جدول جو
جدول جو

معنی ارغام - جستجوی لغت در جدول جو

ارغام
به خاک انداختن چیزی، کنایه از شکست دادن و خوار کردن
تصویری از ارغام
تصویر ارغام
فرهنگ فارسی عمید
ارغام
(اَ)
ارغا. (جهانگیری). ارغاو. ارغاب. ارغاف. جوی آب:
فرازش پر از خون چو کوه طبرخون
نشیبش ز اشکم چو ارغام و آغر.
عمعق (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
ارغام
(کَ)
بخاک رسانیدن. (غیاث اللغات). بخاک چسبانیدن. بخاک مالیدن. در خاک افکندن چیزی را از دست یا دهان.
لغت نامه دهخدا
ارغام
بخاک مالیدن
تصویری از ارغام
تصویر ارغام
فرهنگ لغت هوشیار
ارغام
((اِ))
به خاک مالیدن، بینی کسی را به خاک مالیدن، خوار کردن، خشم گرفتن
تصویری از ارغام
تصویر ارغام
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ارسام
تصویر ارسام
(پسرانه)
نام پسر داریوش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ضرغام
تصویر ضرغام
(پسرانه)
شیر درنده، پهلوان، دلاور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارغان
تصویر ارغان
(پسرانه)
نام حاجب سلطان محمود غزنوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارشام
تصویر ارشام
(پسرانه)
آرشامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
درآمیختن چیزی در چیزی، در هم کردن، در علم زبانشناسی ترکیب کردن دو حرف هم مخرج و به صورت مشدد درآوردن آن مانند «بتّر» که در اصل «بدتر» بوده و «تا» و «دال» را در هم ادغام کرده اند
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
نام نوعی قرحه در چشم. رجوع به ارغامن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ مُ)
نام نوعی قرحه بر روی قرنیۀ چشم. ارغامی، انگشتک. بشکن (آوازی که با سودن انگشتان بیکدیگر برآرند نشان دادن سرور و شادمانی را) (در اصطلاح گنابادیان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اغرام
تصویر اغرام
به مرگ نفکندن، تاوان نهادن، وامدار کردن، آزمندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارغاد
تصویر ارغاد
فراخسالی (رودر روی خشکسالی)، خوشگذرانی، فراخروزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمام
تصویر ارمام
مغز دار شدن استخوان، خاموش شدن، پوسیدن استخوان، گراییدن به بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اروام
تصویر اروام
جمع رومی، رومیان جمع رومی رومیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارهام
تصویر ارهام
نم نم باریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارعام
تصویر ارعام
نزاریدن گوسپندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارغاب
تصویر ارغاب
جوی آب، رودخانه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع و غم، کین ها، کینه توزان، گرانجانان، بیداد مندی ها، گولان، جنگ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارغاث
تصویر ارغاث
نیزه بازی، شیرآوردن شیردار شدن، شیر دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارغاف
تصویر ارغاف
تیزنگریستن، به شتاب رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع رغل، سبزی ترشی ها درجای خودنهادن، بچه شیردادن، گمراه شدن، ریختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارقام
تصویر ارقام
جمع رقم، خطها، نوشته ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
در هم شدن، مدغم، در بردن حرفی درحرفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارشام
تصویر ارشام
درخشیدن آذرخش، مهر کردن خنور، برگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارحام
تصویر ارحام
رحم، خویشان، زهدانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارخام
تصویر ارخام
برتخم نشستن: پرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
بر جایی ابر، برگ آوردن درخت، هی کردن هین کردن شتر، خاکریزی (معین) همیشه بودن ساکن و پا بر جا بودن، رام ساختن خاک ریزی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارذام
تصویر ارذام
لبریزشدن لب پر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزام
تصویر ارزام
غرش تندر، نالیدن اشتر
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی شده از بیماری های چشمی چشماک زخم سطحی قرنیه که با قرحه ای شروع میشود ارغامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارغامی
تصویر ارغامی
زخم سطحی قرنیه که با قرحه ای شروع میشود ارغامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارغاو
تصویر ارغاو
جوی آب رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادغام
تصویر ادغام
یکپارچه کردن، یکی کردن
فرهنگ واژه فارسی سره