ارغچ. عشقه. عشق پیچان. (برهان). پیچک. رجوع به ارغج شود، سهمگین، اندوهگین. اندوهناک: زره در بر و بر سرش نیز ترگ دل ارغنده و تن نهاده بمرگ. فردوسی. ، جنگاور. (مجمعالفرس) (مؤید الفضلاء) ، حریص. خداوند شره. (برهان) ، مستی که طالب و حریص شراب باشد. (برهان) نوعی از بازی باشد که دوشیزگان و دختران کنند و آن چنان است که بر سر دو پا نشینند و کفهای دستها را بر سر زانو بمالند و چیزها گویند و همچنان نشسته بر سر پاها برجهند و کفهای دستها را بر هم زنند. (آنندراج). ارغشتاک