- ارغاف
- تیزنگریستن، به شتاب رفتن
معنی ارغاف - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سراسیمه کردن، هراسیدن، ازترس گریختن
سپس سوار نشستن برترک نشستن (ترک که به آرش رهانیست پارسی است)، برترک نشاندن، گوارزدن (گوار کنایه مسخرگی)، برآمدن ستارگان، جمع ردف، برترک نشستگان از پی در آمدن از پی فرا شدن پس روی کردن پیروی کردن در پی کسی رفتن، از پی در آوردن سپس نشاندن به ترک نشاندن کسی را با خود سوار کردن، از جمله کنایات است و کنایات آنست که چون گوینده بخواهد معنیی را بگوید یکی از توابع و لوازم آنرا بگوید و اشارت کند چنانکه گویند (دیگ فن از آتشدان فرو نمیاید) کنایت از اینکه او مهمان نواز است و همواره در خانه او مهمانی بر پاست. شاعری در حق طبیبی بیمارکش گفته: آنها که ز تیر و تیغ نگریزند از هیبت کشکاب تو خون می ریزند تو رفته بروستا و شهری بمراد بیمار همی شوند و بر میخیزند. یا ارداف نجوم. از پس یکدیگر بر آمدن ستارگان
شل کردن خاز (خمیر)
خبرهای دروغ، چیزهای دروغ
مکیدن آب مکیدن
جوی آب رود
بخاک مالیدن
جمع رغل، سبزی ترشی ها درجای خودنهادن، بچه شیردادن، گمراه شدن، ریختن
فراخسالی (رودر روی خشکسالی)، خوشگذرانی، فراخروزی
نیزه بازی، شیرآوردن شیردار شدن، شیر دادن
جوی آب، رودخانه
خون دماغ شدن، شتابانیدن
جمع ریف، سبزه زارها، کشتزارها به سبزه زار رسیدن، سبزشدن زمین
تیزکردن بی اندیشه گفتن
جمع زغفه، زره های نیک
به خاک انداختن چیزی، کنایه از شکست دادن و خوار کردن
در بدیع آوردن توابع و لوازم و مترادفات لفظی به جای خود آن لفظ، برای مثال شنیدم که در روز امّید و بیم / بدان را به نیکان ببخشد کریم (سعدی۱ - ۳۷) ، که مراد از «روز بیم و امید» روز قیامت است
جوی آب، رود، ارغا، ارغاو
((اِ))
فرهنگ فارسی معین
از پی درآمدن، پیروی کردن، در پی کسی رفتن، از پی درآوردن، سپس نشاندن، به ترک نشاندن، نجوم، از پس یکدیگر برآمدن ستارگان
((اِ))
فرهنگ فارسی معین
خبرهای دروغ پراکندن، هو انداختن، سخنان واهی و دروغ گفتن، با خبرهای دروغ فتنه برپا کردن، خبر بد گفتن
خبرهای نادرست و سخنان دروغ گفتن و مردم را به هیجان و اضطراب افکندن، شایعه
بزرگان دربار
جوی آب، جوی، رود، برای مثال فرازش پر از خون چو کوه طبرخون / نشیبش ز اشکم چو ارغاب و آغر (عمعق - لغتنامه - ارغاب)
جوی آب