که دوشیزگان و دختران کنند و آن چنان است که بر سر دو پا نشینند و کفهای دستها را بر سر زانو بمالند و چیزها گویند و همچنان نشسته بر سر پاها برجهند و کفهای دستها را بر هم زنند. (آنندراج). ارغشتاک
ارغچ. عشقه. عشق پیچان. (برهان). پیچک. رجوع به ارغج شود، سهمگین، اندوهگین. اندوهناک: زره در بر و بر سرش نیز ترگ دل ارغنده و تن نهاده بمرگ. فردوسی. ، جنگاور. (مجمعالفرس) (مؤید الفضلاء) ، حریص. خداوند شره. (برهان) ، مستی که طالب و حریص شراب باشد. (برهان) نوعی از بازی باشد که دوشیزگان و دختران کنند و آن چنان است که بر سر دو پا نشینند و کفهای دستها را بر سر زانو بمالند و چیزها گویند و همچنان نشسته بر سر پاها برجهند و کفهای دستها را بر هم زنند. (آنندراج). ارغشتاک
امیر ارغش، از امرای ملکشاه سلجوقی که بدست عبدالرحمن خراسانی (از پیروان حسن صباح) به سال 488 هجری قمری کشته شد ابن شهراکیم، از خاندان ملوک رستمدار. (حبط ج 2 ص 104)
امیر ارغش، از امرای ملکشاه سلجوقی که بدست عبدالرحمن خراسانی (از پیروان حسن صباح) به سال 488 هجری قمری کشته شد ابن شهراکیم، از خاندان ملوک رستمدار. (حبط ج 2 ص 104)
وهادان (فرهادون). جدّ آل زیار و حاکم گیلان بزمان کیخسرو. خاندان او اغلب در گیلان میزیستند و گاه حکومت آن ناحیت از دست ایشان به در میشد. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 141). و رجوع به حبط ج 1 ص 354 شود
وهادان (فرهادون). جدّ آل زیار و حاکم گیلان بزمان کیخسرو. خاندان او اغلب در گیلان میزیستند و گاه حکومت آن ناحیت از دست ایشان به در میشد. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 141). و رجوع به حبط ج 1 ص 354 شود
ارغنون. نام سازی است که آنرا افلاطون وضع کرده و بیشتر نصرانیان و رومیان نوازند و ارغنون همان است. (برهان قاطع) (جهانگیری). ارغون. (جهانگیری). ارغنن که وی خالی باشد بچرم اندر کشیده و بر آن رودها بندند و آن چه اکنون بهم میرسد مربع باشد مشابه صندوق. (غیاث). مزامیر. (مؤید الفضلاء از زفان گویا). سازی است که هزار آدمی از مرد و زن و پیر و جوان مزامیر مختلفه و آوازهای متنوعه یکبارگی ساز کنند و بنوازند. (مؤید الفضلاء). ساز و آواز هفتاد دختر خواننده و سازنده که بیکباره برکشند. (مؤید الفضلاء از دستور) : همه ساله دو چشمت سوی معشوق همه روزه دو گوشت سوی ارغن. منوچهری. اگر ناهید در عشرتگه چرخ سراید شعر من بر ساز ارغن. خاقانی. از چنگ غم خلاص تمنا کنم زدهر کافغان به نای و حلق چو ارغن برآورم. خاقانی.
ارغنون. نام سازی است که آنرا افلاطون وضع کرده و بیشتر نصرانیان و رومیان نوازند و ارغنون همان است. (برهان قاطع) (جهانگیری). ارغون. (جهانگیری). ارغنن که وی خالی باشد بچرم اندر کشیده و بر آن رودها بندند و آن چه اکنون بهم میرسد مربع باشد مشابه صندوق. (غیاث). مزامیر. (مؤید الفضلاء از زفان گویا). سازی است که هزار آدمی از مرد و زن و پیر و جوان مزامیر مختلفه و آوازهای متنوعه یکبارگی ساز کنند و بنوازند. (مؤید الفضلاء). ساز و آواز هفتاد دختر خواننده و سازنده که بیکباره برکشند. (مؤید الفضلاء از دستور) : همه ساله دو چشمت سوی معشوق همه روزه دو گوشت سوی ارغن. منوچهری. اگر ناهید در عشرتگه چرخ سراید شعر من بر ساز ارغن. خاقانی. از چنگ غم خلاص تمنا کنم زدهر کافغان به نای و حلق چو ارغن برآورم. خاقانی.
بوته ایست که در صحراها روید و در کتاب اول پادشاهان (19:5) آمده که ایلیای نبی در زیر درخت اردجی خوابید و گاهی از اوقات در اوان جوع و قحطی شاخهای آن خورده میشود. (ایوب 30:4) و گاه نیز درخت مزبور را سوزانیده از آن ذغال سازند. (مزامیر 120:4) (قاموس کتاب مقدس)
بوته ایست که در صحراها روید و در کتاب اول پادشاهان (19:5) آمده که ایلیای نبی در زیر درخت اردجی خوابید و گاهی از اوقات در اوان جوع و قحطی شاخهای آن خورده میشود. (ایوب 30:4) و گاه نیز درخت مزبور را سوزانیده از آن ذغال سازند. (مزامیر 120:4) (قاموس کتاب مقدس)
از قرای بلوک شمیران، در مشرق درّۀ دارآباد، شهریست ازمجارستان مشهور به اراد قدیم و آن کرسی ناحیۀ مذکور است و بر کنار نهر مارس یمنی بمسافت 19 میلی شمال تمسفار، واقع است. ترکان در مائۀ هفدهم میلادی بر آن مستولی شدند و این شهر از دو جهت محاط بنهر ماروس است و در آن قلعه ایست که نمساویین بکردند و سپس مجارها پس از محاصرۀ طولانی بسال 1266 میلادی بر آن استیلا یافتند. تجارت آن با آلمان و سواحل بحر اسود است و بخصوص تتن و مواشی داد و ستد میشود. (ضمیمۀ معجم البلدان) ، نیز شهریست مقابل اراد مذکور معروف به اراد جدید و آن متصل بجسری است فوق نهر و در جزو کنت نشین تیمش محسوب میگردد. (ضمیمۀ معجم البلدان)
از قرای بلوک شمیران، در مشرق درّۀ دارآباد، شهریست ازمجارستان مشهور به اراد قدیم و آن کرسی ناحیۀ مذکور است و بر کنار نهر مارُس یمنی بمسافت 19 میلی شمال تمسفار، واقع است. ترکان در مائۀ هفدهم میلادی بر آن مستولی شدند و این شهر از دو جهت محاط بنهر ماروس است و در آن قلعه ایست که نمساویین بکردند و سپس مجارها پس از محاصرۀ طولانی بسال 1266 میلادی بر آن استیلا یافتند. تجارت آن با آلمان و سواحل بحر اسود است و بخصوص تتن و مواشی داد و ستد میشود. (ضمیمۀ معجم البلدان) ، نیز شهریست مقابل اراد مذکور معروف به اراد جدید و آن متصل بجسری است فوق نهر و در جزو کنت نشین تیمش محسوب میگردد. (ضمیمۀ معجم البلدان)
لاتینی تازی شده ارغنون زیونانیان ارغنون زن بسی که بردند هوش ازخنیا سازهایی ذوات اوتار و سازهایی که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را با واسطه داخل آن لوله ها دمند، سازیست که یونانیان و رومیان مینواختند ارگ، سازیست که خالی باشد بچرم کشیده و بر آن رودها بندند و آن سابقا مربع بوده مشابه صندوق ارغنن
لاتینی تازی شده ارغنون زیونانیان ارغنون زن بسی که بردند هوش ازخنیا سازهایی ذوات اوتار و سازهایی که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را با واسطه داخل آن لوله ها دمند، سازیست که یونانیان و رومیان مینواختند ارگ، سازیست که خالی باشد بچرم کشیده و بر آن رودها بندند و آن سابقا مربع بوده مشابه صندوق ارغنن